گنجور

شمارهٔ ۴۱ - از قول نواب سیف الله میرزا به نواب اسدالله میرزا نگاشته

سواره رفتی و سودم جبین به راه تو چندان
که شد نشان سم اسب و ماند نقش جبینم

ندانم مزایای مهر و مزایای مهر و فواضل ارادت را به کدام منطق شرحی سرایم و طرحی فزایم، اگر راستی دل ها را به دل ها راهی است و جان ها از سر جان ها آگاه، پاک ضمیر حضرت که جامی جهان نماست، مکنونات ضمایر و مخزونات سرایر مهجوران را حکایت خواهد کرد، مصرع: که هر چه هست در آئینه روی بنماید. پاک یزدانت بر این ایالت جاوید حوالت پاینده خواهد وذکر جمیلت چون روزگار عزیز فزاینده. آقا محمد چندان فضل توجه وبذل انصاف حضرت والا را نگارش کرد و گزارش پرداخت، که صد ره از خجلت و شعف مردم و زنده شدم، و به اندیشه سپاس و فقدان پاداش بارها مجموع و پراکنده، فرد:

گفتم که این نخست خداوندی تو نیست
ای انوریت بنده و چون انوری هزار

املاک خرمن عامل ضابط خانه عیال، من هر چه دارم هر که دارم، خط طوع و تملیک سرکارش بر جبین است و نقش ملکیت حضرتش بر نگین، فرد:

خواه آباد کند ملک دلم خواه خراب
پادشاه است و بما نیست غم کشور او

زهی فرخ ایالت والا که فراعطافش از اندیشه نظم و ربط امور خویشم بیش از آنچه دل می خواست آسوده داشت، و دامان استغنا را به توسط این و آن و تفقد آن و این آلوده نکرد، مصرع: چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار. آقا محمد را به رحمت والا که ولیعهد حفظ خداست سپردم، فرد:

گر به تشریف قبولش بنوازی ملک است
ور به تازانه قهرش بزنی شیطان است

همه روزه صدور دستخط و ظهور مکارم را که سر خط آزادی است و قوت آبادی، دیده در راهم و پویه اندیش گذرگاه. رجوع خدمت لطفی دگرگون است و جودی از حد ستایش فزون.

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سواره رفتی و سودم جبین به راه تو چندان
که شد نشان سم اسب و ماند نقش جبینم
هوش مصنوعی: تو با شتاب و بزرگ‌منشی رفتی و در پی تو، به خاطر دوستی و عشق من، بر پیشانی‌ام نشانه‌هایی از عشق و دلتنگی باقی ماند.
ندانم مزایای مهر و مزایای مهر و فواضل ارادت را به کدام منطق شرحی سرایم و طرحی فزایم، اگر راستی دل ها را به دل ها راهی است و جان ها از سر جان ها آگاه، پاک ضمیر حضرت که جامی جهان نماست، مکنونات ضمایر و مخزونات سرایر مهجوران را حکایت خواهد کرد، مصرع: که هر چه هست در آئینه روی بنماید. پاک یزدانت بر این ایالت جاوید حوالت پاینده خواهد وذکر جمیلت چون روزگار عزیز فزاینده. آقا محمد چندان فضل توجه وبذل انصاف حضرت والا را نگارش کرد و گزارش پرداخت، که صد ره از خجلت و شعف مردم و زنده شدم، و به اندیشه سپاس و فقدان پاداش بارها مجموع و پراکنده، فرد:
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چه طور می‌توانم مزایای مهر و محبت و برکات ارادت را توضیح بدهم. اگر دل‌ها به یکدیگر راهی دارند و جان‌ها از احوال یکدیگر باخبرند، باطنی پاک که همچون آینه‌ای است که دنیای درون را نمایان می‌کند، رازهای دل‌ها و انسان‌های غریب را بازگو خواهد کرد. هر آنچه که هست، در آینه صورت نمایان می‌شود. یزدان پاک بر این سرزمین پاینده و جاودان خواهد ماند و یاد زیبایی‌اش همچون روزگار عزیز روز به روز بیشتر می‌شود. آقا محمد با چنین دانشی و انصاف توجه‌ای را نوشت که باعث خجالت و شگفتی مردم شد و من را بیدار کرد. به فکر سپاس و فقدان پاداش، بارها به صورت پراکنده و کلی اندیشیدم.
گفتم که این نخست خداوندی تو نیست
ای انوریت بنده و چون انوری هزار
هوش مصنوعی: به او گفتم که تو نخستین خداوند نیستی، ای انوری. تو فقط یک بنده هستی، حتی اگر همچون انوری هزار نفر باشی.
املاک خرمن عامل ضابط خانه عیال، من هر چه دارم هر که دارم، خط طوع و تملیک سرکارش بر جبین است و نقش ملکیت حضرتش بر نگین، فرد:
هوش مصنوعی: املاک خرمن متعلق به خانواده من است. من هر چیزی که دارم و هر کسی را که دارم، در اختیار شما قرار می‌دهم و نشانه‌ها و علامت‌های مالکیت شما بر همه چیز، در پیشانی من و بر نگین من نقش بسته است.
خواه آباد کند ملک دلم خواه خراب
پادشاه است و بما نیست غم کشور او
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خواه قلب من را آباد کند یا ویرانه، او پادشاه است و ما به وضعیت کشور او نگرانی نداریم. به عبارتی، اشاره دارد به اینکه قدرت و تأثیر پادشاه بر زندگی ما اهمیت دارد، اما ما خود را درگیر مشکلات او نمی‌کنیم.
زهی فرخ ایالت والا که فراعطافش از اندیشه نظم و ربط امور خویشم بیش از آنچه دل می خواست آسوده داشت، و دامان استغنا را به توسط این و آن و تفقد آن و این آلوده نکرد، مصرع: چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار. آقا محمد را به رحمت والا که ولیعهد حفظ خداست سپردم، فرد:
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن سرزمین بزرگ که آرامش و نظم آن بیش از آن چیزی که دلم می‌خواست، فراهم بود. آن‌جا را به دست نیاز و وابستگی دیگران آلوده نکردم. به بزرگان سپرده‌ام که وقتی کاری انجام شود، باید درست انجام شود. آقا محمد را که ولیعهد خداوند است، به رحمت خداوند سپردم.
گر به تشریف قبولش بنوازی ملک است
ور به تازانه قهرش بزنی شیطان است
هوش مصنوعی: اگر با ادب و احترام او را بپذیری، به مانند ملک و فرشتگان است، اما اگر با عصبانیت و خشم با او برخورد کنی، به مانند شیطان خواهد بود.
همه روزه صدور دستخط و ظهور مکارم را که سر خط آزادی است و قوت آبادی، دیده در راهم و پویه اندیش گذرگاه. رجوع خدمت لطفی دگرگون است و جودی از حد ستایش فزون.
هوش مصنوعی: هر روز صدور دستورات و ظهور نیکویی‌ها را که باعث آزادی و پیشرفت است، در مسیر خود مشاهده می‌کنم. مراجعه به خدمت و لطف، همیشه با تغییر است و محبت آن فراتر از هر ستایشی می‌باشد.