گنجور

شمارهٔ ۳۶ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته

قربان حضورت شوم، نگارش شیرین گزارش دیده جان را سرمه سائی کرد و نشاط بیگانه مشرب را با دل غم پرور آشنائی داد:

گشت کلاهم ز راه فخر فلک سای
گشت جبینم برای سجده زمین سود

التزام سجاده و اقتدای نماز را عذر تاخیر جواب فرموده اند، فرد:

ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله می نگاری

بخت نا مهربانم بسوزد که از هر جهتم هزار حایل و حجاب است و مرد و زن و دوست و دشمن مانع قاصد و جواب، فرد:

بنالد بلبل از یک باغبان با صد هزاران گل
در آتش من که یک گل دارم وصد باغبان دارد

در راه وصول دستخط مبارک تا پایان شب دیده در راه و گوش بر گذرگاه بود، فرد:

همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
آنکه در خواب نشد چشم من و پروین است

نه همین دیشب دیده پاس بیداری داشت و از درد تنهائی و آسیب ناشکیبائی روزم به آه و زاری رفت. شب و روز از سودای مواصلت چون زلفین دلاویزت در پیچ و تابم، و هفته و ماه دور از چهر آذرین و لعل کوثر خیزت در آتش و آب، غزل:

از تاب آتش دل وز موج دیده تر
پیوسته ام در آتش نیمی در آب نیمی
بینم مگر جمالت یا صورت خیالت
چشمی مراست بیدار نیمی به خواب نیمی
دارم جدا ز رویت، روئی ز دست خویت
نیم از طپانچه نیلی وزخون خضاب نیمی

آرزومند وصال را با صبوری چه کار و تشنه زلال قربت را با زهر جان فرسای غربت چه بازار، فرد:

صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت
چند مقاومت کند حبه و سنگ صد منی

تاکنون شکایت از آن داشتم که نماز رقیب است و سجاده مانع التفات حبیب، غافل که یتیم غوره تاک هم حایل نامه و سلام است و عایق پیک و پیام، افغان از نماز آه از سجاده فریاد از غوره امان از باده، فرد:

با دست که فشاری و که مالیش به پای
بیچاره من که پیش تو از غوره کمترم

امید که پس از فراغت دلجوئی محرومان را تحریر مقالی فرمایند و اگر همه دروغ باشد مژده وصالی دهند.

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قربان حضورت شوم، نگارش شیرین گزارش دیده جان را سرمه سائی کرد و نشاط بیگانه مشرب را با دل غم پرور آشنائی داد:
هوش مصنوعی: با کمال ادب و احترام، دلنوشته‌ای زیبا در مورد تجربه‌ای عمیق و معنادار نوشته شده است که جنبه‌های شادی و غم را به هم پیوند می‌دهد و حال و هوای خاصی را به خواننده منتقل می‌کند.
گشت کلاهم ز راه فخر فلک سای
گشت جبینم برای سجده زمین سود
هوش مصنوعی: کلاهم به خاطر فخر و زیبایی آسمان‌ها دچار تغییر شد و پیشانی‌ام به خاطر سجده بر زمین، دراز و افتاده گشت.
التزام سجاده و اقتدای نماز را عذر تاخیر جواب فرموده اند، فرد:
هوش مصنوعی: التزام به سجاده و اقتداء در نماز، به عنوان دلیلی برای تأخیر مطرح شده است.
ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله می نگاری
هوش مصنوعی: ترسم نماز صوفی به خاطر خیال تو بی‌اثر باشد، زیرا تو فقط به سوی قبله نگاه می‌کنی و توجهی به معنا نداری.
بخت نا مهربانم بسوزد که از هر جهتم هزار حایل و حجاب است و مرد و زن و دوست و دشمن مانع قاصد و جواب، فرد:
هوش مصنوعی: عجب بدشانسی دارم که از هر سو موانع و حجاب‌هایی بر سر راهم وجود دارد و چه مرد و چه زن، چه دوست و چه دشمن، همگی باعث می‌شوند که نتوانم به کسی پیام بفرستم یا جوابی دریافت کنم.
بنالد بلبل از یک باغبان با صد هزاران گل
در آتش من که یک گل دارم وصد باغبان دارد
هوش مصنوعی: بلبل از باغبانی که با وجود داشتن صدها گل، همواره در حال ناله و شکایت است. در حالی که من تنها یک گل دارم، اما صدها باغبان دور و برم هستند که به آن توجه دارند.
در راه وصول دستخط مبارک تا پایان شب دیده در راه و گوش بر گذرگاه بود، فرد:
هوش مصنوعی: به منظور رسیدن به نامه ارزشمند، تا آخر شب در حال تماشا و گوش دادن به مسیر بود.
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
آنکه در خواب نشد چشم من و پروین است
هوش مصنوعی: همه به آرامش رسیدند و شب از نیمه گذشت، اما چشمان من و پروین هنوز بیدارند و خواب به چشمانمان نیامده است.
نه همین دیشب دیده پاس بیداری داشت و از درد تنهائی و آسیب ناشکیبائی روزم به آه و زاری رفت. شب و روز از سودای مواصلت چون زلفین دلاویزت در پیچ و تابم، و هفته و ماه دور از چهر آذرین و لعل کوثر خیزت در آتش و آب، غزل:
هوش مصنوعی: من دیشب بیدار ماندم و از درد تنهایی و ناتوانی‌ام به زاری و آه پرداختم. شب و روز به یاد وصل تو در التهاب و هیجان هستم و هفته‌ها و ماه‌ها دور از چهره‌ی زیبای تو همچون آتش و آب در دردم.
از تاب آتش دل وز موج دیده تر
پیوسته ام در آتش نیمی در آب نیمی
هوش مصنوعی: من همیشه در حال سوختن از آتش قلبم هستم و از اشک‌هایم دریا را می‌نوشم؛ نیمی از وجودم در آتش و نیمی در آب غوطه‌ور است.
بینم مگر جمالت یا صورت خیالت
چشمی مراست بیدار نیمی به خواب نیمی
هوش مصنوعی: می‌بینم آیا زیبایی‌ات یا چهره‌ی خیالت را؟ چشمی دارم که نیمه‌اش بیدار و نیمه‌اش در خواب است.
دارم جدا ز رویت، روئی ز دست خویت
نیم از طپانچه نیلی وزخون خضاب نیمی
هوش مصنوعی: من از چهره‌ات دور هستم و تو را نمی‌توانم ببینم. نیمی از این جدایی به خاطر زخمی است که به من وارد کرده‌ای و نیمی دیگر به خاطر خونریزی ناشی از آن.
آرزومند وصال را با صبوری چه کار و تشنه زلال قربت را با زهر جان فرسای غربت چه بازار، فرد:
هوش مصنوعی: آرزو کردن برای رسیدن به محبوب، کاری است که به صبر نیاز دارد و تشنگی برای یاد عزیزان در دوری، به مانند زهر جان‌کاه است.
صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت
چند مقاومت کند حبه و سنگ صد منی
هوش مصنوعی: صبر و شکیبایی به حدی رسیده که دیگر از تحمل غم تو خسته شده است. آیا حبه (دانه‌های کوچک) و سنگ با هم قابل مقایسه‌اند؟ چطور می‌تواند سنگی به وزن صد من، بر دوش کشیده شود؟
تاکنون شکایت از آن داشتم که نماز رقیب است و سجاده مانع التفات حبیب، غافل که یتیم غوره تاک هم حایل نامه و سلام است و عایق پیک و پیام، افغان از نماز آه از سجاده فریاد از غوره امان از باده، فرد:
هوش مصنوعی: تا به حال به این فکر کرده‌ام که نماز به نوعی رقیب من است و سجاده مانع توجه محبوب من است. غافل از این که حتی یتیم‌ترین دعاها و نامه‌ها هم با سجاده و نماز ارتباط دارند و به نوعی می‌توانند پیام‌آور محبت و ارتباط باشند. در واقع، خشمی که از نماز و سجاده دارم، از نابود شدن احساسات و ارتباطات ناشی می‌شود. ای کاش بتوانم از این موانع رهایی یابم و به باده‌ای که نماد عشق و جذبه است، دست پیدا کنم.
با دست که فشاری و که مالیش به پای
بیچاره من که پیش تو از غوره کمترم
هوش مصنوعی: با دستت به من فشار می‌آوری و با مالش بر من، اما من در حضور تو به اندازه‌ی یک غوره هم ارزش ندارم.
امید که پس از فراغت دلجوئی محرومان را تحریر مقالی فرمایند و اگر همه دروغ باشد مژده وصالی دهند.
هوش مصنوعی: امیدواریم بعد از اینکه کارهای خود را تمام کردند، درباره حمایت از نیازمندان مقاله‌ای بنویسند و اگر همه چیز نادرست باشد، خبر خوشی از دیدار با یکدیگر بدهند.