اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گشت مرا دل به نامه ای ز تو خشنود
از غم من کاست تا به درد که افزود
هوش مصنوعی: دل من با دریافت نامهای از تو خوشحال شد و غمهایم کاهش یافت، اما به درد و رنجی که داشتم، افزوده شد.
نامه نه بر جی پر از دراری رخشان
نامه نه درجی پر لآلی منقود
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که نامه نمیتواند فقط پر از کلمات زیبا و ظاهری فریبنده باشد. مهم این است که محتوای آن دارای ارزش و معنا باشد، فراتر از صرف جلوههای ظاهری و زرق و برق. در واقع، مفهوم واقعی نامه باید عمیق و پر از احساسات و اندیشههای واقعی باشد، نه فقط یک الهام سطحی و ظاهری.
مرده بودم زنده شدم، آزاد بودم بنده، ذره بودم خورشید گشتم، بنده بودم جمشید، خدا را سپاس که سهائی مقبول ماهی افتاد و گدائی مملوک پادشاهی، گیاهی سرو نو خاسته گشت و کوکبی ماه ناکاسته، مرا شکرگزاری باید که از عالمی رستم و بدان جهان جهان پیوستم، فرد:
هوش مصنوعی: من مرده بودم و دوباره زنده شدم، در حریر بندگی بودم و اکنون آزاد شدهام، از ذرهای به بزرگی خورشید تبدیل شدم، تحت سرپرستی جمشید بودهام. خدا را شکر که در دایرهای از مقبولیت و نعمت قرار گرفتم، و به عنوان یک گدا به دربار پادشاهی راه پیدا کردم. مانند گیاهی که تازه از خاک سر برآورده و مانند ستارهای که هنوز در آسمان نتابیده است، هستم. باید سپاسگذار باشم که از آن دنیا به این جهان پیوستم.
ما در خلوت به روی غیر ببستیم
از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
هوش مصنوعی: ما در خلوت و دور از دیگران، برای غیر از خودمان، در را بستهایم و حالا، پس از این دوری، به نزد تو آمدهایم و با تو همراه شدهایم.
من کیستم یا چیستم، همه تویی بلکه من نیستم، مصرع: با وجودت زمن آواز نیاید که منم. فرموده ای نامه مرا از چشم بیگانه نگاه دار و پیش آشناکتمان کن، مصرع: نام جانان باید اندر جان نهان. البته کسی نخواهد دید و نخواهد شنید، فرد:
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم یا چه چیزی هستم، همه چیز تویی و من وجود ندارم. با بودنت، صدای من به گوش نمیرسد که بگویم من هستم. تو فرمودهای که نامهام را از دیدگان بیگانه پنهان کن و پیش دوستان و آشناهایم بگذار. نام معشوق باید در دل و جان آدمی نهفته باشد. البته هیچکس آن را نخواهد دید و نخواهد شنید.
غیرتم با تو چنان است که گر دست دهد
نگذارم که در آئی به خیال دگران
هوش مصنوعی: احساس غیرت من به قدری قوی است که اگر فرصتی پیش بیاید، اجازه نمیدهم دیگری به فکر تو بیفتد یا حتی به تو نزدیک شود.
کنون که دست وصال نیست و رفع ملال حرمان بر خیال است، نامه نگاری را اهمال مفرمای که بی زیارت دستخط مبارک جانم مجاور لب است، و روزم مقارن شب، فرد:
هوش مصنوعی: حالا که امکان دیدن یکدیگر وجود ندارد و آرامش خاطر از جدایی تنها در خیال است، نامهنگاری را دور نگذار، زیرا بیدیدن دستخط عزیزم، روزم به شب میگذرد.
به پیغامی از آن لب شادمانم بخت آنم کو
که بنوازد به مکتوبی کسی امیدواری را
هوش مصنوعی: من از پیامی که از آن لب شاداب به من رسیده، خوشحالم و خوشبختیام این است که کسی با نوشتن مکتوبی بتواند امید را در دلم زنده کند.
ارسال هل و گل که راحت جان و دل است و تلافی بسیار مشکل، و ای خدایا مشکل است.
هوش مصنوعی: ارسال گل و هدایای زیبا که دل را شاد میکند، کار آسانی است، اما جبران آن سخت و دشوار است و واقعا کار مشکلی است.