شمارهٔ ۳۰ - از طهران به میرزا اسمعیل هنر نگاشته
اوقاتیکه سرکار شجاع السلطنه عزم اندیش و رزم آرای محاصره یزد بود، در هر یورش و شبیخون که شکستی درست می خورد. از در لاقیدی غزلی مغازله آمیز نظم می فرمود و اولیای دولت را به جای مژده پیروزی ارسال درالخلافه می داشت. مراهم این روزها طبیعت او در نهاد اثر کرده، با غلبات پیری و نصر شکستگی ها نیمچه بدیهه طبع به دو قطعه تایید نموده با ترک چندین ساله خالی از غرایب و شمار بی عاری نیست. از تو بذل نگاهی در مراتب غث و سمین آن شرط است. اجازت جرح و تعدیل هست خاصه کاست و فزود قطعه تاریخ.
شمارهٔ ۲۹ - به حاجی محمد ابراهیم استرآبادی نگاشته: فدایت شوم، مدتی است خطابی از سرکار فروغ افزای چشم و سرور بخشای دل نگشته. همواره دیده در راه بود و روز خاطر به دل نگرانی سیاه، که آیا در این قضیه عام که عموم بلاد را پای فرسود گزند کرد، و جان پست و بلند و خوار و ارجمند را سر در کمند نیستی و هلاک بست، بر سر کار و بستگان چه دست داد؟ بر هر بوم و بر پوینده بودم و از هر بام و در جوینده، تا دو روز پیش از این سواری دراز ریش کوتاه چانه، فراخ دوش پهن شانه، زود جنگ عربده جوی، چشم تنگ آبله روی، دیر پای دور علالا، چرند درای بلند بالا، پر عبوس هیچ خنده، دماغ گنده مغز کنده، از در صورت همی گفتی زال سیستان است یا پوردستان، وارد سمنان شد و آرامگه در سرای میدان جست.شمارهٔ ۳۱ - از قول علی اکبر خان دامغانی به دختر شاهزاده نامزدش نگاشته: گشت مرا دل به نامه ای ز تو خشنود
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.