فرزندی میرزا جعفر، نامه گرامی رسید، دیده روشن وخانه گلشن شد.گزارش ری آنکه شاهنشاه جهان پناه در نیاوران است. بندگان ایران پناهی آقا در کاشانک. مردم شهر پیشه ور و دهقان و خوش نشین و سپاهی هر چه و هر که هست همچنان در روستا و جلگه های ری و قزوین پریشانند، و هر که با کوچ و بی بنگاه بازگشت شهر آورد پشیمان، زیرا که ناخوشی چند روزی کرانه گرفت و آرامش رخت در میان افکند، ولی چون چنبره باره از بنده و آزاد رنگ آبادی گرفت، بازگشتی بی هنگام کرده گرفتن و بستن تازه کرد، و کشتن و خستن بلند آوازه، پریروز که بیست و چهارم بود تا پسین بلند، خوار و ارجمند سی و پنج تن هر یک در یک شبانه روز یا کمتر بدرود جهان کردند، و روی ناکامی درخاک تیره نهان. اگر چه گمان گروهی این است که دوازدهم ماه آینده سرکار شهریاری و بندگان آقا و همراهان به شهر خواهند فرمود، ولی اگر کار این است و شمار چنین گویا تا پایان ماه هم درنگ بر شتاب پیشی جوید و گریز بر آویز خویشی. سرهای بی سامان دور از بالین است و کارها از هر در بی ساز و آئین سرکار شاهرخ خان را سه روز ازین پیش به صد افسون و نیرنگ روانه اردو کردم، شاید اندیشه کارش کنند، و در جائی کاشان و مانند آن کارگزار . امروز شنیدم باز آمد هنوزش ندیده ام و گفتارش نشنیده. فردا شب بدو سر دیدار و هنجار گفت و گزاری هست، اگرش به کاری داشته اند و بر کشتن گل یادرودن خاری گماشته، همراه زواره ای ها شما را مژده خواهم فرستاد و بر بازگشت ری خواهم انگیخت.
اسمعیل بمیرد من از اندیشه کار تو یک چشمزد بیرون نیم، و بی هوش از شمار جنبش اختر و گردون نه. آسوده باش تا از بار خدا گشایش خیزد و نوید بخشش و بخشایش آید. چنان پندارم اسمعیل با تو جز راه یگانگی نپوید، و در خورد توانایی تن پرورد و دل جوید. اندیشه و سگالش خوش کن. سفارش ها نوشته ام، باز هم نگارش ها خواهد رفت. اسمعیل آن نیست که دیدی، و سخن آن نه که شنیدی. به خواست بار خدا پس از اینش در رفتار و کردار شیوه دیگر و کیش و آئینی صد هزار بار از ساز وسامان پیش بهتر خواهد بود.
جعفر ترا به خاک بزرگان و پاس غم خوارگی، نامه های پارسی را همان گونه که نوشته ام زود و درست نگار و با من فرست، که سپاسی گران سنگ و نوائی بزرگ خواهد بود.
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فرزندی میرزا جعفر، نامه گرامی رسید، دیده روشن وخانه گلشن شد.گزارش ری آنکه شاهنشاه جهان پناه در نیاوران است. بندگان ایران پناهی آقا در کاشانک. مردم شهر پیشه ور و دهقان و خوش نشین و سپاهی هر چه و هر که هست همچنان در روستا و جلگه های ری و قزوین پریشانند، و هر که با کوچ و بی بنگاه بازگشت شهر آورد پشیمان، زیرا که ناخوشی چند روزی کرانه گرفت و آرامش رخت در میان افکند، ولی چون چنبره باره از بنده و آزاد رنگ آبادی گرفت، بازگشتی بی هنگام کرده گرفتن و بستن تازه کرد، و کشتن و خستن بلند آوازه، پریروز که بیست و چهارم بود تا پسین بلند، خوار و ارجمند سی و پنج تن هر یک در یک شبانه روز یا کمتر بدرود جهان کردند، و روی ناکامی درخاک تیره نهان. اگر چه گمان گروهی این است که دوازدهم ماه آینده سرکار شهریاری و بندگان آقا و همراهان به شهر خواهند فرمود، ولی اگر کار این است و شمار چنین گویا تا پایان ماه هم درنگ بر شتاب پیشی جوید و گریز بر آویز خویشی. سرهای بی سامان دور از بالین است و کارها از هر در بی ساز و آئین سرکار شاهرخ خان را سه روز ازین پیش به صد افسون و نیرنگ روانه اردو کردم، شاید اندیشه کارش کنند، و در جائی کاشان و مانند آن کارگزار . امروز شنیدم باز آمد هنوزش ندیده ام و گفتارش نشنیده. فردا شب بدو سر دیدار و هنجار گفت و گزاری هست، اگرش به کاری داشته اند و بر کشتن گل یادرودن خاری گماشته، همراه زواره ای ها شما را مژده خواهم فرستاد و بر بازگشت ری خواهم انگیخت.
هوش مصنوعی: فرزند میرزا جعفر، نامهای گرامی به دستم رسید که باعث روشنی چشم و شادابی خانهام شد. خبری از ری آمد که شاهنشاه در نیاوران است. بندگان ایران در کاشانک پناه آوردهاند. مردم شهر، به ویژه پیشهوران و کشاورزان و ساکنین خوشنشین و سپاهیان، همچنان در روستاها و دشتهای ری و قزوین سرگردانند. هر کس که با کوچ از شهر بازگشته، پشیمان است، چون ناخوشی چند روز اخیر آرامش را از میانه برده است. اما هنگامی که این شرایط از بین رفت، دوباره به بازگشت بینظم و اوضاع ناپایدار روی آوردهاند و خبرهایی از کشتن و آزردگی به گوش میرسد. دیروز که بیست و چهارم بود، سیو پنج نفر در یک روز یا کمتر جان سپردند و چشمهایشان به خاک تیره سپرده شد. با اینکه عدهای گمان میکنند در دوازدهم ماه آینده، شاه و بندگانش به شهر خواهند آمد، اگر چنین باشد، احتمال دارد که تا پایان ماه نیز درنگ کنند و از رفتن خودداری نمایند. اوضاع بیسامان و دور از انتظام است. سه روز پیش، شاهرخ خان را با حیله و نیرنگ به اردو فرستادم تا شاید به فکر کارش بیفتند. امروز خبری از او شنیدم، اما هنوز ندیدهام و گفتار او را نشنیدهام. فردا شب به دیدنش میروم و گفتگوهایی خواهیم داشت. اگر چیزی در کارش وجود داشته باشد و به کشتن کسی مشغول باشند، خبر خوبی برای شما میفرستم و تلاش میکنم که به ری برگردم.
اسمعیل بمیرد من از اندیشه کار تو یک چشمزد بیرون نیم، و بی هوش از شمار جنبش اختر و گردون نه. آسوده باش تا از بار خدا گشایش خیزد و نوید بخشش و بخشایش آید. چنان پندارم اسمعیل با تو جز راه یگانگی نپوید، و در خورد توانایی تن پرورد و دل جوید. اندیشه و سگالش خوش کن. سفارش ها نوشته ام، باز هم نگارش ها خواهد رفت. اسمعیل آن نیست که دیدی، و سخن آن نه که شنیدی. به خواست بار خدا پس از اینش در رفتار و کردار شیوه دیگر و کیش و آئینی صد هزار بار از ساز وسامان پیش بهتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر اسمعیل بمیرد، من از فکر تو هرگز رها نخواهم شد و بدون آگاهی از حرکت ستارهها و آسمان هم نیستم. آرام باش و منتظر بمان تا مشکلات برطرف شود و بشارت بخشش و رحمت بیاید. من چنین میاندیشم که اسمعیل با تو فقط در راه دوستی قدم برمیدارد و در پی پرورش تواناییهای جسمی و روحی خود است. ذهن و احساساتت را خوش نگهدار. توصیههایی را نوشتهام و باز هم چیزهایی برای نوشتن خواهم داشت. اسمعیل آنچنان که تو دیدی نیست و حرفهایم نیز آنچنان که شنیدی نیست. به خواست خداوند، از این پس در رفتار و کردار او تغییراتی به وجود خواهد آمد که بسیار بهتر از گذشته خواهد بود.
جعفر ترا به خاک بزرگان و پاس غم خوارگی، نامه های پارسی را همان گونه که نوشته ام زود و درست نگار و با من فرست، که سپاسی گران سنگ و نوائی بزرگ خواهد بود.
هوش مصنوعی: جعفر، برای احترام به بزرگان و در جهت آرامش خاطر، لطفاً نامههای فارسی را دقیقاً همانطور که نوشتهام سریعاً و به درستی بنویس و برای من بفرست. این کار برای من ارزشمند و مهم خواهد بود.