گرامی برادر من، دیری است پیمان نامه نگاری فراموش است، و خامه شیوا سخن از پرسش روزگار دور افتادگان خاموش. با آنها که از راه خویش بر ما پیشی و بیشی ندارند هر روزت پیک و پیام است، و شمارخیز و راه انجام، بهر گامی اندر نامه در راه است و نامه رسان بر گذرگاه. مگر ما که یکباره از یاد شدیم و خاک آسا در تاختگاه نامهربانی بر باد. سرگرانی تا چند، دل نگرانی تا کی؟ با این همه سردی که با من کردی، و گرمی که بادگران آوردی، همچنانت بدل دوستدارم و از جان خریدار. بی امید یک پاسخ خروارها نگارش کنم و اگر هوش دهی یا پنبه در گوش نهی، خرمن ها گزارش.
بار خدا را ستایش، آغاز ماه صفر است، در مرز ری و تختگاه کی به کنجی از آشوب مردم آسوده روزگاری دارم و با نگارش چاپی شماری. کار زندگانی بر هنجار هست و بود به کام است، و روان از اندیشه بیش جوئی و پیشه شکم انباری درنگ اندیش و آرام.اگر گاه گاهی از سرکار آن مهربان برادر که پیش من با دو جهان برابر است، نامه و پیامی رامش افزای جان دوستی فرجام آید، کوه اندوهم دو جهان برابر است، نامه و پیامی رامش افزای جان دوستی فرجام آید، کوه اندوهم کاه و گوهر شب چراغم ماه گردد، کی باشد نوازش یاران را خم اندر پشت و خامه در انگشت آورده چون دیگر دوستان به نگارش و گزارش یاد و شادم فرمایند.
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرامی برادر من، دیری است پیمان نامه نگاری فراموش است، و خامه شیوا سخن از پرسش روزگار دور افتادگان خاموش. با آنها که از راه خویش بر ما پیشی و بیشی ندارند هر روزت پیک و پیام است، و شمارخیز و راه انجام، بهر گامی اندر نامه در راه است و نامه رسان بر گذرگاه. مگر ما که یکباره از یاد شدیم و خاک آسا در تاختگاه نامهربانی بر باد. سرگرانی تا چند، دل نگرانی تا کی؟ با این همه سردی که با من کردی، و گرمی که بادگران آوردی، همچنانت بدل دوستدارم و از جان خریدار. بی امید یک پاسخ خروارها نگارش کنم و اگر هوش دهی یا پنبه در گوش نهی، خرمن ها گزارش.
هوش مصنوعی: برادر عزیزم، مدت زیادی است که نوشتن نامه به فراموشی سپرده شده و هنر بیان درست کلمات در پاسخ به روزگار فراموش شده است. هر روز برای کسانی که از ما فاصله دارند و با ما هیچ قرابتی ندارند، پیامهایی میرسد، اما ما که فراموش شدهایم و به دست زمان غبارآلودیم، در کمبود توجه گرفتاریم. تا کی باید دلنگرانی و عدم توجه دیگران را تحمل کنیم؟ با وجود سردی که از سوی تو احساس میشود و گرمی که به دیگران میدهی، همچنان به دوستی تو و محبتت ادامه میدهم. بدون اینکه به پاسخ تو امیدی داشته باشم، نامههایی فراوان مینویسم و اگر توجهی به آن کنی یا نکنید، باز هم گزارشی از خودم میفرستم.
بار خدا را ستایش، آغاز ماه صفر است، در مرز ری و تختگاه کی به کنجی از آشوب مردم آسوده روزگاری دارم و با نگارش چاپی شماری. کار زندگانی بر هنجار هست و بود به کام است، و روان از اندیشه بیش جوئی و پیشه شکم انباری درنگ اندیش و آرام.اگر گاه گاهی از سرکار آن مهربان برادر که پیش من با دو جهان برابر است، نامه و پیامی رامش افزای جان دوستی فرجام آید، کوه اندوهم دو جهان برابر است، نامه و پیامی رامش افزای جان دوستی فرجام آید، کوه اندوهم کاه و گوهر شب چراغم ماه گردد، کی باشد نوازش یاران را خم اندر پشت و خامه در انگشت آورده چون دیگر دوستان به نگارش و گزارش یاد و شادم فرمایند.
هوش مصنوعی: از خداوند سپاسگزارم که ماه صفر آغاز شده است. در مرز ری و تختگاه، در گوشهای از شور و هیاهوی زندگی، من با آرامش روزگار میگذرانم و برخی نوشتهها را چاپ میکنم. زندگی بر طبق اصول پیش میرود و همه چیز به خوبی پیش میرود. دور از نگرانیهای بیمورد و تنشهای دست و پاگیر هستم. اگر گاهی از برادر مهربانم، که برای من عزیز و بیهمتاست، نامهای یا پیامی خوشحالکننده دریافت کنم، آن اندوه سنگینام به یکباره سبکتر میشود و آن را مانند دانههای گرانبها در شب، روشن و درخشان میبینم. آیا زمان آن نمیرسد که دوستانم هم با قلم و نوشتههای خود در این زمینه با من گفتگو کنند و من را شاداب کنند؟