گنجور

شمارهٔ ۲ - به میرزا احمد صفائی نگاشته

احمد، آنچه برادر مهربانم آقا علی حاجی حسین در ساز و سامان باغ بالا وانگه ساخت و پرداخت جوی میان خواهد بده، و نوشته رسید بستان، توهم در انجام این کار دستیار اوباش که بی درنگ آغاز کند و به انجام برد آن مایه که این باغ سیراب گردد آب از نو باید خرید، سه جوی و یک جوی ندانم. باید تا رسید من که به خواست خدا دو سه ماه افزون نخواهد بود، پای تا سرآکنده دمید و آن خاک سیاه از انبوه نهال های بالیده سرسبز و آقا علی روسفید باشد.

زود از انجام این کار آگهی بخش که دیده در راه است و انگشت شمار اندیش هفته وماه، شش درخت پسته چهار در چهار گوشه و دو در میان این کنار اگر سبز کنی تا نخواهی خشنودی خواهم داشت. ازین گذشته جز درخت خرما در این باغ شاخی بی بر و هر برگش به جای هفتاد سر خر خواهد بود. فراموشی خام است و نافرمانی خنک، اگر کوتاهی خیزد از هر دو در هم خواهم شد، دویم ماه روزه در ری نگارش یافت سنه ۱۲۶۲.

شمارهٔ ۱ - به علی حاجی حسین جهت ساختن باغی به بیابانک نگاشته: ساخت یغما را علی حاجی حسین باغی چه باغشمارهٔ ۳ - به میرزا جعفر اردیبی ازری به سمنان نگاشته است: فرزندی میرزا جعفر، نامه گرامی رسید، دیده روشن وخانه گلشن شد.گزارش ری آنکه شاهنشاه جهان پناه در نیاوران است. بندگان ایران پناهی آقا در کاشانک. مردم شهر پیشه ور و دهقان و خوش نشین و سپاهی هر چه و هر که هست همچنان در روستا و جلگه های ری و قزوین پریشانند، و هر که با کوچ و بی بنگاه بازگشت شهر آورد پشیمان، زیرا که ناخوشی چند روزی کرانه گرفت و آرامش رخت در میان افکند، ولی چون چنبره باره از بنده و آزاد رنگ آبادی گرفت، بازگشتی بی هنگام کرده گرفتن و بستن تازه کرد، و کشتن و خستن بلند آوازه، پریروز که بیست و چهارم بود تا پسین بلند، خوار و ارجمند سی و پنج تن هر یک در یک شبانه روز یا کمتر بدرود جهان کردند، و روی ناکامی درخاک تیره نهان. اگر چه گمان گروهی این است که دوازدهم ماه آینده سرکار شهریاری و بندگان آقا و همراهان به شهر خواهند فرمود، ولی اگر کار این است و شمار چنین گویا تا پایان ماه هم درنگ بر شتاب پیشی جوید و گریز بر آویز خویشی. سرهای بی سامان دور از بالین است و کارها از هر در بی ساز و آئین سرکار شاهرخ خان را سه روز ازین پیش به صد افسون و نیرنگ روانه اردو کردم، شاید اندیشه کارش کنند، و در جائی کاشان و مانند آن کارگزار . امروز شنیدم باز آمد هنوزش ندیده ام و گفتارش نشنیده. فردا شب بدو سر دیدار و هنجار گفت و گزاری هست، اگرش به کاری داشته اند و بر کشتن گل یادرودن خاری گماشته، همراه زواره ای ها شما را مژده خواهم فرستاد و بر بازگشت ری خواهم انگیخت.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.