گنجور

شمارهٔ ۲۴ - به آقا سید حسین امام نگاشته

جناب قبله حاجات و کعبه مناجات را که به فر سیادت و فضل کفایت محمود دولت و دین است و مرجع سبحه و نگین زحمت میدهم؛ دیری است حامل ذریعت را به نوید جود و مژده سودی مستظهر و امیدوار فرموده اند و همچنان حاجت ناروا و فرض عنایت بطی... است . ترا به حق آن نعمت های خاص که از سماط غیب و بساط لاریب جز تو به احدی اختصاص ندارد، دفع الوقت بر کران نه و بیش از این مقروض غریبی را که با صد هزار دردش طبیبی نیست دل نگران مدار. مزدمخواه، بهمان اجر اخروی قناعت کن، فرد:

شکرانه بازوی توانا
از کشتن این شکار بگذر

من هم توقع یک شب جمعه ضیافت دارم، اگر این موهبت را اضافت بر مهربانی های سالیانه فرمایند، از کرم هاشمی و نعم علوی دور نخواهد بود، فرد:

مرد تماشای باغ حسن تو سعدی است
دست فرو ماندگان برند به یغما
شمارهٔ ۲۳ - به میرزا ابراهیم خان نگاشته: قربانت شوم، آن آخوند نجیب غریب و عزیز بی چیز که چرخش معاند است و بختش نامساعد، آلوده قرض است و حمایتش فرض. هر جا پوید کج نگران بر وی راهگذر گیرند، و با هرکس عرض درماندگی راند، اندیشه دیگر سگالند. خود به حکم درایت و فر کفایت همه را دانی در چه کارند و بر چه شمار. کاش یک ساعت حضرت لوط علی نبینا با سرکار احمد(ص) در باب امت راز مرافعت می راند و ساز محاکمت می ساخت. شبهه نبود که از باب تا محراب این گروه انبوه خاص وی می شد و جان اطفال مردم از اندیشه سلخ و قصب و پیشه کار و کسب استخلاص می یافت. باری فقر و استیصال او بر پاکی دامان و پاس قناعت و آلایش وام گواهی امین است. امیدوارم جود بی منت و خوی بی ضنت سرکارش خرسند و کامروا باز گرداند. زیاده عرض و تمنائی ندارم، هر چه کردی و کنی مختاری.شمارهٔ ۲۵ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگاشته: یا مرید من لامریدله، شرح درد آگین سوزناک که مشعر بر قصه بیماری و غصه بی کسی و بی پرستاری بود رسید. به خدا قسم دلم بر احوالت سوخت و تنم از ملالت کاست، سرم به گردش افتاد، و عالم در نظرم سیاه شد، فرد:

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جناب قبله حاجات و کعبه مناجات را که به فر سیادت و فضل کفایت محمود دولت و دین است و مرجع سبحه و نگین زحمت میدهم؛ دیری است حامل ذریعت را به نوید جود و مژده سودی مستظهر و امیدوار فرموده اند و همچنان حاجت ناروا و فرض عنایت بطی... است . ترا به حق آن نعمت های خاص که از سماط غیب و بساط لاریب جز تو به احدی اختصاص ندارد، دفع الوقت بر کران نه و بیش از این مقروض غریبی را که با صد هزار دردش طبیبی نیست دل نگران مدار. مزدمخواه، بهمان اجر اخروی قناعت کن، فرد:
هوش مصنوعی: به جناب آقای حاجات و کعبه دعاها، که به خاطر ویژگی‌های برجسته‌اش در دولت و دین قابل احترام است، از زحمات و تلاش‌هایش یاد می‌کنم. او مدت‌هاست که نوید و بشارت‌هایی به افرادی که به او اتکا دارند، داده است و در حال حاضر نیز با دعاهایش در پی رفع مشکلات دیگران است. از تو می‌خواهم که به خاطر نعمت‌های خاصی که فقط به تو تعلق دارد، از اتلاف زمان خودداری کنی و بیشتر از این، دل کسی را که با درد و رنج‌های بسیاری مواجه است، نرنجانی. امیدوارم به همان پاداش آخرتی که برای خود کافی می‌دانی، بسنده کنی.
شکرانه بازوی توانا
از کشتن این شکار بگذر
هوش مصنوعی: به خاطر داشتن بازوی قوی، از کشتن این شکار صرف نظر کن.
من هم توقع یک شب جمعه ضیافت دارم، اگر این موهبت را اضافت بر مهربانی های سالیانه فرمایند، از کرم هاشمی و نعم علوی دور نخواهد بود، فرد:
هوش مصنوعی: من هم انتظار دارم که یک شب جمعه دعوتی برپا شود. اگر این لطف را به همراه مهربانی‌های سالیانه‌تان اضافه کنید، نشان‌دهنده کرم و بزرگواری شما خواهد بود.
مرد تماشای باغ حسن تو سعدی است
دست فرو ماندگان برند به یغما
هوش مصنوعی: مردی که به تماشای زیبایی‌های تو نشسته، سعدی است؛ افرادی که دست خالی هستند، همواره به تاراج می‌روند.