اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قربانت شوم دستخط مبارک که دفترها نصیحت و پرده پوش هزار فضیحت بود، افسر دولتم بر سر نهاد و نشره کامرانی بر بازو بست. تارک افتخار بر چرخ بلند سودم و گردن دولت یاری بر البرز و الوند. ترک مواصلت و برگ مفارقت را شکایتی را نده اند و روایتی خوانده. نخستین روزم که حکم آبشخور در قطار بستگان آن در کشیدو خرمهره وجودم به عقد آن رشته گوهر افتاد، در حقیقت از همه رسته بودم و دل با مهر جنابت پیوسته، مادام هستی اندیشه جدائی نداشتم، و جز با خیالت تصور آشنائی.
هوش مصنوعی: عزیزم، نامه خوشنویسی که سرشار از نصیحت و پند بوده، بر جایی از زندگیام نشسته و آرامش و خوشبختی را به من بخشیده است. احساس میکنم که افتخار و موفقیت را در خود دارم و دوستی با دولت و سرزمینهای بلندم، سرشار از شادی است. هرگز از دوستی و ارتباطی که داریم شکایتی نکردهام و همیشه به یاد آن روز اولی هستم که ارتباط ما آغاز شد و وجودم به پیوندی با تو دچار شد. در آن زمان، هیچ نگرانی درباره جدایی نداشتم و فقط در خیال خودت زندگی میکردم.
پس از آنکه گروهی دوست روی و دشمن خوی، هر روزم بی جنایت ظاهر و خیانت باهر در خدمت خدام ولی النعم به گناهی نبوده مورد عتاب سازند و به گفتی ناستوده مطرح عقاب، گاهی رانده و مغضوب باشم و گاه آواره و مرهوب. بیش از اینم تاب کوک و کلک نیست و طاقت چوب و فلک نه. مکرر بداندیشانم به مجعولات پریشان به مقام سیاست بردند، فضل خدائی حراست کرد والا عرضم هبا و خونم هدر بود و آتشم در خرمن و خاکم بر سر، اگر یکبار بدین دست دست فرسود شلاق گردم و کوب آزمای چوب و چماق، از جان خسته چه اثر خواهد ماند و در استخوان شکسته کدام خطر؟ ستاره طالع را در کلف دیدم و جان را در معرض تلف. جز مباینت چاره ندیدم. هر جا و با هر کس باشم دعاگوی توام.و اما بت به جای صمد نخواهم ساخت، و دل از یوسف به گرگ نخواهم پرداخت. استدعا آن است که حقوق محبت های رنگ رنگ خود را بر این ملهوف مستمند بحل و عقوق تقصیرات عمدا و سهوا ما را نیز از در رحمت آمرزگاری فرمایند. پاداش بزرگی اقتضای خردی عفو از تو پسند آمد و تقصیر از ما. و همچنین خواجه تاشان را از صدر خرگاه تا پائین درگاه چاکر نیک خواهم و جنایات گذشته را مستدعی بخشایش، بیت:
هوش مصنوعی: گروهی از دوستان و دشمنانم هر روز بر من ظلم میکنند و در حالی که هیچ کار اشتباهی نکردهام، به خاطر خدمت به سرورانم مورد عتاب و سرزنش قرار میگیرم. گاهی طرد میشوم و گاهی تحت فشار و ترس قرار میگیرم. دیگر تحمل این وضعیت را ندارم و طاقت درد و رنجهایم نیز به پایان رسیده است. بارها بداندیشان با ترفندهایشان مرا به فریب کشاندهاند. اگر خداوند حامیام نمیبود، زندگیام به خطر میافتاد و همه چیزم نابود میشد. اگر یک بار دیگر به دست خودم ضربهای بخورم، دیگر چه اثری خواهد ماند؟ ستاره شانس من در تاریکی دیده میشود و جانم در معرض خطر است. جز جدایی از این وضعیت چارهای نمیبینم. در هر مکان و با هر کسی که باشم، به تو دعا میکنم و نخواهم گذاشت که بت جای خداوند قرار گیرد، و دلم را به کسی که صلاحیت ندارد نخواهم سپرد. از تو درخواست میکنم که محبتهای خود را بر این انسان نیازمند عطا کنی و قصورهای ما را ببخشایی. پاداش بزرگ عفو تو از سوی خرد توست و ما مقصر هستیم. همچنین میخواهم که خواجهگان را از بالای خرگاه تا پایین درگاه نیازی به خدمتگزاری خوب داشته باشند و از گذشتهام عذرخواهی کنم.
چو در میان مراد آورند دست امید
ز عهد صحبت ما در میانه یاد آرند
هوش مصنوعی: وقتی که آرزوها در میان میآید، دست امید را به یاد میآورند و به دوستی ما در گذشته اشاره میکنند.
زیاده جسارت است و معامله اوقات خوش را سوخت خسارت، خداوندی سردار باسراری حورا جواری رخت اقامت به باغ کشید. سرکار شما هم التزام تنقیه و دوا فرمودید از شوربختی های کوکب و روی سختی های طالع حال من از حرمان خدمت هر دو سر در تباهی نهاد و روی نشاطم روی در سیاهی. کاش مرا راهی می نمودی و پای می گشودی که تکلیفم در مراودت مشخص و جان مستمندم از بند رنج و شکنج دل نگرانی مستخلص می شد، با درایت سرکاری نیازی به حکایت و شکایت نیست.
هوش مصنوعی: این متن حاکی از ناراحتی و تأسف نویسنده است. او به وضعیت نابسامان خود اشاره میکند و احساس میکند که اوقات خوشش را از دست داده و در رنج و سختی به سر میبرد. او همچنین به نقش خداوند به عنوان یک فرمانده و حامی اشاره میکند که امیدوار است با کمک او، راهی برای بهبود وضعیتش پیدا کند. نویسنده تمایل دارد که در ارتباطاتش روشنتر و بیدردسرتر باشد و از نگرانیها و مشکلاتش رهایی یابد. او معتقد است که نیازی به شرح حال و درد دل ندارد و امیدوار است که با درایت دیگران، اوضاع بهتر شود.