گنجور

شمارهٔ ۹۱ - به یکی از دوستان نزدیک نگاشته

خداوندگارا خالی از خطر رخت سفر گشودیم احتمال مقاسات تعارفات مجالی به تفقد کار اسمعیل نداده ولی به قناعت زیسته است و از آغاز انجام نگریسته قرضی نیندوخته، مالش نیز نسوخته، نانی تا سر خرمن دارد، و از قلت مایه و کثرت تکلیف بستگان را در شیون جامه و جیره نقصان نیارد. چشم از ذخیره و پس افکند توان بست خدا را سپاس اگر همواره بر این نسق کار معاشق منسق ماند و امر هستی به رونق، سر پرچمه شیخی به کیوان رسانم و سلطنت را از چاردیوار درویشانه خویش ایوان سازم که بار محنت خود به که بار منت خلق.

عنایت پاک یزدان حضرت را نیز از بند ابنای زمان حیلتی سازد و وسیلتی پردازد، که پس از عزم آهو گرفتن به پی لگد خوردن از گوسفندان حی دشوار است. چون خاطر سامی از جمع یاران پریشان است و هر چه داری وقف درویشان، بخشایش دوست گشایش خواهد آورد و نتایج اعمال بی ضنت و منت کریمان اساس آسایش خواهد انگیخت. من بنده را بدین موهبت که دانی از التزام خدمت انکاری نیست، در دیدگان جایت دهم ودامن وش به شکر تشریف بوسه بر پا شمارم.

عریضتی مخلصانه نیاز مبارک شهود سرکار فلان فلان کردم، ملفوف کتاب عالی است، بخوان و غث و سمین مضمون عبارات را به امعان نظر دریاب. اگر صواب افتاد و صلاح آمد بازرسان و در صورتی که اقبال پاسخ کردند جوابی باز فرست. هر هنگام از قید ضروریات خود و زحمت یاران فراغ افتد، از شرح احوال و رجوع هر گونه خدمت سرافرازم کن، مختاری.

شمارهٔ ۹۰ - به یکی از دوستان نگاشته: کمتری ابوالحسن یغما عرضه می‌دارد که فر رحمت یاران دایره ارواحم فارغ از شرماران بایره اشباح، رخت وصول در منزل افکند، و فلک نزول به ساحل کشید، از بخت خود به شکرم و از روزگار هم. هنوزم از تحمیلات تعارف مجالی نیفتاده و تکلیفات تکلف اقدامی به کار بنده‌زاده نداده تا عیاری از دخل و خرجش گیرم و معیاری بر اقتصاد و خرجش بندم، ولی ضنت سخت ارکان وی و منت سست بنیان منسوبان دورش گواهند که در جزو مخارج تفتیر‌ها کرده است و با نقد مداخل توفیر‌ها برده، جلب فواید در سلب زواید دیده و تعطیل مواید را تحصیل عواید یافته. قرضیش نه که گزاردن فرض باشد یا طلبی که اخذش محتاج عرض. بر یک سوی بلد توی باغستان کویی گرفته، و دور از فرزندان آدم جایی و جویی.شمارهٔ ۹۲ - بعد از ورود به سمنان به یکی از عرفای طهران نگاشته: کعبه اغنیا، قبله فقرا، اگر چه مجالی نیست که احتمالی بر تفقد حال ما نیز توانی، ولی چون از این بنده عرض احوالی شرط ارادت بود جسارت کرد.روز قربان سالما وارد سمنان شدم. منسوب و منتسب دیده شد و جان از کشاکش کلفت رهیده. طرفی از کوی گرفته نشسته ام و در بر روی جهان بسته. اگر یاری به ملاقات آید با شرط یاری بارش کشم، و با قید مغایرت خارش خورم، که در طریقت ما کافری است رنجیدن. امیدوارم که در سایه این همایون دولت روزی دو آسوده شویم و گذشته ها زشت یا زیبا نابوده شماریم. اگر از دویدن ره به مقصد رفتی آهوی هامون شیر گردون شدی و گدای کشور شرم قارون. بلی چیزی که گاه صدمه می زند حرمان خدمت سرکار و برخی یاران است و این پژمرده باغ از هر در محتاج باران خدا بر وجه لایق وصال آرد و شما را بر زحمت ما نیروی احتمال دهد.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خداوندگارا خالی از خطر رخت سفر گشودیم احتمال مقاسات تعارفات مجالی به تفقد کار اسمعیل نداده ولی به قناعت زیسته است و از آغاز انجام نگریسته قرضی نیندوخته، مالش نیز نسوخته، نانی تا سر خرمن دارد، و از قلت مایه و کثرت تکلیف بستگان را در شیون جامه و جیره نقصان نیارد. چشم از ذخیره و پس افکند توان بست خدا را سپاس اگر همواره بر این نسق کار معاشق منسق ماند و امر هستی به رونق، سر پرچمه شیخی به کیوان رسانم و سلطنت را از چاردیوار درویشانه خویش ایوان سازم که بار محنت خود به که بار منت خلق.
هوش مصنوعی: خداوند، ما سفر خود را بدون خطر آغاز کردیم. احتمالاً در این مسیر نتوانسته‌ایم از فرصت‌ها استفاده کنیم، اما با قناعت زندگی کرده‌ایم و از ابتدا تا انتها به مسائل نگاه کرده‌ایم. هیچ قرضی بر دوش خود نداریم و دارایی‌ام نیز از بین نرفته است. من نانی برای روزهای سخت دارم و با وجود کمبود منابع و زیاد بودن مسئولیت‌ها، به بستگانم در این سختی‌ها کمک نمی‌کنم. اگر خداوند به این ترتیب زندگی را ساماندهی کند و امور دنیا رونق یابد، می‌خواهم که مقام شیخی را به اوج برسانم و با زندگی ساده‌ام، سلطنتی را برای خود بسازم که بار مسئولیت‌های خود را بر دوش دیگران نگذارم.
عنایت پاک یزدان حضرت را نیز از بند ابنای زمان حیلتی سازد و وسیلتی پردازد، که پس از عزم آهو گرفتن به پی لگد خوردن از گوسفندان حی دشوار است. چون خاطر سامی از جمع یاران پریشان است و هر چه داری وقف درویشان، بخشایش دوست گشایش خواهد آورد و نتایج اعمال بی ضنت و منت کریمان اساس آسایش خواهد انگیخت. من بنده را بدین موهبت که دانی از التزام خدمت انکاری نیست، در دیدگان جایت دهم ودامن وش به شکر تشریف بوسه بر پا شمارم.
هوش مصنوعی: خداوند پاک یاری کند و راهی برای رهایی از بندهای زمان فراهم سازد. وقتی به شکار آهو عزم جزم می‌کنی، از پا خوردن به گله‌ی گوسفندها کار دشواری خواهد بود. زیرا دل رنجور از جمع دوستان پریشان است. هرچه که داریم را باید به درویشان ببخشیم تا محبت دوست، گشایش و آرامش برای ما به ارمغان آورد. نتایج اعمال ما بدون شک و منت از جانب کریمان، اساس آسایش ما خواهد بود. من به عنوان بنده از این نعمت استفاده می‌کنم و به شما احترام می‌گذارم و پاهایتان را با شکرگزاری می‌بوسم.
عریضتی مخلصانه نیاز مبارک شهود سرکار فلان فلان کردم، ملفوف کتاب عالی است، بخوان و غث و سمین مضمون عبارات را به امعان نظر دریاب. اگر صواب افتاد و صلاح آمد بازرسان و در صورتی که اقبال پاسخ کردند جوابی باز فرست. هر هنگام از قید ضروریات خود و زحمت یاران فراغ افتد، از شرح احوال و رجوع هر گونه خدمت سرافرازم کن، مختاری.
هوش مصنوعی: به طور ساده، نویسنده درخواست خود را با احترام و ارادت بیان می‌کند و می‌گوید که کتاب مورد نظر بسیار ارزشمند و جالب است. از خواننده می‌خواهد که به دقت مطالب آن را بررسی کند. او همچنین از خواننده می‌خواهد اگر پاسخ مثبت و مناسب داده شود، پاسخی را برگرداند. در نهایت، نویسنده تاکید می‌کند که هر زمان که از وظایف و مشکلات خود راحت شد، او را از وضعیت و کارهایش مطلع کند.