گنجور

شمارهٔ ۹۰ - به یکی از دوستان نگاشته

کمتری ابوالحسن یغما عرضه می‌دارد که فر رحمت یاران دایره ارواحم فارغ از شرماران بایره اشباح، رخت وصول در منزل افکند، و فلک نزول به ساحل کشید، از بخت خود به شکرم و از روزگار هم. هنوزم از تحمیلات تعارف مجالی نیفتاده و تکلیفات تکلف اقدامی به کار بنده‌زاده نداده تا عیاری از دخل و خرجش گیرم و معیاری بر اقتصاد و خرجش بندم، ولی ضنت سخت ارکان وی و منت سست بنیان منسوبان دورش گواهند که در جزو مخارج تفتیر‌ها کرده است و با نقد مداخل توفیر‌ها برده، جلب فواید در سلب زواید دیده و تعطیل مواید را تحصیل عواید یافته. قرضیش نه که گزاردن فرض باشد یا طلبی که اخذش محتاج عرض. بر یک سوی بلد توی باغستان کویی گرفته، و دور از فرزندان آدم جایی و جویی.

هفته و ماه آنجا کس نپوید بل ماه و سالی مگس نپرد. مشتی ماش و ارزان دارد و نانی تا رفع خرمن فرش کاشانه را پلاسی هست و سرب یاران خانه را کرباسی، اهالی مرز را نیز از عوالی تا ادانی بر وجه تفقد اعتنایی می‌رود و از پاس تودد امتناعی نیست، بیت:

من که یغما که اگر سلطنت فقر این است
کی نه پرویز نه جمشید گدای در ماست

ترک تلاشی به مناعت مقدور است و برگ معاشی به قناعت میسور، زندگی بذل دوندگی تا کی و سرمایه خدایی صرف بندگی تا چند؟ چون نو‌نیازان عرفان بازت انسان کامل نگویم و به بوی آنکه چرخ معیشت بر محور کام دایر افتد قطب زمان نخوانم. هر که خواهی باش و هر چه خواهی گو، مربی حسن ظن است و دیگر چیزها مکر و فن. تو بی‌شبهت خارج از بائره فرزندان آدمی و از روی یقین مرد دایره ارواح مکرم. وقت است که تقویت را گذری کنی و به عین تربیت نظری. به خویشم پیوستگی فرمای و از خویشم رستگی بخش. ناورد سرداری بازپرداز و آورد خاکساری به ساز. از مستوری ذوق چشان و فر نیستی عز هستی ده.

ترا به امام حسین به‌هر سیاقت که دانی و لیاقت که توانی این خاکسار ناقص‌عیار را فراموش مکن و خامه از شرح سلامت و طرح خدمت خاموش مخواه. طبقات ارواح مکرم را از بهتر قبیله تا مهتر طویله بنده‌ام، و خیال یک‌یک را که معنی وصال است و وصلی بی‌زوال پرستنده. به تفصیل عرض نیازی از من بر سرای و عذر جداگانه کتاب اقامت کن، خاصه فلان را که ملک جانش مملوک است و جاودانش راه ارادت مسکوک.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کمتری ابوالحسن یغما عرضه می‌دارد که فر رحمت یاران دایره ارواحم فارغ از شرماران بایره اشباح، رخت وصول در منزل افکند، و فلک نزول به ساحل کشید، از بخت خود به شکرم و از روزگار هم. هنوزم از تحمیلات تعارف مجالی نیفتاده و تکلیفات تکلف اقدامی به کار بنده‌زاده نداده تا عیاری از دخل و خرجش گیرم و معیاری بر اقتصاد و خرجش بندم، ولی ضنت سخت ارکان وی و منت سست بنیان منسوبان دورش گواهند که در جزو مخارج تفتیر‌ها کرده است و با نقد مداخل توفیر‌ها برده، جلب فواید در سلب زواید دیده و تعطیل مواید را تحصیل عواید یافته. قرضیش نه که گزاردن فرض باشد یا طلبی که اخذش محتاج عرض. بر یک سوی بلد توی باغستان کویی گرفته، و دور از فرزندان آدم جایی و جویی.
هوش مصنوعی: ابوالحسن یغما به ما می‌گوید که رحمت دوستان اروح او را از شر ارواح خبیث دور کرده و اکنون او در آرامش و خوشی به سر می‌برد. او از بخت خود راضی است و از زمانه نیز. هنوز به خاطر فشارهای اجتماعی نتوانسته است خود را از مقایسه‌های بیهوده رها کند و در پی برآورده کردن انتظارات دیگران نیست. او نمی‌تواند به راحتی درآمد و هزینه‌های خود را مدیریت کند، اما نشانه‌هایی از سختی‌های زندگی او و وضعیت نامناسب اطرافیانش وجود دارد که نشان می‌دهد او در برخی هزینه‌ها محتاط بوده و سعی کرده است تا با مراقبت از منابعش، از مشکلات جلوگیری کند. بدهی‌های او به گونه‌ای نیست که برآورده کردن آن‌ها برایش الزامی باشد و او در مکانی دور از دغدغه‌های زندگی شهری و انسان‌ها، آرامش خود را یافته است.
هفته و ماه آنجا کس نپوید بل ماه و سالی مگس نپرد. مشتی ماش و ارزان دارد و نانی تا رفع خرمن فرش کاشانه را پلاسی هست و سرب یاران خانه را کرباسی، اهالی مرز را نیز از عوالی تا ادانی بر وجه تفقد اعتنایی می‌رود و از پاس تودد امتناعی نیست، بیت:
هوش مصنوعی: در آنجا نه هفته و نه ماه کسی آنجا نمی‌گذرد و حتی در یک ماه و سال هم مگسی پر نمی‌زند. آنجا فقط مقداری ماش و نان ارزان وجود دارد و برای جمع‌کردن خرمن، فرش‌هایی و لباس‌هایی برای یاران نیز فراهم شده است. اهالی مرز نیز از دور و نزدیک به این منطقه می‌آیند و به شکل محبت‌آمیزی به آنجا توجه می‌کنند و ردپای پرندگانی هم وجود دارد.
من که یغما که اگر سلطنت فقر این است
کی نه پرویز نه جمشید گدای در ماست
هوش مصنوعی: من که فردی بی‌پول و فقیری هستم، اگر این وضعیت فقر است، پس چه فرقی بین من و شاهان بزرگ مانند پرویز و جمشید وجود دارد، وقتی که در دل هر یک از ما، حس گدایی وجود دارد؟
ترک تلاشی به مناعت مقدور است و برگ معاشی به قناعت میسور، زندگی بذل دوندگی تا کی و سرمایه خدایی صرف بندگی تا چند؟ چون نو‌نیازان عرفان بازت انسان کامل نگویم و به بوی آنکه چرخ معیشت بر محور کام دایر افتد قطب زمان نخوانم. هر که خواهی باش و هر چه خواهی گو، مربی حسن ظن است و دیگر چیزها مکر و فن. تو بی‌شبهت خارج از بائره فرزندان آدمی و از روی یقین مرد دایره ارواح مکرم. وقت است که تقویت را گذری کنی و به عین تربیت نظری. به خویشم پیوستگی فرمای و از خویشم رستگی بخش. ناورد سرداری بازپرداز و آورد خاکساری به ساز. از مستوری ذوق چشان و فر نیستی عز هستی ده.
هوش مصنوعی: تلاشی برای زندگی پرارزش و قناعت در تامین معیشت ممکن است، اما زندگی سرشار از تلاش و فعالیت تا کی ادامه دارد و سرمایه‌گذاری در بندگی خدا چقدر دوام می‌آورد؟ ما به دنبال دستیابی به شناخت عمیق‌تری از خود و انسان کامل هستیم، در حالی که راه تأمین زندگی بر اساس لذت و خواسته‌ها می‌چرخد. هر کس که بخواهد، می‌تواند همان‌طور که هست صحبت کند و به نظر می‌رسد که حسن نیت فقط یک روش و ترفند است. تو به‌عنوان یک انسان باطنی و روح‌پرست، فرزند برتر طبیعت هستی. اکنون زمان آن است که به تقویت خود بپردازی و به خودت با دقت توجه کنی. به پیوستگی با ذات خود توجه کن و از او استقلال بگیر. از مجد و عظمت خود آگاه باش و در عین حال تواضع را فراموش نکن. در هر حال، از ذوق و هنر خود بهره‌برداری کن و وجودت را در کنار سایر نعمت‌ها تجربه کن.
ترا به امام حسین به‌هر سیاقت که دانی و لیاقت که توانی این خاکسار ناقص‌عیار را فراموش مکن و خامه از شرح سلامت و طرح خدمت خاموش مخواه. طبقات ارواح مکرم را از بهتر قبیله تا مهتر طویله بنده‌ام، و خیال یک‌یک را که معنی وصال است و وصلی بی‌زوال پرستنده. به تفصیل عرض نیازی از من بر سرای و عذر جداگانه کتاب اقامت کن، خاصه فلان را که ملک جانش مملوک است و جاودانش راه ارادت مسکوک.
هوش مصنوعی: شما را به امام حسین قسم می‌دهم، به هر نام و مقامی که می‌شناسید و به هر نیکی که می‌توانید، این بنده‌ی ناقص و حقیر را فراموش نکنید و از من نخواهید که شرح احوال و خدمت خود را بنویسم. من از میان ارواح محترم هستم و به بهترین آن‌ها وابسته‌ام و به یاد هر یک از آن‌ها می‌اندیشم که نیایش به وصال و پیوند ابدی است. نیازمندی‌های من را به تفصیل در جایی بنویسید و درخواست‌های جداگانه‌ام را نیز ذکر کنید، به‌ویژه برای کسی که روحش در دست خداوند است و همیشه در راه ارادت به او پایدار است.