اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نخستین روز ماه قربان است، در مرز ری و تختگاه کی آسوده از رنج تن و شکنج جان راه هستی می سپارم و روزگاری به رامش و تندرستی می برم، سپاس فره بار خدا را که به زن خواستن و برگ سامان و ساز آراستن روزگار ناکامی سپری شد و نوبت بی سرانجامی رخت بر باره دربدری بست. به فر بهاری شکفته سرخ گلم از لاله زرد دمیدن گرفت، و باد بهشت از ناله سرد وزیدن. گردش وارون سپهرم رام است و جنبش ماه و مهر به کام. ولی چه سود و کدام بهبود از آنم که خواهان دل است و بدان پای جان در گل، رنج سوزاک بازداشته و بی بهره گذاشته. کلید در مشت و در گشودن نیارم خوان دل گوار و جان پرور و خوردن نتوانم. مرغ دل را قفس بر شاخ گل آویخته و چشم تماشا بسته اند آشیان بر سر سرو ساخته و بال پرواز شکسته جام لبالب و دست کشیدن نیست و میوه کام رس و توان چیدن نه، شعر:
هوش مصنوعی: نخستین روز ماه قربان است و من در مرز ری و تختگاه، از رنجهای جسم و جان رها شده و به زندگی ادامه میدهم. روزگاری خوش و سالم دارم و شکر خدا را میگویم که دوران ناکامی به پایان رسیده و به روزهای نیکو رسیدهام. با آغاز بهار، گلهای لاله زرد در حال شکفتن هستند و بادی لطیف از بهشت میوزد. دنیای من در حال چرخش است و حرکت خورشید و ماه برای من خوشایند است. اما چه فایده دارد اگر دلباختهام و در عذاب رنج میکشم؟ با آنکه کلید در دستم است، اما در گشایش در دل و جانم ناتوانم. خوشی و طعم زندگی را نمیتوانم بچشیم و دل من در قفسی درختی آویزان است و چشمانم بر تماشای زندگی بستهاند. آشیان قلبم بر سرو آراسته شده، اما بال پروازم شکسته و نمیتوانم از میوه زندگی بهرهمند شوم.
یار در بزم و نمی آرمش از بیم نگاه
روز گل بین که بهارم به خزان می گذرد
هوش مصنوعی: من دوست را در میخانه میخواهم، ولی از ترس نگاه دیگران او را نمیآورم. میدانم که روزگار گل و زیبایی زودگذری است و بهار جوانیام به زودی به پایان میرسد.
تا کی تن از این رنج جانکاه رسته گردد و پژمرده شاخ گیاهم بدان دسته گل و بسته سوری پیوسته.
هوش مصنوعی: تا کی این بدن از این درد و رنج جانفرسا آزاد خواهد شد و شاخههای پژمردهام به گلهای زیبا و خوشبو متصل خواهد گردید؟