اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر گویم چه مایه شکنج از رهگذار رنجی که بندگان والا را خاست بر این پیر خسته و مستمند شکسته از آسمان و زمین ریخت و رست آسوده روان سرکاری که جاویدانش اندوه مباد، فرسوده کوه ها درد و آلوده دشت ها گرد خواهد شد. و چرا چنین نباشد که جز با تندرستی والا سرمایه زندگانی و پیرایه کامرانی من بنده و جهانی بر شاخ آهو و پر هما است، اگر هفتاد کشور چون من و برتر از من بر جان سپاری سر نهد و به خاکساری جان دهد، چنانستی که مشتی خاک بر باد و شکسته دیواری از بنیاد شده باشد. ولی خدای نکرده اگر سر موئی از هستی جان پرور و اندام فرشتی گوهر سرکار در کاهد، یا آسیب زخمه خاری زخم اندیش آن فرخ روان پیکر افتد تن لشکرها بدرود روان خواهد کرد و گلشن زندگانی کشورها کوب آزمای خزان خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر بگویم که چقدر رنج و عذاب از درد و رنجی که بر این انسان ضعیف و محروم باریده، بر زندگی بندگان شریف تأثیر گذاشته، میتوان فهمید که اثرات آن تا کجا میرسد. اگر این انسان دچار اندوهی شود، کوهها خسته و دشتها آلوده خواهند شد. چرا نباشد که تنها با داشتن تندرستی است که زندگی و خوشبختی من به عنوان یک بندۀ رنج کشیده معنا دارد؟ حتی اگر هفتاد کشور هم مانند من باشند، اگر جان خود را بر سر این قضیه بگذارند و به خاک بیفتند، همه چیز به یک مشت خاکی در باد تبدیل خواهد شد. اما اگر خدایی نکرده، کوچکترین آسیبی به وجود او یا جسم فرشتگان وارد شود، این باعث خواهد شد که لشکرها وداع کنند و زندگی و زیبایی کشورها به دست ویرانی و خزان از بین برود.
روزی دو ازین پیش آن جوان هاشمی گوهر که در شمار نزدیکان درگاه است و گزیدگان فرگاه به راهی اندر فراز آمد، گزارش فرخ روزگار سرکاری باز جستم، گفت خدا را ستایش رنج جان گزا و اندوه شکنج فزا بنه کن و خانه پرداز بر کران زیست و همراه خورشید شهریاران و جمشید کامکاران که تو سن چرخش رام و دو پیکر و ماهش ساخت و ستام باد، شکار کبک و تیهو و نخجیر گوزن و آهو را رخش و فتراک سبک و گران فرمود. چهر نیازم بر این خوش سرود و زیبا نوید زمین سود و کلاه گوشه آرامش و کامم سپهر سای افتاد.
هوش مصنوعی: روزی، جوانی هاشمی که از نزدیکان دربار بود، به سفر رفت و در این سفر به گزارش روزگار فرخ پرداخته و از خداوند سپاسگزاری کرد. او بیان کرد که رنج و اندوه را کنار گذاشته و خانهای در جایی خوش آب و هوا ساخته است. همچنین از زندگی در کنار پادشاهان و جمشید، و از لذتی که از شکار کبک، تیهو، گوزن و آهو میبرد، صحبت کرد. او با خوشحالی از سرودهای زیبا و امیدواری که زمین به او داده، یاد کرد و احساس آرامش و رضایت در دلش به وجود آمده بود.
امیدوارم فرخجسته روان خداوندی را هرگز از گردش تیر و کیوان گزند نزاید و از جنبش ماه و پروین نژند نپاید. کمترین چاکر ماه و هفته پیدا و نهفته بیشتر در کوی سرکار میرزاعبدالحسینم، هر هنگام ایستاده گان بار و آگاهان کار همایون بزم مینوفر والا از رنج افزائی من بنده گرفت و دریغی نیست آگاهی فرستند پای از سر ساخته چار اسبه خواهم تاخت:
هوش مصنوعی: امیدوارم روح پرفضیلت خداوند هیچگاه زیر تاثیر تیر و ستاره آسیب نبیند و از حرکت ماه و ستارههای روشن دچار مشکل نشود. من کوچکترین خدمتگزار میرزاعبدالحسین هستم و در کوی او بیشتر از هر کسی موجود و حاضر هستم. هر بار که در بزمهای باشکوه و شکوهمند او مشغول به کارم و از زحمتهای خویش آگاه میشوم، هیچ جای نگرانی نیست اگر در این مورد به من اطلاع دهند. با تمام قوا آمادهام که به سوی او حرکت کنم.
برآرد روزگارت از سه لب کام
لب جوی و لب یار و لب جام
هوش مصنوعی: زندگیات از سه چیز لذت میبرد: لب جوی که آب زلالی دارد، لب یاری که عشق و محبت را به تو تقدیم میکند، و لب جامی که نوشیدنی خوشمزهای را به تو میدهد.