هنگام بدرود همانت به یاد اندر است که تا هنجار کار بر جدائی است و دریافت دیدار من و بستگان پیوسته به خواست خدائی، پیمان بر آن رفت که مرزبان کشور هرگونه سیم و زر از آب و خاک خواهد بنیچه من کمابیش آنچه هست در زینهار سرکار باشد و مشهدی بی رنج گماشته دیوان و نگاشته اوراجه باز پاس خانه و دشت و ساز خرمن و کشت را کارگذار. انگشت پذیرش بردیده بردی و از در راست کاری و درست کرداری نوشته آراسته به نگین مهرآذین خود نیز سپردی. چون شد و چه افتاد که هنوز دوده خامه نخوشیده و خواهنده زر از خداوند کشور بر نجوشیده و در نکوشید، پیمانت از یاد شد و پیوندت بر باد، ساز آزار دادی و چوبکی و پاکار فرستادی. زنان را در بر روی بستی و مشهدی را آب از جوی برتری و فزایش مردم بر دیگر آفرینش به سبیل و ریش و دهان و نیش و نوش و تن و زبان و سخن و برز و بازو و توان و نیرو و دست و پای و سینه و نای ودیگر چیزها نیست. بزرگی و مهتری و سترگی و سروری آنرا که پاس پیمان و پیوند آورد و تیمار سخن و سوگند خورد، بسیار دریغ دارم چون سرور جوانی بهشتی گوهر فرشتی دیدار، آدمی سرشت مردمی نهاد، نوآموز نام اندوز، درست رفتار راست سخن، کم گزاف افزون مهر نخست پیمان با کهن دوستی چون من که پدر بر پدر یارم و بهر دست و دستان که بدارند و بخواهند دوستدار در کاری چنین بی مایه و باری چنان سبک سایه هم گفته و نگاشته خود خوار و خاک سازد و هم من بنده را جامه آبرو و گریبان شکیبائی پیش دوست و دشمن چاک. مصرع: دوستان بی موجبی با دوستاران این کنند.
اگر پس از این آلودگی را با آب پاداش شست و شوئی و این دریدگی را به سوزن مهربانی و رشته دلجوئی دوخت و رفوئی نفرمایند ندانم هنگام دیدار و بزم گفت و گذار به کدام زبان پوزش اندیش و چاره سگال خواهند بود. خواهشمندم راست یا دروغ در اینکار هر دست آویز توانند تراشید بر نگاشته که بدگمانی فزایش نگیرد و این دل از جای رفته تا یک باره در نرمیده آرام پذیرد. هر گونه فرمایش که از این دل باخته ساخته دانی نگار آور که در انجامش کوشش های دوستانه به کار خواهد رفت. بخت بلند ترا لغزش پستی فراموش و بی دغدغه رنجش و جدائی دست کام با خاتون هوس در آغوش باد.
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هنگام بدرود همانت به یاد اندر است که تا هنجار کار بر جدائی است و دریافت دیدار من و بستگان پیوسته به خواست خدائی، پیمان بر آن رفت که مرزبان کشور هرگونه سیم و زر از آب و خاک خواهد بنیچه من کمابیش آنچه هست در زینهار سرکار باشد و مشهدی بی رنج گماشته دیوان و نگاشته اوراجه باز پاس خانه و دشت و ساز خرمن و کشت را کارگذار. انگشت پذیرش بردیده بردی و از در راست کاری و درست کرداری نوشته آراسته به نگین مهرآذین خود نیز سپردی. چون شد و چه افتاد که هنوز دوده خامه نخوشیده و خواهنده زر از خداوند کشور بر نجوشیده و در نکوشید، پیمانت از یاد شد و پیوندت بر باد، ساز آزار دادی و چوبکی و پاکار فرستادی. زنان را در بر روی بستی و مشهدی را آب از جوی برتری و فزایش مردم بر دیگر آفرینش به سبیل و ریش و دهان و نیش و نوش و تن و زبان و سخن و برز و بازو و توان و نیرو و دست و پای و سینه و نای ودیگر چیزها نیست. بزرگی و مهتری و سترگی و سروری آنرا که پاس پیمان و پیوند آورد و تیمار سخن و سوگند خورد، بسیار دریغ دارم چون سرور جوانی بهشتی گوهر فرشتی دیدار، آدمی سرشت مردمی نهاد، نوآموز نام اندوز، درست رفتار راست سخن، کم گزاف افزون مهر نخست پیمان با کهن دوستی چون من که پدر بر پدر یارم و بهر دست و دستان که بدارند و بخواهند دوستدار در کاری چنین بی مایه و باری چنان سبک سایه هم گفته و نگاشته خود خوار و خاک سازد و هم من بنده را جامه آبرو و گریبان شکیبائی پیش دوست و دشمن چاک. مصرع: دوستان بی موجبی با دوستاران این کنند.
هوش مصنوعی: هنگام خداحافظی به یاد داشته باش که تا زمانی که جدایی وجود داشته باشد، دیدار من و خانوادهام همواره به خواست خدا وابسته است. قراردادی بسته شد که نگهبان کشور هر نوع زرو زیور از منابع موجود در خاک و آب برخواهد داشت و من هم تقریبا آنچه هست را در امانت به او سپردم. مسئولان موظف شدند که به درستی کارها را انجام دهند و همواره به نگهداری از خانهها، زمینها و محصولات بپردازند. نشانههای پذیرش و توافق را نیز به او عرضه کردم. اما متاسفانه، چه اتفاقی افتاد که هنوز هم آن کسی که به دنبال زر و ثروت بود، به عهدش وفا نکرد و توافق ما به باد رفت. او موجب آزار شد و بر مشکلات افزود و زنی را تحت فشار قرار داد. برای بقیه مردم هم تفاوتی ایجاد نشد و هیچ چیز در دسترس از آنان گرفته نشد. من به شدت ناراحت هستم از آنکه کسی که مسئولیت پاسداری از پیمانها را بر عهده داشت، به معنای واقعی کلمه از این وظیفه غفلت کرد. در نهایت، انسان باید با رفتار درست و فهم درست از دوستیها و اختلافات بین انسانها خودداری کند و همیشه احترام به دوستیها را حفظ کند.
اگر پس از این آلودگی را با آب پاداش شست و شوئی و این دریدگی را به سوزن مهربانی و رشته دلجوئی دوخت و رفوئی نفرمایند ندانم هنگام دیدار و بزم گفت و گذار به کدام زبان پوزش اندیش و چاره سگال خواهند بود. خواهشمندم راست یا دروغ در اینکار هر دست آویز توانند تراشید بر نگاشته که بدگمانی فزایش نگیرد و این دل از جای رفته تا یک باره در نرمیده آرام پذیرد. هر گونه فرمایش که از این دل باخته ساخته دانی نگار آور که در انجامش کوشش های دوستانه به کار خواهد رفت. بخت بلند ترا لغزش پستی فراموش و بی دغدغه رنجش و جدائی دست کام با خاتون هوس در آغوش باد.
هوش مصنوعی: اگر بعد از این آلودگی، آن را با آب شست و شو کرده و این زخم را با سوزن محبت و ریسه دلجویی بپوشانند و درست نکنند، ندانم در وقت ملاقات و گفتگو به کدام زبان عذرخواهی و چارهجویی خواهند کرد. خواهش میکنم حقیقت یا دروغ را هرطور که میخواهید به کار ببرید تا بدگمانی افزایش نیابد و این دل آرام بگیرد. هر نوع سخنی که از این دل رنجیده برآید، نگارش کنید که در تحقق آن تلاشهای دوستانه به کار خواهد رفت. امیدوارم که فراموشی بر تو غلبه کند و بیدغدغه از رنجش و جدایی با معشوق به آغوش آرامش بروی.