اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امیدگاها در گوشه نامه سید نامی از این بی نشان بر زبان خامه گوهرفشان رفته بود، مصرع: ماکه باشیم که اندیشه ما نیز کنند. باز خانه سرکار آباد که به پاس آشنائی بیست ساله و آمیزش نیم روز، از خاکساران یاد می فرمایند و به نگارش گزاری از او بیدارند.
هوش مصنوعی: در گوشهای از نامهای به سید، به طور غیرمستقیم اشارهای به یک فرد بینام شده بود. شعری نیز به این مضمون آورده شده بود: "ما که هستیم که دیگران هم به افکار ما توجه کنند." دوباره به خانهای اشاره شده که به خاطر دوستی بیست ساله و ارتباطات نیمروزه، یادآوریهایی از افراد خاکی و فروتن صورت میگیرد و نوشتههایی از این افراد در آنجا وجود دارد.
باری بهمان راه و روش و هنجار و منش که دیده و دانی بنده ام و آن پاک هستی را که جاویدان نیستی مباد از در یکتائی پرستنده. بیش از آنکه در نیروی گفتار گنجد یا ترازوی گمان و پندار سنجد آرزومند خجسته دیدارم و آزاداندیش شیوا گفت و گزار دریغ که شوربختی های اختر وارون بختم هرگز در آن خرم انجمن که شرم هزار چمن است و بزرگتر امید جان و تن شب و روزی بار نداد و از گرداب کشتی شکن دوری راه کنار ننمود، جز آنکه دریافت این آرزو را بر در پاک یزدان خاکسارانه روی نیاز سایم و چشمداشت از هر در بر دستگیری های بخشایش خدایی باز دارم چه خواهم کرد، بیت:
هوش مصنوعی: من همواره در پی راه و روش و اصولی هستم که آن را دیده و تجربه کردهام و از آن هستی پاکی که جاودانی نیست، دوری نگزینم. آرزوی من بیش از آن است که بتوان آن را با زبان بیان کرد یا با معیارهای خیال و تصور سنجید. آرزوی من دیدار خوشی است و سخن گفتن آزاداندیشانه، اما متأسفانه مشکلات و ناکامیهای زندگی همیشه بر سر راهم هستند و نمیگذارند در آن جمع خرم و دلپذیر جایی بیابم که پر از زیبایی و امید باشد. من هر روز و شب انتظار میکشم اما نتوانستم از موقعیت دشواری که در آن قرار دارم، دور شوم. تنها راهی که پیش رو دارم، این است که به درگاه پروردگار به حالتی خاضعانه بیفتم و از او کمک بطلبم و هیچگاه از درخواستهای او باز نایستم. چه باید بکنم، در این بیت.
بی سر و پا می روم تا به کجا سر نهیم
بارگی شاه تند گردن ما در کند
هوش مصنوعی: من بیخبر و بدون هدف به جایی میروم، نمیدانم در این مسیر چه سرنوشتی در انتظارم است. این سفر، بهدلیل گردن افراشته و مغرور شاه، برای ما مشکلاتی به همراه دارد.
بیش از این گستاخی شوخ چشمی و سخت روئی و بی شمری و یاوه گوئی است، فراموشم مکن و خامه نامه نگار از پرستش روزگار و دلجوئی جان امیدوارم خاموش مخواه، فرمایشی که سرانگشت توانائی این خاکسارش گره گشائی تواند نگارش نما که در انجامش کیش بندگی و آئین پرستندگی کار خواهم بست.
هوش مصنوعی: این رفتارهای بیادبانه و بیمعنی نشانههای ناپسندی هستند. لطفاً من را فراموش نکن و از نوشتن نامهام غافل مشو. امیدوارم که بتوانم خواستههایم را بیان کنم. در این نوشتار، تلاشم بر اساس وفاداری و ادب خواهد بود.