شمارهٔ ۱۴۶ - نامه ای است که به یکی از شیوخ نگاشته
جناب شیخ کاغذی که پسرم از ولایت فرستاده بود شما به آقای علی پیشخدمت سردار کل عزیز خان سپرده بودید. بهمان مهر و نشان امروز به من رسید. گویا به علی اکبر بیک جندقی و علی نام که خود هر دو را آن سال ها دیده و می شناسی محض معادات ذاتی که در حقیقت آورده حسد است نواب اشرف والا را نسبت به او بدخیال کرده اند. راه آمد و شدفیما بین ایشان مسدود است و اسباب مغایرت و مشاجرت موجود، مصرع: یارب این قوم چه خواهند ز جان های فگار.
مرا با سرکار اشرف بازوی مقاومت و نیروی مبارزت نیست، سررشته کار خود را به انصاف منتقم حقیقی رها کرده مغلوب رضایم و تسلیم قضا، هر اوقات میرزا جعفر از شما مطالبت جواب کند از آقا علی بخواه که به او سپرده ام.
شمارهٔ ۱۴۵ - به دوستی نوشته شد: خواستم از غوغا کار آشوب را پرسشی آرم و افسرده روان را از آشوب جدائی و غوغای تنهائی آرامشی سازم، هنوز لب نگشوده و این سر بسته راز را در میان نهاده افسانه بند وچوب و کند و کوب خود آغاز کرده جان درد آلودم به اندوهی شکیب سوز انباز داشت. بختم بسوزد و تخت اختر تیره روزم بر گردد که به هیچ کارم یاری نکردند و پای مردی و دستیاری نیاوردند پای گسسته دست بر دل، بار در گل از دوده درویش سر خویش و راه امام زاده قاسم در پیش گرفتم. این چیزها و ستیزها که در جرگه شما می گویند و آن بدگمانی ها که کهنه و نو از بزرگان و پرستاران شما می شنوم، اگر در راه آرزوی دیدارت شیشه هستی به سنگ آید و فراخ پهنه زیست از تنگ گیری های کشش و خواست گلوگاه نای و سینه چنگ گردد، رامش پیوستگی نخواهم و از آن بند گران گزندت رستگی نجویم. یکسر مو آبرو و آسایش دوست را به دریا دریا و کوه کوه خون خویش و آرامش دل برابر کنم. در جای خود سنگین به پای تلخ و شیرین در کش و سخت و رنگین بزن و نغز و نوشین بخوان. اگر من در ره مهرت به ناکامی خاک شوم، رشته شب و روز نخواهد گسست و گرد اندوهی بر دامن گردون نخواهد نشست. مصرع: تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست.شمارهٔ ۱۴۷ - به یکی از بزرگان نوشته: امیدگاها در گوشه نامه سید نامی از این بی نشان بر زبان خامه گوهرفشان رفته بود، مصرع: ماکه باشیم که اندیشه ما نیز کنند. باز خانه سرکار آباد که به پاس آشنائی بیست ساله و آمیزش نیم روز، از خاکساران یاد می فرمایند و به نگارش گزاری از او بیدارند.
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جناب شیخ کاغذی که پسرم از ولایت فرستاده بود شما به آقای علی پیشخدمت سردار کل عزیز خان سپرده بودید. بهمان مهر و نشان امروز به من رسید. گویا به علی اکبر بیک جندقی و علی نام که خود هر دو را آن سال ها دیده و می شناسی محض معادات ذاتی که در حقیقت آورده حسد است نواب اشرف والا را نسبت به او بدخیال کرده اند. راه آمد و شدفیما بین ایشان مسدود است و اسباب مغایرت و مشاجرت موجود، مصرع: یارب این قوم چه خواهند ز جان های فگار.
هوش مصنوعی: شیخ عزیز، کاغذی که پسرم از دیار خود فرستاده بود، شما به آقای علی، خدمتکار سردار کل عزیز خان سپرده بودید. امروز به دست من رسید و همان مهر و نشانی را داشت. به نظر میرسد که به علیاکبر بیک جندقی و علی نام، که هر دو را در آن سالها دیدهاید، از روی حسادت نسبت به نواب اشرف والا بدگمان شدهاند. ارتباط بین آنها قطع شده و شرایطی وجود دارد که باعث اختلاف و مشاجره شده است. شعر زیر به خوبی حال این وضعیت را نشان میدهد: «یارب، این قوم چه میخواهند از جانهای خسته؟»
مرا با سرکار اشرف بازوی مقاومت و نیروی مبارزت نیست، سررشته کار خود را به انصاف منتقم حقیقی رها کرده مغلوب رضایم و تسلیم قضا، هر اوقات میرزا جعفر از شما مطالبت جواب کند از آقا علی بخواه که به او سپرده ام.
هوش مصنوعی: من دیگر با سرکار اشرف در زمینه مقاومت و مبارزه فعالیت ندارم. من مدیریت کارهایم را به عدالت واگذار کردهام و به سرنوشت تسلیم شدهام. هر زمان که میرزا جعفر از شما چیزی خواست، لطفاً به آقا علی بگویید که این موضوع را به او سپردهام.

یغمای جندقی