شمارهٔ ۱۴۱ - به یکی از بزرگان نوشته
قربان خاک پایت شوم دستخط مبارک که پرورده عقل و آورده صفاست زیارت کردم، بیت:
هم شادمانم هم خجل، هم تازه رو هم تنگدل
کز عهده بیرون آمدن نتوانم این پیغام را
در نوایب سازگاری است و با خصم غالب حریف درمان بردباری. پای شکیب در دامن کش، و اگر بجای باران تیغ از آسمان بارد گردن نه، مصرع: که آخری بود آخر شبان یلدا را.خطت بحمدالله تعالی به توقیع زیبائی و طغرای اسلوب موشح است. در خورد مقدرت کوتاهی مکن.امیدوارم آنچه در حق تو از خدا خواسته ام صورت بندد. تعجیل حامل مجال اطالت نداد، باقی به هنگام دیگر حوالت است فراموش نه ای فراموشم مخواه.
شمارهٔ ۱۴۰ - از زبان دوستی به دیگری نگاشته: نه زبانی که بیان حالی توان نمود، نه بیانی که راز آشکارا و نهانی توان سرود. بر فرض که زبان سخن سرا گستاخ افتاد و پهنه بسیط الار جای بیان فراخ آمد چه توانم گفت؟ داستان محبت افسانه اسواق نیست که بر اطباق اوراق توان نهاد سرایر عشق معشوقان نهان است و سر عشق عاشق با دو صد طبل و نفیر. اجمالا اینقدر بدان که مرا در پاس پیمان یاران چون دیگر نکویان بازی گوشی، و با هر که باشم از دوستان صادق و محبان موافق خاصه چون تو نکو خواه و خیر اندیش که مصلحت مرا بر مصالح خویش مقدم میداری فراموشی نیست، بیت:شمارهٔ ۱۴۲ - به دوستی نگارش رفت: دلم می خواهد این نامه به آئین زمانه نگارش افتد و روزگار پریشان خود را به کیش و کردار ایشان گزارش کنم. جانم خاک رهت باد و روانم گرد گذرگاهت، کجائی، چه جائی چه می دهی و چه می ستانی چه می زنی و چه می خوانی؟ بختت مهربان است یا سرگران، همرهان یار دلند یا بار دل، از خواجه و شیخ چه اندوخته ای و از این و آن چه آموخته ای، مردم را با تو آشتی یا جنگ است و ترا با ایشان اندیشه نام یا ننگ. بدان فرگاه که چرخش خاک درگاه است و اختر میخ خرگاه، چونانکه روزگار رفته راهی داری یا داستان بیماری های دروغ دیر بسته خاک گذرگاه است و کاوش باز است و دست چالش دراز. آن دشمن دستان دست بهرام بازو دوست گردیده یا همچنان ساز اندیش نیرو است و در پهنه پرخاش رزم آورد . آن کارهای دیگر ناگفته گویاست بر چه روش و سبک است و کدام منش و رنگ، بدان خدای که مرا بندگی داد و ترا خداوندی، اندوه و خرسندی، خواری و ارجمندی، کاهش و فزایش، بی تابی و آسایش، بلندی و پستی، هشیاری و مستی، هر چه هست بی کاست و فزود نگارش و همراه هر که دانی و توانی به بنده خاکسار خویش فرست، که سراپای تن و جانم دیده و از چشمداشت سفید است.
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قربان خاک پایت شوم دستخط مبارک که پرورده عقل و آورده صفاست زیارت کردم، بیت:
هوش مصنوعی: من به خاطر دستخط مبارکت که نشانهای از عقل و پاکی است، قربانت میشوم و آن را زیارت کردهام.
هم شادمانم هم خجل، هم تازه رو هم تنگدل
کز عهده بیرون آمدن نتوانم این پیغام را
هوش مصنوعی: من هم خوشحالم و هم شرمنده، هم حس شادی دارم و هم ناراحتی، زیرا نمیتوانم از پس انتقال این پیام بر بیایم.
در نوایب سازگاری است و با خصم غالب حریف درمان بردباری. پای شکیب در دامن کش، و اگر بجای باران تیغ از آسمان بارد گردن نه، مصرع: که آخری بود آخر شبان یلدا را.خطت بحمدالله تعالی به توقیع زیبائی و طغرای اسلوب موشح است. در خورد مقدرت کوتاهی مکن.امیدوارم آنچه در حق تو از خدا خواسته ام صورت بندد. تعجیل حامل مجال اطالت نداد، باقی به هنگام دیگر حوالت است فراموش نه ای فراموشم مخواه.
هوش مصنوعی: در زندگی سازگاری وجود دارد و با دشمنی که غالب است، باید صبر را پیشه کرد. در چنین شرایطی، شکیبایی خود را حفظ کن و اگر به جای باران، تیغ از آسمان بیفتد، گردن خود را خم نکن. خطی که به نام خداوند نوشته شده، زیبا و دلنشین است. در کارهایت کوتاهی نکن و امیدوارم آنچه که برایت از خدا خواستهام، محقق شود. زمان برای ارسال باقی مانده و باید به آن بیاندیشی. فراموش نکن که بیتوجهی نکنم.

یغمای جندقی