گنجور

شمارهٔ ۱۲۲ - به یکی از دوستان نوشته

نمیدانم آنرا که خیال استیفای خدمت عالی در سر نیست کجا می پوید و کرا می جوید کارش چیست و بازارش با کیست؟ مصرع: چو یوسف را نبیند غیر یوسف را چرا بیند.

در باب بخشایش آقا رضا می خواهم بداند من شفاعت کرده ام و او را از گرداب شناعت به در برده، در خواست از جود بی ضنت و عفو بی منت سر کار آن است که خود به رحمت حضارش فرمایند، زبانی نشر عنایت کنند و نوید حمایت دهند تا ممنون و مرهون سرکار باشد و به امتنان و خجلت در خدمتگزاری، وای که سوراخ بر سر راه آمد و پای خامه گستاخ در چاله و چاه لغزید، بیت:

برگ مشتی دو سه زر باید کرد
یار دیرینه خبر باید کرد
فکر سوراخ دگر باید کرد
در طلب پای ز سر باید کرد

یاران محفل و مردان یکدل را بنده ام و از در توحید پرستنده. البته استاد کرام خدام امام دارای کرامت مجسم به قوت میل به حضرت و عجز بندگان، کار معهود را تمام فرموده است حاجت اطناب من و تاکید سرکار نیست.

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمیدانم آنرا که خیال استیفای خدمت عالی در سر نیست کجا می پوید و کرا می جوید کارش چیست و بازارش با کیست؟ مصرع: چو یوسف را نبیند غیر یوسف را چرا بیند.
هوش مصنوعی: نمی‌دانم کسی که در فکر بهره‌برداری از نعمت‌های بزرگ است، کجا می‌رود و به دنبال چه کسی می‌گردد، کارش چیست و با چه کسی در تعامل است؟ در اینجا اشاره شده که وقتی یوسف را نمی‌بیند، چرا باید به غیر او توجه کند.
در باب بخشایش آقا رضا می خواهم بداند من شفاعت کرده ام و او را از گرداب شناعت به در برده، در خواست از جود بی ضنت و عفو بی منت سر کار آن است که خود به رحمت حضارش فرمایند، زبانی نشر عنایت کنند و نوید حمایت دهند تا ممنون و مرهون سرکار باشد و به امتنان و خجلت در خدمتگزاری، وای که سوراخ بر سر راه آمد و پای خامه گستاخ در چاله و چاه لغزید، بیت:
هوش مصنوعی: در مورد بخشایش آقا رضا، می‌خواهم بگویم که من شفاعت کرده‌ام و او را از بدبختی نجات داده‌ام. درخواست من از شما این است که خودتان به رحمت خود نظر کنید و عنایت نمایید و حمایت کنید تا من نیز از لطف شما بهره‌مند شوم و به خاطر آن سپاسگزار و شرمگین از خدمتگزاری باشم. وای که چقدر مسیر سختی بر سر راه است و پای من به خاطر ناپختگی به چاله و چاه افتاده.
برگ مشتی دو سه زر باید کرد
یار دیرینه خبر باید کرد
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن دل یار کهن سال، باید با هدایایی کوچک او را غافلگیر کرد و خبرهای خوبی را به او رساند.
فکر سوراخ دگر باید کرد
در طلب پای ز سر باید کرد
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدفی جدید، باید به روش‌های تازه بیندیشیم و برای شروع دوباره آماده شویم.
یاران محفل و مردان یکدل را بنده ام و از در توحید پرستنده. البته استاد کرام خدام امام دارای کرامت مجسم به قوت میل به حضرت و عجز بندگان، کار معهود را تمام فرموده است حاجت اطناب من و تاکید سرکار نیست.
هوش مصنوعی: من به دوستان و هم‌دلانی که در محفل هستند، تعلق خاطر دارم و از خداوند یگانه، پرستش می‌کنم. البته استادان بزرگ و خدام امام، با کرامت‌های خود و به واسطه عشق به حضرت و ناتوانی بندگان، کارهای معمول خود را به بهترین شکل انجام داده‌اند و نیازی به توضیحات بیشتر یا تأکید ندارد.