گنجور

شمارهٔ ۱۲۱ - از زبان یکی از دوستان به دیگری نگاشته

فدایت شوم قدری مترصد زیستم اثری از وصولت نشد، خود را به نگارش بیاض از لطمه دل نگرانی فریب شکیب دادم. خبری نیز از حصول مراد نشد، ضجرت جدائی و حرقت فرقت را زیاده بر این مهلت درنگ نیافتم، استیفای دیدار یاران کرده استسعاد ملاقات را به هنگام دیگر حوالت نمودم. بعد منزل نبود در سفر روحانی. مدعا از خدا خواستم، امروز در آن محفل دل نوازت مزیل غم های حضار انجمن شده باشد. من به قول شریف خان مرحوم نقلی نیست باز کی توفیق عبور ارک خواهم یافت و چشم و گوشم از دولت دیدار و نعمت گفتارت پیرایه ساز و برگ خواهد اندوخت. زیاده شرط کفایت نیست باقی داستان که به انشای روان حوالت است نه املای روان به درایت دوست موکول است.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فدایت شوم قدری مترصد زیستم اثری از وصولت نشد، خود را به نگارش بیاض از لطمه دل نگرانی فریب شکیب دادم. خبری نیز از حصول مراد نشد، ضجرت جدائی و حرقت فرقت را زیاده بر این مهلت درنگ نیافتم، استیفای دیدار یاران کرده استسعاد ملاقات را به هنگام دیگر حوالت نمودم. بعد منزل نبود در سفر روحانی. مدعا از خدا خواستم، امروز در آن محفل دل نوازت مزیل غم های حضار انجمن شده باشد. من به قول شریف خان مرحوم نقلی نیست باز کی توفیق عبور ارک خواهم یافت و چشم و گوشم از دولت دیدار و نعمت گفتارت پیرایه ساز و برگ خواهد اندوخت. زیاده شرط کفایت نیست باقی داستان که به انشای روان حوالت است نه املای روان به درایت دوست موکول است.
هوش مصنوعی: بسیار دلم برایت تنگ شده، مدتی منتظر ماندم اما خبری از تو نشد. برای تسکین دل‌نگرانی‌ام به نوشتن مشغول شدم. باز هم نتوانستم به خواسته‌ام برسم و احساس جدایی و درد فراق در من بیشتر از این قابل تحمل نیست. بنابراین تصمیم گرفتم که دیدار دوستان را در زمان دیگری پیگیری کنم. در این سفر روحانی، از خدا خواستم که امروز در محفل دل‌انگیز تو غم‌های حاضران برطرف شده باشد. من به نقل قول شریف خان مرحوم توجه دارم و نمی‌دانم چه وقت دوباره توفیق دیدار تو را پیدا خواهم کرد. وقتی دوباره با تو دیدار کنم، چشم و گوشم از برکت گفتارت پر خواهد شد. داستان باقی‌مانده هم به نحوی روان بیان شده که به درایت دوست بستگی دارد.