شنیدم سر کارخان سه چهار بار بر سر انجمن فرموده و سوگند یاد نموده که اگر علی بیدگلی پنجاه تومان حسن را برون از رنج نامه و خواست و آسوده از کم و کاست کارسازی سازد، و افسانه بوک و مگر بر کران اندازد، من نیز پنجاه تومان بدان در فزوده که دیر یا زود خانه وی از گرو باز رهد و جامه جامگی خواران نیز نوشود. پاداش این کار را نیز یک قلق پانصد تومانی زود رسید سخته و بی سوخت تهی از تیتال و ساختگی با علی خواهم پرداخت. سود هر دو در این سودا است و گوهر کام و رامش در این دریا، دانه برافشان و خرمن برساز، مشت در پاش و خروار بر گیر.
کاسه سیاهی مایه تباهی است مبادا بر این شیوه بازآری و خود را بر بوی سودی اندک در زیانی بزرگ اندازی. آدمی پرورده شیر خام است و در کارها زیر دست خوی نافرجام، اگر سرانگشت ناخن خشکی در گشایش این گره ساز تردامنی گیرد، گردون و اختر نیز روش و راهی دیگر خواهد کرد، و ششصد تومان از کیسه و کاسه هر دو برادر خواهد رفت. کوتاهی مکن و هنجار بی راهی مپوی که پیش گوهرشناسان ریش گاو و کون خر ستوده خواهی گشت و بی پرده فسیله ها این و آن نموده خواهی شد. هر که سود از زیان نداند و شناخت بهار از خزان نتواند در جامه آدمی گاو و خر است و به گوهر از خاک راه و سنگ سیاه کمتر.
تنی چند از دوستان که پیش و بیش از من با تو خاست و نشست کرده اند و منش و خوی ترا خوشتر از دیگران به جای آورده؛ همی گویند آز علی را آورده دریا و پرورده کان باز نیارد نشاند، و او را در ستایش پول و دل بستگی های ساز با زنجیر و بد زی بار خداوند نتوان برد. بدین پنجاه تومان خود و برادر راکوب آزمای زیان خواهد ساخت وانگشت گزای نکوهش این و آن خواهد کرد. من ترا بیرون از این راه و روش شناخته ام و مهره مهر بر آئین و آهنگ دیگر باخته، اکنون کارد بر سربند است و سوخته انباز زند، آنچه هست رخت از پرده بیرون خواهد کشید و گمان یکی یا دو گروه آسوده از چند و چون خواهد شد. اگر دید من راست افتاد، وای بر آنها، چنانچه شناخت آنان راست آمد وای بر تو.
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنیدم سر کارخان سه چهار بار بر سر انجمن فرموده و سوگند یاد نموده که اگر علی بیدگلی پنجاه تومان حسن را برون از رنج نامه و خواست و آسوده از کم و کاست کارسازی سازد، و افسانه بوک و مگر بر کران اندازد، من نیز پنجاه تومان بدان در فزوده که دیر یا زود خانه وی از گرو باز رهد و جامه جامگی خواران نیز نوشود. پاداش این کار را نیز یک قلق پانصد تومانی زود رسید سخته و بی سوخت تهی از تیتال و ساختگی با علی خواهم پرداخت. سود هر دو در این سودا است و گوهر کام و رامش در این دریا، دانه برافشان و خرمن برساز، مشت در پاش و خروار بر گیر.
هوش مصنوعی: شنیدم که شخصی درباره انجمن چندین بار صحبت کرده و قسم خورده است که اگر علی بیدگلی بتواند پنجاه تومان برای حسن بهعنوان هزینهای که نمیخواهد از آن کسر شود، فراهم کند و داستانهای بیپایه را کنار بگذارد، او نیز پنجاه تومان دیگر به این مبلغ اضافه خواهد کرد تا دیر یا زود خانه او از گرو آزاد شود و لباسهای او نیز دوباره نو شود. همچنین او برای این کار پاداشی معادل پانصد تومان به علی خواهد داد که به سرعت بدون هیچ زحمتی پرداخت میشود. در این معامله، هر دو طرف سود خواهند برد و خوشبختی و آرامش در این همکاری نهفته است. لذا باید سعی کنند تا نتایج مطلوبی بهدست آورند و زحمت خود را به ثمر برسانند.
کاسه سیاهی مایه تباهی است مبادا بر این شیوه بازآری و خود را بر بوی سودی اندک در زیانی بزرگ اندازی. آدمی پرورده شیر خام است و در کارها زیر دست خوی نافرجام، اگر سرانگشت ناخن خشکی در گشایش این گره ساز تردامنی گیرد، گردون و اختر نیز روش و راهی دیگر خواهد کرد، و ششصد تومان از کیسه و کاسه هر دو برادر خواهد رفت. کوتاهی مکن و هنجار بی راهی مپوی که پیش گوهرشناسان ریش گاو و کون خر ستوده خواهی گشت و بی پرده فسیله ها این و آن نموده خواهی شد. هر که سود از زیان نداند و شناخت بهار از خزان نتواند در جامه آدمی گاو و خر است و به گوهر از خاک راه و سنگ سیاه کمتر.
هوش مصنوعی: سیاهی و بدبختی با هم ارتباط دارند، پس مراقب باش که خودت را به خاطر کسب سود کم در معرض زیان بزرگ قرار ندهی. انسان همچون شیری نشسته در خامی است و در کارها ممکن است با ناتوانی روبرو شود. اگر نتوانی گره مشکلات را باز کنی، حتی سیارات و ستارهها هم راهی دیگر خواهند یافت و در نهایت همه چیز از دست میرود. از کوتاهی خود پرهیز کن و به راه اشتباه نرو، زیرا در میان کسانی که به ارزشها اهمیت میدهند، خود را مورد تمسخر قرار میدهی و بیپرده به کارهای نادرست متهم میشوی. هر کسی که نفع و ضرر را تشخیص ندهد و نتواند بهار را از پاییز تمیز دهد، در حقیقت به اندازه یک دام یا یک حیوان بیارزش است و در مقایسه با جواهر، به اندازه خاک و سنگی بیارزش است.
تنی چند از دوستان که پیش و بیش از من با تو خاست و نشست کرده اند و منش و خوی ترا خوشتر از دیگران به جای آورده؛ همی گویند آز علی را آورده دریا و پرورده کان باز نیارد نشاند، و او را در ستایش پول و دل بستگی های ساز با زنجیر و بد زی بار خداوند نتوان برد. بدین پنجاه تومان خود و برادر راکوب آزمای زیان خواهد ساخت وانگشت گزای نکوهش این و آن خواهد کرد. من ترا بیرون از این راه و روش شناخته ام و مهره مهر بر آئین و آهنگ دیگر باخته، اکنون کارد بر سربند است و سوخته انباز زند، آنچه هست رخت از پرده بیرون خواهد کشید و گمان یکی یا دو گروه آسوده از چند و چون خواهد شد. اگر دید من راست افتاد، وای بر آنها، چنانچه شناخت آنان راست آمد وای بر تو.
هوش مصنوعی: چند نفر از دوستان که بیشتر از من با تو معاشرت داشتهاند و اخلاق و رفتار تو را بهتر از دیگران درک کردهاند، میگویند که علی، به دریا رفته و در آن پرورش یافته، ولی هرگز نمیتواند بهراحتی بر سر جایش بنشیند. او نه تنها در ستایش پول و وابستگیهای مادی توانایی ندارد، بلکه نمیتواند بار سنگین خداوند را به دوش بکشد. به همین دلیل، خود و برادرش بیشتری آسیب را خواهند دید. اگر او در این موضوع ناپسند، نقدی بر دیگران وارد کند، کارش در نهایت به ضرر خودش خواهد بود. من تو را خارج از این رفتار شناختهام و به نوعی دیگر علاقهمندم. اکنون زمان مهمی است و حقیقتها در حال ظهور است و آنچه که درون توست، به زودی نمایان خواهد شد. اگر درستی من نمایان شود، وای بر آنها، و اگر شناخت من نسبت به تو درست باشد، وای بر خودت.