گنجور

شمارهٔ ۱۱۰ - به یکی از دوستان نوشته

آتش خرمن منی شبنم کشت دیگران
دوزخ من چرا شدی ای تو بهشت دیگران

تا کودکی شیرخواره بودی و جای اندیش دامان دایه و آغوش گاهواره، با هیچ کست انجمن و در پاس و پرورش تیاق داری جز من نبود. چون نازک نهالت بالیده سروی نوخاسته گشت و خجسته اختر دیدارت رخشنده ماهی ناکاسته، دگران را شمشاد چمن پیراشدی و کوته نگران را چراغ انجمن آرا، فرد:

نه سایه ای از تو بر سر نه تابی از تو به روزن
مرا از آن چه که سروی مرا از این چه که ماهی

پس از هنگامی دور و دراز و روزگاری بی انجام و آغاز که هفتاد گرد کمری شد و جان ها در رهگذر چشمداشت سپری. شبی مژده دیدار دادی و گروهی انبوه را امیدوار فرمودی. بزم از بیگانه و آشنا پرداختیم و راه از دیوانه ودانا. دست ها از نامه نگاری خسته گشت و هزار پیک تیمار پاراپی گسسته. همچنان پوزش آوردی و به کام هوس بازان، یاران پاک دیده پاکیزه دامان را دل شکسته و ناکام ماندی. فرد:

برو آنچه می بایدت پیش گیر
سرما نداری سر خویش گیر
شمارهٔ ۱۰۹ - به دوستی نگاشته: زین العابدین نام مردی مردم بارفروش مازندران از دیرباز بر کیش درویشان بود و نیک اندیش ایشان. با پیر راه و پیشوای آگاه حاجی ملارضای همدانی بستگی داشت. و جز او از هر که به روزگاری وی اندر رستگی. سالی به سمنان و از آنجا زمین بوس پیر را آهنگ همدان کرد. مرا گفت تو نیز سازنامه و پیامی کن و در سرکارش از خود نامی برو کامی خواه. گفتم مرا ندیده و ناشناخت بدیشان پنداری نیک و گمانی زیبا هست. ترسم این بستن مایه گسیختن گردد و سرانجام از این آمیزش چاره گریختن باشد. لابه ام خاک شمرد و پوزشم باد انگاشت. نوشتم خداوندگارا خواهانم و تنبل اگر توانی ببر و اگر نیاری گرد سرمگردان.شمارهٔ ۱۱۱ - به میرزا حسن مطرب نگاشته: تاکنون سه چهار بار، بار اندیش دیدار سرکاری آمده ام، و هر بار بی بهره و ناکام باز شده. چون دست مهر گریبان گیراست و پای دلبستگی در زنجیر، هم باز به بوی خجسته دیدار گرامی سرور پای از سر خواهم ساخت و پیشگاه مینو فرگاه را چار اسبه پی سپر خواهم زیست. اگر فر فیروزی بزم سرکاری دست داد و دمی دو پایگاه ستادن را نشستی خواست، بارخدا را سپاس اندیش و ستایش گزار خواهم بود، و چنانچه باز هم به دستور گذشته ناکامی رست و ترکجوش هوس خامی آورد هم به فرمان درویشی بر گردن آسمان و اختر بسته ساز گله و زبان را به یاوه درائی های زنانه گسسته لگام ویله نخواهم داشت.

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آتش خرمن منی شبنم کشت دیگران
دوزخ من چرا شدی ای تو بهشت دیگران
هوش مصنوعی: آتش خرمن من شبنم کشاورزی دیگران است. چرا تو ای بهشت دیگران تبدیل به دوزخ من شدی؟
تا کودکی شیرخواره بودی و جای اندیش دامان دایه و آغوش گاهواره، با هیچ کست انجمن و در پاس و پرورش تیاق داری جز من نبود. چون نازک نهالت بالیده سروی نوخاسته گشت و خجسته اختر دیدارت رخشنده ماهی ناکاسته، دگران را شمشاد چمن پیراشدی و کوته نگران را چراغ انجمن آرا، فرد:
هوش مصنوعی: تا زمانی که کودک بودی و در آغوش مادر و در گهواره بودی، جز من کسی را نداشتی که به پرورش و تربیت تو بپردازد. وقتی که بزرگ‌تر شدی و به جوانی رسیدی، ستاره خوشبختی تو مانند ماهی درخشان و بی‌نقص شد. دیگران مانند شاخه‌های شمشاد در باغ بودند، ولی تو همچون چراغی در جمع درخشیدی.
نه سایه ای از تو بر سر نه تابی از تو به روزن
مرا از آن چه که سروی مرا از این چه که ماهی
هوش مصنوعی: نه نشانی از تو بر سرم هست و نه نوری از تو به پنجره‌ام می‌تابد. من از آنچه که سروست، دلتنگم و از آنچه که ماهیست، غمگین.
پس از هنگامی دور و دراز و روزگاری بی انجام و آغاز که هفتاد گرد کمری شد و جان ها در رهگذر چشمداشت سپری. شبی مژده دیدار دادی و گروهی انبوه را امیدوار فرمودی. بزم از بیگانه و آشنا پرداختیم و راه از دیوانه ودانا. دست ها از نامه نگاری خسته گشت و هزار پیک تیمار پاراپی گسسته. همچنان پوزش آوردی و به کام هوس بازان، یاران پاک دیده پاکیزه دامان را دل شکسته و ناکام ماندی. فرد:
هوش مصنوعی: پس از گذر زمان طولانی و بی‌پایان که به شکلی دردناک گذشت، شب به ما مژده‌ای برای دیدار داد و امید را در دل گروهی از مردم زنده کرد. ما به جشن و شادی پرداختیم و از دیوانگان و دانایان نیز در جمع خود بهره بردیم. اما با این حال، نامه‌نگاری‌ها باعث خستگی دست‌ها شد و در این میان، هزاران پیک در ناامیدی به سر بردند. تو همچنان به ما عذرخواهی کردی و به خواسته‌های هوس‌آمیز دیگران توجه کردی، در حالی که یاران پاک و بی‌آلایش دچار دل‌شکستگی و ناکامی شدند.
برو آنچه می بایدت پیش گیر
سرما نداری سر خویش گیر
هوش مصنوعی: برو و به هر کاری که باید رسیدگی کن، آرامش خودت را حفظ کن و نگذار سرما تو را که می‌تواند به تو آسیب بزند، تحت تاثیر قرار دهد.