گنجور

شمارهٔ ۱۰۰ - به یکی از بزرگان نوشته

قربانت شوم از فیض خدمت با فرط شوق مهجورم و با کمال نزدیکی دور. حق مساله طفره من دو علت دارد: اول آنکه منزل سرکار مهبط رجال دولت روز افزون است، و پیداست چون من فقیری هیچ وجود را در چنین محضر جز قعود و قیام و قنبرک و سکوت تکلیف نه. پس از آنکه با حضرت مجال مجاورت و نشاط معاشرت نباشد چه تتبع و کدام تمتع منظور است، بیت:

شروع در غرضی کآن به مقصدی نرسد
هزار بار به از کردنست ناکردن

دویم برخی مردم را قیاس از ارادت و مراوده با سرکار این است که وصول انعام خدام اجل امجدا کرم ولی النعم را به تیتال و تر فروشی می بافم، رستگی از هر جا و بستگی با حضرت از این رهگذار است، و این تصور بسیار بر من گران است، زیرا که من هرگز از باب غرض و مرض خاصه اینگونه امراض با احدی نشست و برخاست نداشته ام و اندیشه فزود و کاست نبوده. هر اوقات در خانه خویش یا همین منزل مجال احتمال زحمت من است احضارم فرما تا هم من از دولت حضور حضرت استیفای کام کنم، و هم اصحاب تعرض را این خیال خام و تخیل بی معنی از دل به زبان نیاید، بنده ام و قربت خویش را به احضار عالی حوالت کرده، غالب اوقات در منزل سرکار عزیز خان و استادی میرزا محمد علی طهرانی به سر می برم و انتظار تفقد دارم، صاحب اختیارند.

این را هم بدانید میرزا جعفر تنخواه نفرستاده، من بهمان احوال باقی و هنگام رجعت سرکار همچنان معطل و از التزام خدمت محروم خواهم بود. کاغذی که این دو روزه از مشارالیه به من رسید ارسال خدمت داشتم با گرفتاری حضرت و عرض مردم و فقدان تنخواه جای هیچگونه سخن نیست. اگر کسی در این حالت خدمتی به حضرت عرض نکند توقع نعمت کمال بی شرمی خواهد بود فضل خدا شما را مستخلص کند گرفتاری ما نقلی نیست.

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قربانت شوم از فیض خدمت با فرط شوق مهجورم و با کمال نزدیکی دور. حق مساله طفره من دو علت دارد: اول آنکه منزل سرکار مهبط رجال دولت روز افزون است، و پیداست چون من فقیری هیچ وجود را در چنین محضر جز قعود و قیام و قنبرک و سکوت تکلیف نه. پس از آنکه با حضرت مجال مجاورت و نشاط معاشرت نباشد چه تتبع و کدام تمتع منظور است، بیت:
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق فراوانی که به خدمت شما دارم، از دوری و جدایی رنج می‌برم و با وجود نزدیکی به شما، احساس دوری می‌کنم. دلیل اینکه از موضوع اصلی فرار می‌کنم، دو علت دارد: اول اینکه منزل شما محل تجمع افراد با نفوذ و قدرت است و واضح است که من به عنوان یک فقیر هیچ جایگاهی جز نشستن و برخواستن و سکوت در چنین محفل‌هایی ندارم. بنابراین، وقتی که امکان نزدیک شدن و لذت بردن از معاشرت با شما وجود ندارد، دیگر چه جستجو و لذتی در کار است؟
شروع در غرضی کآن به مقصدی نرسد
هزار بار به از کردنست ناکردن
هوش مصنوعی: آغاز کردن کاری که به هدفش نخواهد رسید، هزار بار از بی‌عملی بهتر است.
دویم برخی مردم را قیاس از ارادت و مراوده با سرکار این است که وصول انعام خدام اجل امجدا کرم ولی النعم را به تیتال و تر فروشی می بافم، رستگی از هر جا و بستگی با حضرت از این رهگذار است، و این تصور بسیار بر من گران است، زیرا که من هرگز از باب غرض و مرض خاصه اینگونه امراض با احدی نشست و برخاست نداشته ام و اندیشه فزود و کاست نبوده. هر اوقات در خانه خویش یا همین منزل مجال احتمال زحمت من است احضارم فرما تا هم من از دولت حضور حضرت استیفای کام کنم، و هم اصحاب تعرض را این خیال خام و تخیل بی معنی از دل به زبان نیاید، بنده ام و قربت خویش را به احضار عالی حوالت کرده، غالب اوقات در منزل سرکار عزیز خان و استادی میرزا محمد علی طهرانی به سر می برم و انتظار تفقد دارم، صاحب اختیارند.
هوش مصنوعی: برخی از مردم فکر می‌کنند که من در ارتباط با سرکار فقط به خاطر دریافت کمک و حمایت‌های مالی هستم. این تصور برای من بسیار ناگوار است، زیرا من هیچ‌گاه به خاطر منافع شخصی با کسی ارتباط نداشته‌ام و برای من مهم نیست که دیگران چه تصوری داشته باشند. من همیشه در خانه خود هستم و اگر نیاز به من باشد، بی‌تردید در خدمت خواهم بود تا هم از بزرگواری سرکار بهره‌مند شوم و هم این تصور نادرست دیگران را برطرف کنم. من خود را خدمتگزار شما می‌دانم و بیشتر اوقات در خانه عزیز خان و استاد میرزا محمد علی طهرانی هستم و منتظر توجه شما هستم، زیرا آنها اختیار را در دست دارند.
این را هم بدانید میرزا جعفر تنخواه نفرستاده، من بهمان احوال باقی و هنگام رجعت سرکار همچنان معطل و از التزام خدمت محروم خواهم بود. کاغذی که این دو روزه از مشارالیه به من رسید ارسال خدمت داشتم با گرفتاری حضرت و عرض مردم و فقدان تنخواه جای هیچگونه سخن نیست. اگر کسی در این حالت خدمتی به حضرت عرض نکند توقع نعمت کمال بی شرمی خواهد بود فضل خدا شما را مستخلص کند گرفتاری ما نقلی نیست.
هوش مصنوعی: بدانید که میرزا جعفر هیچ کمکی نفرستاده و من همچنان در همان وضعیت مانده‌ام و در زمان بازگشت شما نیز معطل و از خدمت به شما محروم خواهم بود. نامه‌ای که این دو روز از او دریافت کرده‌ام، به شما ارسال کردم و با توجه به مشکلات حضرت و مشکلات مردم و عدم حمایت مالی، دیگر جای هیچ بحثی نیست. اگر کسی در این شرایط خدمتی به شما ارائه ندهد، واقعاً بی‌شرمی خواهد بود. امیدوارم فضل خداوند شما را نجات دهد زیرا گرفتاری ما یک امور عادی نیست.