گنجور

شمارهٔ ۱۰۱ - به یکی از دوستان نگاشته

از زیارت نامه شیوا نگارت روان را آرامشی سهلان سنگ و جان را رامشی البرز درنگ خاست، چون آیه رحمتش تعویذ گردن و طوق پیراهن کردم آستان ستایش را بر سلامت پاک وجودت تهیه تحیت و سجود نمودم، که نصیحت دوست و فضیحت دشمن وجود بی هست و بودم را از نظر رحمت انداخته باشد و نقش محبتم را که نگاشته خامه صفا و حقیقت است و محضر قبول ارباب شریعت و اصحاب طریقت وسوسه لامذهبی چند پرداخته. پاک یزدان را سپاس که بنده مولا شناس رامکرر در خلوات و جلوات آزموده اند و در هستی و هوشیاری و خواب و بیداری با او بوده. اگر بی خبران و کوته نظران به قیاس آلودگی های خویش در حق این بنده و حضرت اندیشه دیگر سگالند، عصمت عشق و عفت حسن را چه زیان خواهد داشت و معاملات آمیزش و ارتباط ما را که سروا و سرود اغلب ابنای زمان است کدام نقصان خواهد خاست، بیت:

این مهر را زوال نباشد به حکم آنک
ما پاک دیده ایم و تو پاکیزه دامنی

مادام حیات آستان ارادت را بر یک پای عبادت ایستاده ام و ترک سر و برگ روان را مهیا و آماده، بیت:

تا تو اشارت کنی که در قدمم ریز
جان گرامی نهاده بر کف دستیم

چه بسیار آرزومندم که در مشق تحریر و انشا و تلفیق و تتبع فرهنگ تازی و دری و آداب محاورت و معنی اشعار و تمیز غث و سمین سخن و علوم سلوک و سازش و تمهید فزایش مهر دوست و کاهش دشمن و دیگر چیزها که اسباب مکنت را پیرایه است و اصحاب ثروت را سرمایه، از در شوق و روی رغبت بکوشی. بهمان خجسته وجود که منش یک بنده ام و به توحید شرک سوزش پرستنده، اگر یکسال در این کار قدم استوار و به هنگام فرصت از خور مکنت آنچه نوشتم شمارگیری مترسل حسابی خواهی شد و به انداز مقام خود سیم صاحب و صابی خواهی گشت، بیت:

پیران سخن به تجربه گفتند گفتمت
هان ای جوان که پیر شوی پند گوش مکن
شمارهٔ ۱۰۰ - به یکی از بزرگان نوشته: قربانت شوم از فیض خدمت با فرط شوق مهجورم و با کمال نزدیکی دور. حق مساله طفره من دو علت دارد: اول آنکه منزل سرکار مهبط رجال دولت روز افزون است، و پیداست چون من فقیری هیچ وجود را در چنین محضر جز قعود و قیام و قنبرک و سکوت تکلیف نه. پس از آنکه با حضرت مجال مجاورت و نشاط معاشرت نباشد چه تتبع و کدام تمتع منظور است، بیت:شمارهٔ ۱۰۲ - به احمد صفائی نگاشته: درخت کاری و آبیاری و پاسداری «باغ هنر» را نامه ها کرده ام، و از هر چه مایه آبادی و افزایش است و پیرایه آزادی و آرایش نام ها برده. همانا رسیدی و دیدی خواندی و شنیدی . تلخ بومی شوره زار به آب دستی های تو خوش و شیرین شد و مرده خاکی ساده رنگ را نگارندگی های هوش و گوش تو زنده و رنگین ساخت. اگر پای تو دست یار این کرد یا دست تو پایمرد این کار نبودی، صد سال دیگر این سنگلاخ نمک خیز و ریگ بوم اشنان زای راغ رتیلا و کژدم بود نه باغ جوزا و گندم. باری کنونش که از در و دیوار پایه فزودی و بکام دوستانش بوستان ستودی، آنرا از خار و خس پیرایشی باید و از شاخ و شخ آرایشی. باغ تهی از درخت خسرو بی کلاه و تخت است، و بازرگان بی کالا و رخت، دلخواه من آن است که پیرامنش از چارسو راست و خدنگ پسته باشد و میان پسته ها یک گز در میان هسته درخت خرما و انار خوب گوهر و سنجد بار دوست شیرین بر نیز چندانکه در گنجد هر جادانی و توانی دراندازی و برافرازی.

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از زیارت نامه شیوا نگارت روان را آرامشی سهلان سنگ و جان را رامشی البرز درنگ خاست، چون آیه رحمتش تعویذ گردن و طوق پیراهن کردم آستان ستایش را بر سلامت پاک وجودت تهیه تحیت و سجود نمودم، که نصیحت دوست و فضیحت دشمن وجود بی هست و بودم را از نظر رحمت انداخته باشد و نقش محبتم را که نگاشته خامه صفا و حقیقت است و محضر قبول ارباب شریعت و اصحاب طریقت وسوسه لامذهبی چند پرداخته. پاک یزدان را سپاس که بنده مولا شناس رامکرر در خلوات و جلوات آزموده اند و در هستی و هوشیاری و خواب و بیداری با او بوده. اگر بی خبران و کوته نظران به قیاس آلودگی های خویش در حق این بنده و حضرت اندیشه دیگر سگالند، عصمت عشق و عفت حسن را چه زیان خواهد داشت و معاملات آمیزش و ارتباط ما را که سروا و سرود اغلب ابنای زمان است کدام نقصان خواهد خاست، بیت:
هوش مصنوعی: از زیارت‌نامه‌ای با زبان زیبا، آرامش روح و روان پیدا می‌شود، و وجود را به آرامش و سکون می‌آورد. من با دل‌گرمی و توجه خاصی، محبت و تقدیر خود را به آستان نورانی و مقدس تو بیان می‌کنم. پروردگار را سپاس می‌گویم که بنده‌اش را در لحظات خلوت و روشنایی مورد آزمایش قرار داده و در زندگی، در خواب و بیداری با او بوده است. اگر بعضی افراد نادان و کم‌بین به اشتباهات خود نگاه کنند و در مورد این بنده و مقامش قضاوت کنند، باید بدانند که عشق و حسن پاک هرگز آسیب نخواهد دید و ارتباط‌هایی که ما داریم، هیچ نقصی نخواهد داشت.
این مهر را زوال نباشد به حکم آنک
ما پاک دیده ایم و تو پاکیزه دامنی
هوش مصنوعی: این عشق هیچ زمانی از بین نمی‌رود، چرا که ما با دیدی پاک و روشن به یکدیگر نگریسته‌ایم و تو نیز شخصیت و صفای خاص خود را داری.
مادام حیات آستان ارادت را بر یک پای عبادت ایستاده ام و ترک سر و برگ روان را مهیا و آماده، بیت:
هوش مصنوعی: من همیشه با عشق و ارادت به آستان الهی ایستاده‌ام و خود را برای خدمت و عبادت آماده کرده‌ام.
تا تو اشارت کنی که در قدمم ریز
جان گرامی نهاده بر کف دستیم
هوش مصنوعی: به محض اینکه تو اشاره کنی، جان عزیزم را در دستانم به پای تو می‌ریزم.
چه بسیار آرزومندم که در مشق تحریر و انشا و تلفیق و تتبع فرهنگ تازی و دری و آداب محاورت و معنی اشعار و تمیز غث و سمین سخن و علوم سلوک و سازش و تمهید فزایش مهر دوست و کاهش دشمن و دیگر چیزها که اسباب مکنت را پیرایه است و اصحاب ثروت را سرمایه، از در شوق و روی رغبت بکوشی. بهمان خجسته وجود که منش یک بنده ام و به توحید شرک سوزش پرستنده، اگر یکسال در این کار قدم استوار و به هنگام فرصت از خور مکنت آنچه نوشتم شمارگیری مترسل حسابی خواهی شد و به انداز مقام خود سیم صاحب و صابی خواهی گشت، بیت:
هوش مصنوعی: من بسیار مشتاقم که در نوشتن، انشا، ترکیب و تحقیق در فرهنگ عربی و فارسی و آداب محاورت و معانی اشعار و تمیز گفتارهای خوب و بد و همچنین علوم سلوک و به هم رساندن محبت و کم کردن دشمنی و دیگر مسائلی که برای موفقیت در زندگی ضروری هستند، تلاش کنی. امیدوارم با همان روحیه‌ای که من دارم، به وحدت و دوری از شرک توجه کنی. اگر یک سال با پشتکار به این کار بپردازی و در زمان‌های مناسب از منابع مالی خود استفاده کنی، به نتایجی ارزشمند دست پیدا خواهی کرد و در حد مقام خود به موفقیت خواهی رسید.
پیران سخن به تجربه گفتند گفتمت
هان ای جوان که پیر شوی پند گوش مکن
هوش مصنوعی: سالمندانی که تجارب زندگی دارند، به من گفتند که به تو، ای جوان، هشدار می‌دهم که روزی پیر خواهی شد. پس به سخن آنها توجه نکن و از نصیحت‌هایت دوری کن.