گنجور

شمارهٔ ۴۴

مهش رست از خط مشکین نقابی
برآمد آسمانی ز آفتابی
کند کافر به آسانی مسلمان
جز آن...خط مشکل کتابی
زنخدانش ز چشمم شط خون راند
چهی انگیخت دریا از حبابی
گذشتت سنبل از خرمن به خروار
به مشتی خوشه چینان را نصابی
مگر من کت ز لب قانع به هیچم
ندیدم تشنه آسود از سرابی
رخ از شرم خطش خوی کرد و بشکفت
گل رنگینی از مشکین گلابی
مگر سردار کان دل بر دلم سوخت
نسوزد هیچ آتش از کبابی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهش رست از خط مشکین نقابی
برآمد آسمانی ز آفتابی
هوش مصنوعی: مهتابی از میان نقابی سیاه بیرون آمده و آسمان را همچون خورشیدی روشن کرده است.
کند کافر به آسانی مسلمان
جز آن...خط مشکل کتابی
هوش مصنوعی: کافر نمی‌تواند به سادگی مسلمان شود، مگر آنکه بتواند به درستی مفاهیم عمیق و دشوار این کتاب را درک کند.
زنخدانش ز چشمم شط خون راند
چهی انگیخت دریا از حبابی
هوش مصنوعی: زنخدان او به قدری زیبا و جذاب است که چشمانم را از شدت احساس تحت تأثیر قرار می‌دهد، به طوری که احساس می‌کنم دریا از حباب‌هایی از خون پر شده است. این احساس تقریباً به‌اندازه‌ای شدید است که مانند تصویری از خونی جاری، آنچه را درونم حس می‌کنم، نشان می‌دهد.
گذشتت سنبل از خرمن به خروار
به مشتی خوشه چینان را نصابی
هوش مصنوعی: در گذشته‌ات مانند گل از خوشه‌ها بهره‌ای به دست آورده‌ای، به‌گونه‌ای که گروهی از خوشه‌چین‌ها از آن بهره‌مند شده‌اند.
مگر من کت ز لب قانع به هیچم
ندیدم تشنه آسود از سرابی
هوش مصنوعی: من هرگز کسی را ندیدم که به حدی قانع باشد که حتی در برابر لباسی از عشق هم تشنه باقی بماند و از سراب آرامش یابد.
رخ از شرم خطش خوی کرد و بشکفت
گل رنگینی از مشکین گلابی
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و زیبایی خط او، شکوفه‌ای زیبا و رنگارنگ مانند گلابی خوشبو به وجود آمد.
مگر سردار کان دل بر دلم سوخت
نسوزد هیچ آتش از کبابی
هوش مصنوعی: اگر دل سردار عشق بر دل من نسوزد، هیچ آتش دیگری از کبابی هم نمی‌تواند آتش به پا کند.