گنجور

شمارهٔ ۴۲

آنکه نسرود سخن جز به لب یار منم
و آنکه نشکست گهر در پی دینار منم
آنکه رست ازخطر و بیم به تاکیید یقین
فارغ از کش مکش کلفت پندار منم
گاه دیوان عمل خسرو ایوان صلاح
روز میدان جدل رستم پیکار منم
در ره یار و به پیراهن غیر از درحکم
بارها تجربه شد مور منم مارمنم
چار سوقی است جهان وآنچه درو جور حساب
احتساب همه را شحنه بازار منم
آگهم از عمل شاه و گدا فاش و نهان
نیک و بد را به جزا تخت منم دار منم
خر گله بایره را شیر یله دایره را
طوق زنجیر منم چنبر افسار منم
از در پاس و سرباس همی بر کج و راست
منم افراخته نی تیغ نگو نسار منم
در به چشم از پی باطل نگران حق سپران
سست جان سخت گهر خاک منم خار منم
سعد و نحس این همه را بی مدد اختر و چرخ
کوکب خفته منم دولت بیدارمنم
زی که یازی و گریزی ز که ... بپای
حاکم قتل منم صاحب زنهار منم
مست و مستور به من بر همه ایمن گذرند
حرم کعبه منم خانه خمار منم
گشت ستوار به من رشته دین چنبر کفر
صورت سبحه منم معنی زنار منم
با همه و ز همه از روی حقیقت نه مجاز
خارج و داخل و پنهان و پدیدار منم
ارتباطی دگر انگیخت ز من شرع و طریق
عارف مست منم زاهد هشیار منم
به تولای فنا از در امکان و وجوب
حایل جبر منم فاعل مختار منم
دایر آمد به من آرام زمین جنبش چرخ
دایره سطح و خط و نقطه پرگار منم
میر غایب شه و شه وارث در موکب وی
خیل ارواح سپه بر همه سردار منم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنکه نسرود سخن جز به لب یار منم
و آنکه نشکست گهر در پی دینار منم
هوش مصنوعی: من فقط سخن را به خاطر محبوبم می‌گویم و کسی که برای کسب مال و ثروت، ارزش‌های خود را زیرپا می‌گذارد، من نیستم.
آنکه رست ازخطر و بیم به تاکیید یقین
فارغ از کش مکش کلفت پندار منم
هوش مصنوعی: کسی که از خطر و ترس نجات یافته و با اطمینان خیال راحتی دارد، من هستم که دیگر هیچ دغدغه و پیچیدگی در ذهنم وجود ندارد.
گاه دیوان عمل خسرو ایوان صلاح
روز میدان جدل رستم پیکار منم
هوش مصنوعی: گاهی در کارها و اعمال، مانند خسرو که در کاخ خود است، به خوبی و صلاح می‌اندیشم، و گاهی در میدان جنگ مانند رستم در نبرد، خود را برای پیکار آماده می‌کنم.
در ره یار و به پیراهن غیر از درحکم
بارها تجربه شد مور منم مارمنم
هوش مصنوعی: در مسیر دوست و به جز در پیراهن، بارها تجربه شده است که من مور هستم و او مار.
چار سوقی است جهان وآنچه درو جور حساب
احتساب همه را شحنه بازار منم
هوش مصنوعی: جهان همانند یک بازار بزرگ است و هر چیزی که در آن وجود دارد، همگی در یک حساب و کتاب مشخص هستند و من مانند نگهبان این بازار به همه آنها نظارت می‌کنم.
آگهم از عمل شاه و گدا فاش و نهان
نیک و بد را به جزا تخت منم دار منم
هوش مصنوعی: من از کارهای بزرگ و کوچکی که انجام می‌شود، به خوبی آگاه هستم. کارهای خوب و بد هر کس روشن است و جزا و پاداش آن‌ها مشخص خواهد بود. من بر تخت قدرت نشسته‌ام و مسئولیت این امور با من است.
خر گله بایره را شیر یله دایره را
طوق زنجیر منم چنبر افسار منم
هوش مصنوعی: من همانند یک خر در گله‌ای بی‌چران، به زنجیر و افسار خود محدود شده‌ام و در حالتی از بی‌تابی و سرگردانی به سر می‌برم.
از در پاس و سرباس همی بر کج و راست
منم افراخته نی تیغ نگو نسار منم
هوش مصنوعی: من همیشه آماده‌ام، مثل یک شمشیر تیز که در هر طرف حرکت می‌کند، و نمی‌توانم به راحتی از خطرات و چالش‌ها دور بمانم.
در به چشم از پی باطل نگران حق سپران
سست جان سخت گهر خاک منم خار منم
هوش مصنوعی: به چشمانت نگاه کن و از دنبال کردن چیزهای بیهوده دست بردار، زیرا حقیقت در پشت این قشنگی‌ها پنهان است. من در دل این خاکی که هستم، مانند دانه‌ای باارزش هستم، اما در عین حال، مانند خار هم می‌توانم احساس کنم.
سعد و نحس این همه را بی مدد اختر و چرخ
کوکب خفته منم دولت بیدارمنم
هوش مصنوعی: خوشی‌ها و ناخوشی‌های زندگی به خاطر کمک ستاره‌ها و گردش آسمان نیست؛ من خودم به تنهایی برکت و سعادت را بیدار می‌کنم.
زی که یازی و گریزی ز که ... بپای
حاکم قتل منم صاحب زنهار منم
هوش مصنوعی: از چه کسی یاری بخواهم و از چه کسی فرار کنم... زیرا با بی‌عدالتی حاکم، من قربانی این وضعیت هستم و به کسی پناه نمی‌برم.
مست و مستور به من بر همه ایمن گذرند
حرم کعبه منم خانه خمار منم
هوش مصنوعی: همه از کنار من به راحتی عبور می‌کنند، چرا که من خودم محلی مقدس و امن مثل کعبه هستم، و در عین حال، به حال مستی و سرمستی نیز دچارم.
گشت ستوار به من رشته دین چنبر کفر
صورت سبحه منم معنی زنار منم
هوش مصنوعی: رشته دین دور من را گرفته و من در میان آن، به شکلی محکم ایستاده‌ام. در حقیقت، من معنای آزادی و پرهیز از محدودیت‌ها هستم.
با همه و ز همه از روی حقیقت نه مجاز
خارج و داخل و پنهان و پدیدار منم
هوش مصنوعی: من در وجود خود، با تمامی موجودات و پدیده‌ها، به طور واقعی و بدون هیچ گونه نقابی، حضور دارم و هم در باطن و هم در ظاهر، نمایان هستم.
ارتباطی دگر انگیخت ز من شرع و طریق
عارف مست منم زاهد هشیار منم
هوش مصنوعی: در من ارتباطی جدید شکل گرفته است؛ من عارفی هستم که در مستی خودم غرق شده‌ام. من زاهدی هستم که کاملاً هوشیار و آگاه به حال خودم هستم.
به تولای فنا از در امکان و وجوب
حایل جبر منم فاعل مختار منم
هوش مصنوعی: من به دلیل وجود و عدم، در شرایطی قرار دارم که در آن به اختیار خودم عمل می‌کنم و من هستی‌ام، اگر چه تحت تأثیر حوادثی قرار دارم.
دایر آمد به من آرام زمین جنبش چرخ
دایره سطح و خط و نقطه پرگار منم
هوش مصنوعی: جهان به دور من می‌چرخد و در حالی که زمین آرام است، من چون دایره‌ام که با خط و نقطه مشخص شده‌ام.
میر غایب شه و شه وارث در موکب وی
خیل ارواح سپه بر همه سردار منم
هوش مصنوعی: سرپرست و مقام‌دار غیبت می‌کند و در این میان، وارث او در جمع ارواحی که سربازان او هستند، به رهبری می‌پردازد و من فرمانده همه آنها هستم.