شمارهٔ ۴۱
آن دم سرد از نهاد ناصح نیران ضمیر
آن چنانستی که در دوزخ هوای ز مهر یر
شیخ و صوفی راست در...بگی فرقی فراخ
آن خر این سگ این مور سوز آن ماگیر
تا نشان از چشم و سر در شنعت از پیرو جوان
بر نگیرم از چه از روی جوان وز رای پیر
بر گریبان آستین انداز چشمه چشم خلق
چندو تا کی بردمد دریای خون زان جوی شیر
نی فزایش ز آسمان خواهد نه فیض از آفتاب
هر کرا خم پای مرد افتاد و مینا دستگیر
گر توبت فاش آری آن دبیا چه زآن گلگون پرند
باز پیچد پاک یزدان کعبه در مشکین حریر
تا ز نوشین تنگ شکر رستش آن رنگین نبات
شهر را شیرین و تلخ آمیخت با لوزینه سیر
بر کشد بندم اگر بر خاره دل با صد طناب
تاب آن پیچان رسن چونانکه موئی از خمیر
کس ندیدم غیر آن ... خط ز اصناف شهر
بر ستبرق بوریا بر پرنیان بافد حصیر
جز محیط چشم من کشنید و آن ناف آن ذقن
دجله درماند به چه جیحون نتابد با غدیر
دایره ارواح بی سردار و سرداری مباد
فتنه باشد ملک بی سلطان و لشکر بی امیر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن دم سرد از نهاد ناصح نیران ضمیر
آن چنانستی که در دوزخ هوای ز مهر یر
هوش مصنوعی: در آن لحظه سرد، دل نصیحتکننده به شدت متاثر و آشفته است، به گونهای که در آتش دوزخ نیز جویای محبت و عشق است.
شیخ و صوفی راست در...بگی فرقی فراخ
آن خر این سگ این مور سوز آن ماگیر
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به تفاوتهای ظاهری و باطنی افراد و موجودات شده است. هر کدام از آنها ویژگیها و جایگاه خاصی دارند، اما در نهایت همه چیز به معنای واقعی و درونی آنها برمیگردد. به طوری که در ظاهر ممکن است تفاوتهای زیادی وجود داشته باشد، اما در واقع ممکن است یک ارزش مشترک یا معنا وجود داشته باشد.
تا نشان از چشم و سر در شنعت از پیرو جوان
بر نگیرم از چه از روی جوان وز رای پیر
هوش مصنوعی: تا زمانی که به دنبال نشانهای از عشق و زیبایی در جوانی و دانایی در سالخوردگی هستم، نمیتوانم به ظواهر جوانان یا نظرات پیران اهمیت دهم.
بر گریبان آستین انداز چشمه چشم خلق
چندو تا کی بردمد دریای خون زان جوی شیر
هوش مصنوعی: بر روی یقهاش دست بینداز و ببین چند نفر با چشمان خود در این دنیا چه مدت میتوانند با چشمان پر از اشک و خون زان چشمه شیرین کنار بیایند.
نی فزایش ز آسمان خواهد نه فیض از آفتاب
هر کرا خم پای مرد افتاد و مینا دستگیر
هوش مصنوعی: نی تکیهگاه او از آسمان خواهد بود و نه نعمت و برکت از خورشید. هر کسی که خم شدن پای مردی را ببیند، مینا دستگیر او خواهد بود.
گر توبت فاش آری آن دبیا چه زآن گلگون پرند
باز پیچد پاک یزدان کعبه در مشکین حریر
هوش مصنوعی: اگر تو راز خود را فاش کنی، آن پرنده گلگون چه عجب که در کعبه با پارچهای مشکی و زیبا بچرخد و بگردد.
تا ز نوشین تنگ شکر رستش آن رنگین نبات
شهر را شیرین و تلخ آمیخت با لوزینه سیر
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به توصیف یک تنگ شکر میپردازد که با شیرینی و تلخی ترکیب شده و به نوعی شیرینی منحصر به فردی به دست آورده است. همچنین با اشاره به لوزینه سیر، حس و طعمی خاص از این ترکیب را ارائه میدهد. در کل، شاعر حالتی از لذت و تضاد را در این تصویرسازی به تصویر میکشد.
بر کشد بندم اگر بر خاره دل با صد طناب
تاب آن پیچان رسن چونانکه موئی از خمیر
هوش مصنوعی: اگر بندم را از دل زخمخوردهام بیرون بکشد، با صد رشته طناب تابیده، به شکلی که مثل مویی از خمیر جدا شود.
کس ندیدم غیر آن ... خط ز اصناف شهر
بر ستبرق بوریا بر پرنیان بافد حصیر
هوش مصنوعی: هیچ کس را نیافتم که غیر از آن شخص، خطی بر روی مواد مختلف و با کیفیتی بالا بافته باشد.
جز محیط چشم من کشنید و آن ناف آن ذقن
دجله درماند به چه جیحون نتابد با غدیر
هوش مصنوعی: جز اینکه چشم من به دجله پاک منحصراً خیره است، هیچ چیز دیگری نتوانسته است این احساس را در من ایجاد کند، و حالا دجله باید ببیند که چگونه میتواند خود را با غدیر، این نماد زندگی، مقایسه کند.
دایره ارواح بی سردار و سرداری مباد
فتنه باشد ملک بی سلطان و لشکر بی امیر
هوش مصنوعی: وقتی که یک گروه یا جامعه بدون رهبری و سرپرستی باشد، دچار هرج و مرج میشود. به همین ترتیب، اگر یک سرزمین بدون پادشاه و حکومت باشد، در آنجا هم آشفتگی و نزاع به وجود میآید.