گنجور

شمارهٔ ۳۶

جز دولعلت کز شبه گون خط همی زیور کند
کس ندیدم کز شبه پیرایه بر گوهر کند
خود خلاف روزگار ارنیستی چهر از چه آن
اختر آرد ز آسمان این آسمان ز اختر کند
ا زپس رخ دود خطم رخت در آذر فکند
آنچه با آذر نکرد اینک یه خاکستر کند
غیر آن هندوی خط کاین آذر از نو بر فروخت
خود زخاکستر ندیدم تا کسی آذر کند
بگذرم از چنبره زلفش چو باد از لاغری
با وجود آنکه زلفش باد در چنبر کند
جز تنم کت چهر رنگین زان لب نوشین بکاست
خود یکی بستان ندیدم تا نی از شکر کند
تاب باده لعلش نرم آورد سنگین دل بمهر
تابش خور سنگ نشگفت ار همی گوهر کند
روی چو افروزد به رامش چهر چو آراید به خوی
کوثر از جنت بر آرد جنت از کوثر کند
غفلت سردار اگر یک چامه بی ... راند
خامه در کش تا کی از ... گان دفتر کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جز دولعلت کز شبه گون خط همی زیور کند
کس ندیدم کز شبه پیرایه بر گوهر کند
هوش مصنوعی: جز دُر و جواهر که از زیبایی‌های غیرعادی خط می‌سازند، کسی را ندیدم که بتواند با تزیینات کهنه، بر زیبایی گوهر بیفزاید.
خود خلاف روزگار ارنیستی چهر از چه آن
اختر آرد ز آسمان این آسمان ز اختر کند
هوش مصنوعی: اگر خودت به روزگار نرنجی، چرا از آن آسمان ستاره‌ای به چهره می‌تابد که این آسمان را به خاطر ستاره می‌سازد؟
ا زپس رخ دود خطم رخت در آذر فکند
آنچه با آذر نکرد اینک یه خاکستر کند
هوش مصنوعی: پس از اینکه چهره‌ی زیبا و روشن تو مانند دودی در آتش محو شد، آنچه که آتش با تو کرد، اکنون به خاکستر تبدیل می‌شود.
غیر آن هندوی خط کاین آذر از نو بر فروخت
خود زخاکستر ندیدم تا کسی آذر کند
هوش مصنوعی: غیر از آن هندوی خط که آتش را از نو به جان خود می‌فروزد، تا به حال کسی را ندیده‌ام که از خاکستر خود دوباره شعله‌ور شود.
بگذرم از چنبره زلفش چو باد از لاغری
با وجود آنکه زلفش باد در چنبر کند
هوش مصنوعی: می‌گذرم از قید و بند زلف او مانند بادی که به راحتی از میان می‌گذرد، هرچند که زلف او مانند باد در محاصره قرار می‌گیرد.
جز تنم کت چهر رنگین زان لب نوشین بکاست
خود یکی بستان ندیدم تا نی از شکر کند
هوش مصنوعی: به جز بدن من، هیچ چیز دیگری به زیبایی و رنگینی آن لب شیرین نیست که همچون بستانی بی‌نظیر باشد، چرا که هیچ چیز نمی‌تواند اشتیاق و شیرینی آن را توصیف کند.
تاب باده لعلش نرم آورد سنگین دل بمهر
تابش خور سنگ نشگفت ار همی گوهر کند
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب قرمز او دل سنگین را نرم می‌کند، هر چند نور خورشید بر سنگ فرود آید، ولی به خاطر این درخشش او گوهری ارزشمند خلق می‌کند.
روی چو افروزد به رامش چهر چو آراید به خوی
کوثر از جنت بر آرد جنت از کوثر کند
هوش مصنوعی: چهره‌ای که چون آتش درخشان است و زیبایی‌اش همچون نهر کوثر از بهشت است، بهشتی که از کوثر بیرون می‌آید.
غفلت سردار اگر یک چامه بی ... راند
خامه در کش تا کی از ... گان دفتر کند
هوش مصنوعی: اگر سردار غافل باشد و به یک حرکت بی‌فکر دست بزند، باید انتظار داشته باشد که قلم در پایان، او را به دردسر خواهد انداخت و دفتر زندگی‌اش را دچار مشکل خواهد کرد.