گنجور

شمارهٔ ۱۷

برخاست از پهنه چمن شیپور کوس و دف و نی
مانا به تخت جام شد از کاخ خم سلطان می
آن چهر و آن... زلف این است اگر در دلبری
یوسف ببرد از پدر مجنون بگرداند ز حی
غیر از تو گر... خط پذرفت چهرت خرمی
کشنید باغی در جهان کو را بهار آید ز دی
من مرد رامش نیستم زی پهنه رزمم گرای
عیش زنان درباز هان طیش یلان برساز هی
از طره وز پیشانیم مسرای وز ابرو و خط
خصمانه آن گرز و سپر پیش آر و آن شمشیر و نی
در زین کش آن رخش مرا تا خاک شنگرف آورم
زین خنجر زنگارگون از روم تا سامان ری
کو میر غایب آنکه هرچ از جنس هستی بیش و کم
بی هیچ استثنا سزد چون پاک یزدان خاک وی
تا در رکاب دولتش سازم ز سینه و نای خصم
زآنسان که رسمستی مرا میدان رزم ایوان می
رزم یلان بزم طرب خون عدو آب رزان
بانگ رجز صوت غنا هَرّای توپ آوای نی
باران خون ریزم به خاک از بانگ توپ رعد غو
آذر به گردون بر زنم از نعل باره برق پی
گر زینهارت آرزو زی رایت سردار چم
... کشتن کیش کن... گشتن تا به کی

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برخاست از پهنه چمن شیپور کوس و دف و نی
مانا به تخت جام شد از کاخ خم سلطان می
هوش مصنوعی: صدای شیپور، کوس، دف و نی در دشت طنین‌انداز شده است و درختان و گل‌ها به حرکت درآمده‌اند. جام پربار از می در دست سلطان، نشان از شادی و جشن در کاخ او دارد.
آن چهر و آن... زلف این است اگر در دلبری
یوسف ببرد از پدر مجنون بگرداند ز حی
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چهره و زیبایی زلف چنین باشد، آنگاه اگر یوسف در دلربایی از پدر مجنون بگذرد، این زیبایی او را به دلبری از مردم وادار می‌کند.
غیر از تو گر... خط پذرفت چهرت خرمی
کشنید باغی در جهان کو را بهار آید ز دی
هوش مصنوعی: به جز تو اگر کسی به زیبایی‌ات توجه کند، چه فایده‌ای دارد؟ چون چهره‌ات همانند بهاری است که باغی را در دنیا شاداب می‌کند و هر جا که تو باشی، بهار به آنجا می‌آید.
من مرد رامش نیستم زی پهنه رزمم گرای
عیش زنان درباز هان طیش یلان برساز هی
هوش مصنوعی: من فردی نیستم که در میدان جنگ به تفریح بپردازم؛ ترجیح می‌دهم در لذت و شادی همراه زنان باشم و از زندگی لذت ببرم، نه اینکه درگیر جنگ و ستیز باشم.
از طره وز پیشانیم مسرای وز ابرو و خط
خصمانه آن گرز و سپر پیش آر و آن شمشیر و نی
هوش مصنوعی: از مو و چهره‌ام بگو، که تو را مسرور می‌کند. ابرو و خط آن دشمنی مانند گرز و سپر است، پس آن شمشیر و نی را پیش بگذار.
در زین کش آن رخش مرا تا خاک شنگرف آورم
زین خنجر زنگارگون از روم تا سامان ری
هوش مصنوعی: من بر گرده آن اسب تندرو می‌نشینم و می‌خواهم با او از سرزمین روم تا سامان ری، خاکی زیبا و سرخ رنگ به دست آورم، با این خنجر کهنه و زنگ زده.
کو میر غایب آنکه هرچ از جنس هستی بیش و کم
بی هیچ استثنا سزد چون پاک یزدان خاک وی
هوش مصنوعی: این شعر به بیان وجود یک شخصیت خاص می‌پردازد که در عالم هستی، هر چیزی که وجود دارد، در مقایسه با او بی‌اهمیت است. او از جنس پاکی و خلوص خداوند است و وجودش فراتر از همه چیزهاست. در واقع، هیچ چیزی نمی‌تواند به او نزدیک شود و همه چیز در برابر او کم‌رنگ و بی‌ارزش به نظر می‌رسد.
تا در رکاب دولتش سازم ز سینه و نای خصم
زآنسان که رسمستی مرا میدان رزم ایوان می
هوش مصنوعی: من در خدمت دولت او هستم و با ساز و نای خود به میدان جنگ می‌روم، مانند آنچه که تو هستی و مرا در میدان رزم می‌شناسی.
رزم یلان بزم طرب خون عدو آب رزان
بانگ رجز صوت غنا هَرّای توپ آوای نی
هوش مصنوعی: در نبرد، دلاوران به شکوه و زیبایی می‌رقصند، خون دشمن مانند آب زلال در جوی‌ها جاری است. صدای رجزخوانی و نغمه‌های خوش موسیقی در فضا طنین‌انداز است، گویی صدای توپ و نی به هم آمیخته شده‌اند.
باران خون ریزم به خاک از بانگ توپ رعد غو
آذر به گردون بر زنم از نعل باره برق پی
هوش مصنوعی: باران از خون من بر زمین می‌ریزد، صدای توپ مانند رعد و برق بر آسمان طنین‌انداز می‌شود و من از نیروی الکتریسیته، شوق و خشم خود را به آسمان می‌افکنم.
گر زینهارت آرزو زی رایت سردار چم
... کشتن کیش کن... گشتن تا به کی
هوش مصنوعی: اگر برای رسیدن به آرزوهایت، باید در زیر پرچم سردار سیاه‌پوش بجنگی، باید بدانیم که این جنگیدن چه فایده‌ای دارد و تا کی ادامه خواهد داشت.