گنجور

شمارهٔ ۴۱

زاین پس به دامن از غم دل لخت خون کنم
باشد بدین وسیله غم از دل برون کنم
از بس رمیده خاطره از ذوق بی حضور
ساقی گرم پیاله دهد سرنگون کنم
خواهم هزار چشم و بهر چشم چشمه ها
تا گریه بر مصیبت خود گونه گون کنم
از حالت برون من آگاه کس نشد
کو محرمی که شکوه ز درد درون کنم
یغما چه می خوری غم دوران به دور جام
می خور که خاک بر سر دنیای دون کنم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زاین پس به دامن از غم دل لخت خون کنم
باشد بدین وسیله غم از دل برون کنم
هوش مصنوعی: از این به بعد، با ریختن اشک و احساساتم، درد و غم را از دل بیرون می‌آورم و امیدوارم با این کار، راحتی بیشتری پیدا کنم.
از بس رمیده خاطره از ذوق بی حضور
ساقی گرم پیاله دهد سرنگون کنم
هوش مصنوعی: به خاطر یادآوری مداوم و بی‌قراری ناشی از عدم حضور ساقی، احساسی ناامیدانه دارم و میل دارم که پیاله‌ام را زمین بیفکنم.
خواهم هزار چشم و بهر چشم چشمه ها
تا گریه بر مصیبت خود گونه گون کنم
هوش مصنوعی: می‌خواهم هزار چشم داشته باشم و برای هر چشمی چشمه‌ای باشد تا بتوانم به خاطر مصیبت خود به صورت‌های مختلف گریه کنم.
از حالت برون من آگاه کس نشد
کو محرمی که شکوه ز درد درون کنم
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از حال من خبر ندارد، زیرا کسی را ندارم که با او از دردهای درونی‌ام صحبت کنم و دردی را که در دل دارم، بگویم.
یغما چه می خوری غم دوران به دور جام
می خور که خاک بر سر دنیای دون کنم
هوش مصنوعی: نگران غم و اندوه زمانه نباش، به جای آن از شراب بنوش و لحظه‌ها را فراموش کن، تا بتوانی بر بی‌ارزشی این دنیا خرده بگیری و آن را زیر پا بگذاری.