گنجور

شمارهٔ ۳۹

آب شد دیده ز بس گریه دگر چون گریم
خون کن ای عشق دلم تا پس از این خون گریم
تا تو ای خسرو خوبان همه شیرین خندی
من چو فرهاد به تلخی همه گلگون گریم
تو گلستانی و من ابر بهاران نه عجب
که فزون خندی چندانکه من افزون گریم
گاه بر گریه بی حاصل لیلی خندم
گاه بر خنده ناکامی مجنون گریم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آب شد دیده ز بس گریه دگر چون گریم
خون کن ای عشق دلم تا پس از این خون گریم
هوش مصنوعی: چشمم از بس گریه کردن، به آب تبدیل شده است. حالا چه کنم که اگر بخواهم باز هم گریه کنم، باید از دل خون ببارم. ای عشق، دلم را به حالتی برسان که پس از این، فقط می‌توانم خون گریه کنم.
تا تو ای خسرو خوبان همه شیرین خندی
من چو فرهاد به تلخی همه گلگون گریم
هوش مصنوعی: ای سلطان زیبایی، تو با لبخند شیرینت شادی می‌آفرینی، اما من مانند فرهاد، به خاطر عشق تو، با همه تلخی‌ها و غم‌هایم، به غمگینی و اشکی سرخ می‌زنم.
تو گلستانی و من ابر بهاران نه عجب
که فزون خندی چندانکه من افزون گریم
هوش مصنوعی: تو مانند گلستانی و من مانند ابرهای بهاری هستم. عجیب نیست که تو همیشه می‌خندی، چرا که من نیز به خاطر تو زیاد گریه می‌کنم.
گاه بر گریه بی حاصل لیلی خندم
گاه بر خنده ناکامی مجنون گریم
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر گریه‌های بی‌نتیجه لیلی می‌خندم و گاهی به خاطر خنده‌های ناکام مجنون گریه می‌کنم.