گنجور

شمارهٔ ۳۸

از دست جورت ای شده دل خون، فگار چشم
ریزد مدام خون دلم در کنار چشم
منعم مکن که هست دل خسته بی قرار
گر بر رخت گشایم بی اختیار چشم
نالد ز حسرت تو چو مرغ اسیر، دل
گرید ز فرقت تو چو ابر بهار چشم
دارد ز خنجر مژه ات، زخم کاریی
تا دل نکشته بسمل از او بر مدار چشم
یک چشم بیش نیست مرا کاش صد هزار
بودی که دیدمی رخت از صد هزار چشم
غیر از رخ تو نیست رخی در نظر مرا
چندانکه افکنم به یمین و یسار چشم
ای مه در انتظار وصال تو تا به کی
شب تا سحر مرا بود اختر شمار چشم
چون دید تیر غمزه مردم شکار تو
بگریخت از مهابت او در حصار چشم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از دست جورت ای شده دل خون، فگار چشم
ریزد مدام خون دلم در کنار چشم
هوش مصنوعی: از شدت درد و رنجی که از تو کشیده‌ام، دل من به درد آمده و خون می‌گرید. چشمم نیز همواره از اشک پرپر می‌شود و خون دل من در کناره چشمانم جاری است.
منعم مکن که هست دل خسته بی قرار
گر بر رخت گشایم بی اختیار چشم
هوش مصنوعی: ای کسی که نعمت می‌بخشی، از کرم خود دریغ مکن؛ زیرا دل من بی‌قرار و خسته است. اگر به چهره‌ات نگاه کنم، به طور ناخواسته اشک از چشمم سرازیر خواهد شد.
نالد ز حسرت تو چو مرغ اسیر، دل
گرید ز فرقت تو چو ابر بهار چشم
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در قفس گرفتار است از حسرت تو شکایت می‌کند و دل من به خاطر دوری تو مانند ابر بهاری می‌بارد.
دارد ز خنجر مژه ات، زخم کاریی
تا دل نکشته بسمل از او بر مدار چشم
هوش مصنوعی: زخم عمیقی از خنجر مژه‌ات بر دل ایجاد شده که نتوانسته‌ام به دلیل آن به چشمان تو نگاه نکنم.
یک چشم بیش نیست مرا کاش صد هزار
بودی که دیدمی رخت از صد هزار چشم
هوش مصنوعی: من فقط یک چشم دارم، ای کاش هزاران چشم داشتم تا بتوانم زیبایی تو را از پشت هزاران چشم تماشا کنم.
غیر از رخ تو نیست رخی در نظر مرا
چندانکه افکنم به یمین و یسار چشم
هوش مصنوعی: جز چهره تو، در دید من چهره‌ای نیست؛ هرچقدر که به سمت راست و چپ نگاه می‌کنم، فقط تو را می‌بینم.
ای مه در انتظار وصال تو تا به کی
شب تا سحر مرا بود اختر شمار چشم
هوش مصنوعی: ای ماه، تا کی باید در انتظار رسیدن به تو باشم؟ شب تا سحر، ستاره چشمانم فقط تو را رصد می‌کند.
چون دید تیر غمزه مردم شکار تو
بگریخت از مهابت او در حصار چشم
هوش مصنوعی: وقتی که تیر چشمانت به سوی مردم پرتاب شد، آن‌ها از ترس زیبایی‌ات به سرعت از نزدیکیت فرار کردند.