شمارهٔ ۱۷
سوی غیری چو خدنگش ز کمان میگذرد
ناوک غیرتم از جوشن جان میگذرد
کس ز زحمت نبرد بهره که از غایت ناز
تا تو شمشیر برآری ز میان میگذرد
یار در بزم و نمیآرمش از بیم نگاه
فصل گل بین که بهارم به خزان میگذرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سوی غیری چو خدنگش ز کمان میگذرد
ناوک غیرتم از جوشن جان میگذرد
هوش مصنوعی: وقتی تیر بیگانه از کمان پرتاب میشود، حس غیرت من همچون نیزهای از زره جانم عبور میکند.
کس ز زحمت نبرد بهره که از غایت ناز
تا تو شمشیر برآری ز میان میگذرد
هوش مصنوعی: هیچکس از زحمت و تلاش بهرهای نمیبرد، چرا که تو با ناز و دلربایی خود، بهراحتی میتوانی با یک حرکت، همه چیز را عوض کنی.
یار در بزم و نمیآرمش از بیم نگاه
فصل گل بین که بهارم به خزان میگذرد
هوش مصنوعی: من در مجالست و جمع دوستان هستم، ولی به دلیل نگرانی از نگاهها، محبوبم را نمیآورم. فصل گلها را میبینم، اما میدانم که بهار من به زودی به خزان تبدیل میشود.