گنجور

بخش ۲۰ - تلبیس سوم

به یغمای بیچاره از مهر خویش
سخن راندی ای یار فرخنده کیش
در این نکته یک مو نبینم خلاف
به یزدان که عاری بود از گزاف
ولیکن نه از خلق نیکوی تست
نگویم که از مهربان خوی تست
مرا نام یغما تو یغما طلب
به من مهربانیت نبود عجب
بیا ترک سالوسی و شید کن
دل ما به مهر و وفا صید کن
که بر مرغ هشیار صیاد چیست
نهد دانه مهربانی نخست
برو جان من کسب اخلاق کن
وز این نام تسخیر آفاق کن
نبینی که آن نیک صیاد من
طرب پرور جان ناشاد من
به تردستی دانه و دام مهر
ز تحت زمین تا فراز سپهر
در این ره منم کمترین صید او
که آزادیم نیست جز قید او
گرم پر گشاید و گر پر کند
وگر دانه بخشد و گر سرکند
از آن دام میل رهائیم نیست
به دام دگر آشنائیم نیست
چمن عیش خیز است و بستان نزه
گلستان نظیف است و رامش فره
ولی هست چون قید من کام دوست
بدان ها نپردازم از دام دوست
بسی دام کش رنج و آزارها
بود خوشتر از عیش گلزارها
گرت این چنین دانه ای هست و دام
در افکن که گشتت جهان جمله رام
وگرنه چو یغما سر خویش گیر
طریقی که می بایدت پیش گیر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به یغمای بیچاره از مهر خویش
سخن راندی ای یار فرخنده کیش
هوش مصنوعی: ای یار خوش‌خوی، تو با حرف‌هایت از مهر و محبت من بهره‌برداری کردی و قلب بیچاره‌ام را داغان کردی.
در این نکته یک مو نبینم خلاف
به یزدان که عاری بود از گزاف
هوش مصنوعی: من در این نکته هیچ چیزی را نادرست نمی‌بینم، زیرا به خداوند اعتقاد دارم که از بیهوده‌گویی پاک و محفوظ است.
ولیکن نه از خلق نیکوی تست
نگویم که از مهربان خوی تست
هوش مصنوعی: اما من نمی‌گویم که به خاطر خوبی‌های دیگران به تو توجه دارم، بلکه محبت و مهربانی خود توست که مرا به گفتن واداشته است.
مرا نام یغما تو یغما طلب
به من مهربانیت نبود عجب
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به این موضوع اشاره دارد که محبت و مهربانی شخصی که به او ارادت دارد، به اندازه‌ای نیست که او را واقعا درک کند یا نامش را به زبان آورد. شاعر به نوعی از بی‌توجهی طرف مقابل عمیقاً ناراحت و شگفت‌زده است.
بیا ترک سالوسی و شید کن
دل ما به مهر و وفا صید کن
هوش مصنوعی: بیایید از تظاهر و ریا دور شویم و دل ما را با عشق و وفا پر کنید.
که بر مرغ هشیار صیاد چیست
نهد دانه مهربانی نخست
هوش مصنوعی: برای جلب توجه پرنده‌ای که هوشیار و آگاه است، صیاد باید ابتدا با محبت و عشق غذایی برای آن بگذارد.
برو جان من کسب اخلاق کن
وز این نام تسخیر آفاق کن
هوش مصنوعی: برو و روح خود را از نظر اخلاقی پرورش بده و با این ویژگی‌ها بر جهان اثر بگذار.
نبینی که آن نیک صیاد من
طرب پرور جان ناشاد من
هوش مصنوعی: آیا نمی‌بینی که آن صیاد خوش‌ذوق من، چگونه روح غم‌زده‌ام را شاد می‌کند؟
به تردستی دانه و دام مهر
ز تحت زمین تا فراز سپهر
هوش مصنوعی: با مهارت و هنرمندی، دانه و دام عشق را از زیر زمین تا آسمان به کار می‌گیریم.
در این ره منم کمترین صید او
که آزادیم نیست جز قید او
هوش مصنوعی: در این مسیر، من کمترین کسی هستم که به دام او افتاده‌ام و تنها آزادی من وابسته به او است.
گرم پر گشاید و گر پر کند
وگر دانه بخشد و گر سرکند
هوش مصنوعی: اگر آغوش خود را بگشاید، یا پر را پر کند، یا دانه‌ای بدهد، یا سر را ببرد.
از آن دام میل رهائیم نیست
به دام دگر آشنائیم نیست
هوش مصنوعی: ما از این زندان عشق نمی‌توانیم آزاد شویم و به دام دیگری هم آشنایی نداریم.
چمن عیش خیز است و بستان نزه
گلستان نظیف است و رامش فره
هوش مصنوعی: چمن برای خوش گذرانی آماده است و باغ پر از گل‌های زیبا و دلنشین است. اینجا محیطی آرام و مفرح وجود دارد.
ولی هست چون قید من کام دوست
بدان ها نپردازم از دام دوست
هوش مصنوعی: اما چون وصال محبوب برای من یک قید است، از دام عشق او فرار نمی‌کنم.
بسی دام کش رنج و آزارها
بود خوشتر از عیش گلزارها
هوش مصنوعی: دست و پنجه نرم کردن با سختی‌ها و مشکلات زندگی، برای من دلنشین‌تر از لذت بردن از زندگی در باغ و گلزار است.
گرت این چنین دانه ای هست و دام
در افکن که گشتت جهان جمله رام
هوش مصنوعی: اگر تو چنین دانه‌ای داری و دام را در گل بگذاری، جهانی که می‌بینی، همه در اختیار تو خواهند بود.
وگرنه چو یغما سر خویش گیر
طریقی که می بایدت پیش گیر
هوش مصنوعی: اگر خودت را نگیری و در مسیر درست قرار نگیری، سرنوشتت مانند یغما خواهد بود. باید راهی را انتخاب کنی که برای تو مناسب است.