گنجور

بخش ۱۶ - برهان ششم

اگر خورد رستم قوی پنجه گرگ
به یال یلی ملک ایران و ترک
تو با کاکلی چارتار و پریش
ز سنگ سیه رسته گوئی حشیش
خوری مال اوقاف بی ترس و بیم
زهی مشرب صاف و طبع سلیم
تو کز ملک و مال خدا نگذری
عجب گر به مخلوق رحم آوری
اگر خواهی اثبات این شید و زرق
زمن بشنو ای شیخک ژنده دلق
همان قلعچک کت در او منزل است
همان صرح خوش کت نکو محفل است
همان مزرع نیو مینو بساط
کز آن حاصلت نیست جز انبساط
خود انصاف ده مال اوقاف نیست
اگر نیست گوئی زانصاف نیست
کسی جز تو در زیر این سبز سقف
نیالوده سر پنجه از مال وقف
به یزدان در این عرصه آب و گل
ندیدم چو تو شوخ بیرحم دل
نه در قید خالق نه در بند خلق
نهان کرده زنارها زیر دلق
زمالیه بت ها برانگیخته
زهر خرقه صد رقعه آویخته
مگو هوشیاری که مستی است این
مگو کیش حق بت پرستی است این
نکو سیرتانی که دین پروراند
بشر صورتان کز ملک برترند
ندانی درین نشاه چون زیستند
زمن بشنو آنان اگر نیستند
بیاد رخ دوست فارغ ز غیر
نه مولای مسجد نه رهبان دیر
نه قید تعلق نه پابست خویش
نه شیدای مذهب نه مفتون کیش
به سودای یار از جهان بی خبر
به خاک گریبان فرو برده سر
اگر سنگ بارندشان ور نثار
نیاید ز کس مرحبا زینهار
بدو نیک چون جمله در دست اوست
دریغ است نالیدن از دست دوست
زخود مست شو دردی و صاف چیست
می عشق خور مال اوقاف چیست
زدی لاف ای یار فرخنده کیش
که هستم همی رستم عهد خویش
به باطل سخن زین نمط گفته ای
غلط گر نگویم غلط گفته ای
بلی صاحب زور و سرپنجه ای
به پیکار مردم ولی رنجه ای
تو را نفس کافر چو افراسیاب
کزو گشت ایران ایمان خراب
نشسته بر اورنگ توران تن
فرو کوفته نوبت ما و من
ز ترکان چالش رده بر رده
غرض را به پیرامنش صف زده
سیاووش عقل ترا ریخت خون
به چه بیژن دین از او سرنگون
به جان تو دشمن چو بر سبزه دی
به خون تو لب تشنه چون من به می
کنون یا دم دیگرت خون خورد
به ذوقی که مست آب گلگون خورد
از آن پیشتر کین قوی پنجه دیو
ز روشن روانت بر آرد غریو
چو مردان نطاق امل سست کن
به زنجیر همت کمر چست کن
ز آه شب و ناله صبحدم
چو شاهان بر آرای طبل و علم
سپاهی فراهم کن از آه و سوز
چو خیل پراکندگان مهر توز
زخوان ادب زاد توفیق جوی
به پای طلب راه تحقیق پوی
زخوان ادب زاد توفیق جوی
به پای طلب راه تحقیق پوی
مدد جو ز کاوس بخت ازل
بنه پای بر رخش جهد وعمل
به تدبیر دانش در چاره زن
شبیخون بر این ترک خونخواره زن
زخونش دم تیغ را غازه کن
وز این نام گیتی پر آوازه کن
ترا جد فرخنده شیر خداست
برازنده افسر هل اتی است
بنالید اگر حصن خیبر گرفت
چنین جنگ را جنگ اکبر گرفت
توهم گر به گوهر از آن دوده ای
به کیش نیاکان بر آموده ای
به دست آر نیکو نهادی چنین
کمر چست کن در جهادی چنین
مباش ایمن از ریو و نیرنگ او
که مشکل توان رستن از چنگ او
ز دستان این زال کس جان نبرد
تو خود کی بری کی که دستان نبرد
وگرنه به نزدیک دانش پسند
پسندیده کی باشد ای هوشمند
که بیهوده تاراج مردم کنی
متاع کسان نام خود گم کنی
به روز جزا گاه رد و قبول
ندانم چه گوئی جواب رسول
به غارت بری مال بیچاره خلق
که شیرین و رنگین کنی حلق و دلق
کسی زآب این دجله لب تر نکرد
که عمری ز غم خاک بر سر نکرد
و بال است پیرایه ملک و مال
قناعت بود دولت بی زوال
اگر مرد راهی قناعت گزین
چو یغما به کنج قناعت نشین
ز نیک و بد عالم آزاد باش
زهرچ آید از جمله غم شاد باش
که افزایش قسمت از زور نیست
ترا عزل تقدیر مقدور نیست
اگر خاک فیروز که زر شود
دماوند که لعل و گوهر شود
همه ریگ صحرای ایوان کیف
شود گوهر و لعل بی کم و کیف
جو و گندم و ماش و شلتوک خوار
سراسر شود گوهر شاهوار
کتاب و قلمدان ما بندگان
به قیمت شود مخزن شایگان
همه زرع و محصول آن ملک وقف
شود خرمن لعل تا سبز سقف
به رفعت تو بر بگذری از سپهر
فتد در دم تو سنت گوی مهر
مجره شود مطبخ خوان تو
طباق فلک ظرف ایوان تو
از آن رزق مقسوم کلک قدم
نگردد یکی لقمه افزون و کم
بخور آنچه دادند با صد سپاس
چه می جوئی از خلق یزدان شناس
ز آه درون الیمان بترس
ز خوناب چشم یتیمان بترس
به حال فرومایگان رحمت آر
بیندیش از خشم پروردگار
نه آخر از امروز پس محشری است
به پاداش هر نیک و بد داوری است
کنونت که تند است رعنا ستور
مشو غافل از حال بیچاره مور

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر خورد رستم قوی پنجه گرگ
به یال یلی ملک ایران و ترک
هوش مصنوعی: اگر رستم، پهلوان قوی، به گرگی که به یال یلی (اسب) متعلق به پادشاه ایران و ترک حمله کند، نشان از قدرت و شجاعت اوست.
تو با کاکلی چارتار و پریش
ز سنگ سیه رسته گوئی حشیش
هوش مصنوعی: تو با موهای پیچیده و آشفته‌ات، انگار از سنگ سیاه بیرون آمده‌ای و به نظر می‌رسد که حالتی شبیه به حشیش داری.
خوری مال اوقاف بی ترس و بیم
زهی مشرب صاف و طبع سلیم
هوش مصنوعی: مال اوقاف را بدون هیچ ترس و نگرانی می‌خوری، چقدر راحت و با صداقت زندگی می‌کنی.
تو کز ملک و مال خدا نگذری
عجب گر به مخلوق رحم آوری
هوش مصنوعی: اگر تو از ثروت و مقام الهی فراتر نروی، تعجبی ندارد که به دیگران رحم کنی.
اگر خواهی اثبات این شید و زرق
زمن بشنو ای شیخک ژنده دلق
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی عشق و زیبایی را در زمانه‌ای که پر از فریب و ظواهر است، به وضوح ببینی، به سخنان من که در این عرصه تجربه دارم توجه کن.
همان قلعچک کت در او منزل است
همان صرح خوش کت نکو محفل است
هوش مصنوعی: در آن خانه، همان جایی که کت قلعچک وجود دارد، یک بنا یا سازه زیبا و خوش‌اندام هم هست که محلی دلپذیر برایGathering و گردهمایی به شمار می‌رود.
همان مزرع نیو مینو بساط
کز آن حاصلت نیست جز انبساط
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویری از یک مزرعه اشاره می‌شود که با وجود زیبایی و سرسبزی‌اش، نمی‌توان از آن بهره‌ای واقعی گرفت و تنها لذت و آرامش در آن قابل دستیابی است. به عبارتی، ممکن است چیزی در ظاهر خوشایند به نظر برسد، اما فاقد سود و فایده ملموس است.
خود انصاف ده مال اوقاف نیست
اگر نیست گوئی زانصاف نیست
هوش مصنوعی: اگر مال اوقاف وجود ندارد، انصاف این است که بگویی هیچ صفایی از آن نیست.
کسی جز تو در زیر این سبز سقف
نیالوده سر پنجه از مال وقف
هوش مصنوعی: هیچ کس به جز تو در این مکان سبز و دلنشین زندگی نکرده و از دارایی‌های وقف شده بهره‌مند نشده است.
به یزدان در این عرصه آب و گل
ندیدم چو تو شوخ بیرحم دل
هوش مصنوعی: در این جهان پر از مشکلات و چالش‌ها، کسی را مانند تو که هم دل شاد و هم بی‌رحم باشد، ندیدم.
نه در قید خالق نه در بند خلق
نهان کرده زنارها زیر دلق
هوش مصنوعی: نه در محدودیت خداوند هستم و نه تحت تأثیر مخلوق. پنهان کرده‌ام زنجیرها را زیر لباس.
زمالیه بت ها برانگیخته
زهر خرقه صد رقعه آویخته
هوش مصنوعی: از ثروت و زیبایی‌های مجسمه‌ها، بیدار شده‌ام و از لباس پاره و وصله‌دار خود خجالت نمی‌کشم.
مگو هوشیاری که مستی است این
مگو کیش حق بت پرستی است این
هوش مصنوعی: نگو که هوشیار هستی، چون در واقع در حال مستی هستی. همچنین، به خاطر نیاور که پیروی از حق است، زیرا این در واقع بت‌پرستی است.
نکو سیرتانی که دین پروراند
بشر صورتان کز ملک برترند
هوش مصنوعی: انسان‌هایی که دارای سیرت نیکو هستند و به پرورش دین و مکارم اخلاقی می‌پردازند، از سایر افراد که تنها به ظاهر نگاه می‌کنند و در مرتبه‌ای پایین‌تر از انسانیت قرار دارند، برترند.
ندانی درین نشاه چون زیستند
زمن بشنو آنان اگر نیستند
هوش مصنوعی: نمی‌دانی که در این عالم چگونه زندگی کردند، اما از من بشنو درباره آنان، حتی اگر خودشان موجود نیستند.
بیاد رخ دوست فارغ ز غیر
نه مولای مسجد نه رهبان دیر
هوش مصنوعی: به خاطر چهره‌ی دوست، از هر چیز دیگری آسوده‌ام؛ نه از مولای مسجد می‌ترسم و نه از راهب دیر.
نه قید تعلق نه پابست خویش
نه شیدای مذهب نه مفتون کیش
هوش مصنوعی: شخصی نه وابستگی به چیزهای دنیوی دارد و نه به خود و هویتش چسبیده است. نه به مذهب خاصی عشق می‌ورزد و نه تحت تأثیر عقاید دیگران قرار گرفته است.
به سودای یار از جهان بی خبر
به خاک گریبان فرو برده سر
هوش مصنوعی: نشسته‌ام و به خاطر عشق محبوبم، از دنیا بی‌خبر هستم و سرم را به زمین فرو برده‌ام.
اگر سنگ بارندشان ور نثار
نیاید ز کس مرحبا زینهار
هوش مصنوعی: اگر به آنها سنگ بزنند یا آسیب برسانند، هیچ کس به فریادشان نخواهد رسید و هیچ کمکی نخواهند کرد، بنابراین از این شرایط باید در امان بمانند.
بدو نیک چون جمله در دست اوست
دریغ است نالیدن از دست دوست
هوش مصنوعی: دوست تو به همه چیز مسلط است و نمی‌توان از او شکایت کرد، چرا که همه چیز در اختیار اوست. پس بی‌جهت ناله و گله کردن بی‌فایده است.
زخود مست شو دردی و صاف چیست
می عشق خور مال اوقاف چیست
هوش مصنوعی: خود را از غم و درد رها کن و به آرامش برسان. عشق را بچش و بدان که مال و ثروت مهم نیست.
زدی لاف ای یار فرخنده کیش
که هستم همی رستم عهد خویش
هوش مصنوعی: ای دوست خوش‌خبر، تو چقدر قوی می‌گویی که من مانند رستم، قهرمان افسانه‌ای، هستم و در عهد و پیمان خود پایبندم.
به باطل سخن زین نمط گفته ای
غلط گر نگویم غلط گفته ای
هوش مصنوعی: اگر به روشی نادرست سخنی بگویی، ممکن است دیگران آن را اشتباه بدانند. حتی اگر من این را نگویم، حقایق نشان می‌دهند که سخن تو نادرست است.
بلی صاحب زور و سرپنجه ای
به پیکار مردم ولی رنجه ای
هوش مصنوعی: بله، او قدرت و توانایی زیادی دارد و می‌تواند با مردم به جنگ بپردازد، اما در عین حال، خود نیز در رنج و سختی به سر می‌برد.
تو را نفس کافر چو افراسیاب
کزو گشت ایران ایمان خراب
هوش مصنوعی: تو مثل افراسیاب هستی که نفس کافرت باعث ویرانی ایمان ایران شده است.
نشسته بر اورنگ توران تن
فرو کوفته نوبت ما و من
هوش مصنوعی: در حالی که بر تخت سلطنت توران نشسته‌ایم، زمان آن رسیده که به خود و به منافع خود بپردازیم.
ز ترکان چالش رده بر رده
غرض را به پیرامنش صف زده
هوش مصنوعی: از ترکان، عزم و اراده‌ای قوی نسبت به هدفشان را می‌بینیم که در دور و بر آن هدف، صفی از تلاش‌ها و کوشش‌ها شکل گرفته است.
سیاووش عقل ترا ریخت خون
به چه بیژن دین از او سرنگون
هوش مصنوعی: سیاوش باعث شد که عقل تو خون بریزد، پس چرا بیژن به خاطر او سقوط کرد و دینی را از دست داد؟
به جان تو دشمن چو بر سبزه دی
به خون تو لب تشنه چون من به می
هوش مصنوعی: به خاطر تو، دشمن مثل گلی که در بهار روییده، تشنه‌ی خون تو است، در حالی که من مانند کسی هستم که به می‌خورد و عطش خود را فرومی‌برد.
کنون یا دم دیگرت خون خورد
به ذوقی که مست آب گلگون خورد
هوش مصنوعی: اکنون یا در زمان دیگری، به قدری شاد و سرمست هستی که مانند کسی که از آب گلین و خوش‌طعم می‌نوشد، از زندگی لذت می‌بری و از مشکلات دوری می‌کنی.
از آن پیشتر کین قوی پنجه دیو
ز روشن روانت بر آرد غریو
هوش مصنوعی: قبل از اینکه قدرت و خشم دیو شب را از وجود روشن تو بیرون کند و صدا برآورد، به خود بیا و مراقب خود باش.
چو مردان نطاق امل سست کن
به زنجیر همت کمر چست کن
هوش مصنوعی: وقتی که مثل مردان با اراده عمل کنی، امید و آرزوهای درونی‌ات را از هم بگسلی و با عزمی راسخ و محکم خودت را برای رسیدن به هدف‌هایت آماده کن.
ز آه شب و ناله صبحدم
چو شاهان بر آرای طبل و علم
هوش مصنوعی: از صدای شب و ناله‌های صبحگاهی، مانند پادشاهان، با طبل و پرچم خود را زینت می‌بخشم.
سپاهی فراهم کن از آه و سوز
چو خیل پراکندگان مهر توز
هوش مصنوعی: سپاهی از اندوه و اشتیاق برپا کن، مانند گروهی که به خاطر عشق تو پراکنده شده‌اند.
زخوان ادب زاد توفیق جوی
به پای طلب راه تحقیق پوی
هوش مصنوعی: از ادب و فرهنگ بهره ببرید و تلاش کنید تا به موفقیت دست یابید و در مسیر جستجوی حقیقت با جدیت حرکت کنید.
زخوان ادب زاد توفیق جوی
به پای طلب راه تحقیق پوی
هوش مصنوعی: از سفره ادب بهره ببر و به دنبال توفیق باش، در پی آنچه که خواهانش هستی، راه جستجوی حقیقت را بپیمای.
مدد جو ز کاوس بخت ازل
بنه پای بر رخش جهد وعمل
هوش مصنوعی: از نعمت‌ها و خوشبختی‌های الهی بهره‌مند شو و با تلاش و کوشش خود، قدم به جلو بگذار.
به تدبیر دانش در چاره زن
شبیخون بر این ترک خونخواره زن
هوش مصنوعی: با درایت و تدبیر دانش، چاره‌ای بیندیشید تا بر این ترک خشن و بی‌رحم حمله‌ای کنید.
زخونش دم تیغ را غازه کن
وز این نام گیتی پر آوازه کن
هوش مصنوعی: خون او را به تیغ بزن و با این نام در دنیا آوازه‌اش را بلند کن.
ترا جد فرخنده شیر خداست
برازنده افسر هل اتی است
هوش مصنوعی: تو از نسل شخصیتی بزرگ و شجاع هستی که به معنای واقعی لیاقت تاج و سلطنت را داری.
بنالید اگر حصن خیبر گرفت
چنین جنگ را جنگ اکبر گرفت
هوش مصنوعی: اگر در خیبر، دژ شکست، و این جنگ به این شدت بود، پس باید بدانیم که این جنگ، واقعا بزرگ و پر اهمیت است.
توهم گر به گوهر از آن دوده ای
به کیش نیاکان بر آموده ای
هوش مصنوعی: اگر تو خود را از نسل نیاکانت می‌دانی و در تو صفات و ویژگی‌های ناشی از آن‌ها وجود دارد، باید بدان که این ویژگی‌ها فقط با اندیشه و رفتار تو مشخص می‌شود و نه صرفاً به خاطر آن‌که از خاندانی بزرگ برخاسته‌ای.
به دست آر نیکو نهادی چنین
کمر چست کن در جهادی چنین
هوش مصنوعی: کار را به خوبی انجام بده و با اراده و قدرت در میدان مبارزه حاضر شو.
مباش ایمن از ریو و نیرنگ او
که مشکل توان رستن از چنگ او
هوش مصنوعی: از فریب و حقه‌های او غافل نباش، زیرا رهایی از دام‌هایش بسیار دشوار است.
ز دستان این زال کس جان نبرد
تو خود کی بری کی که دستان نبرد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هیچ‌کس نمی‌تواند از دستان زال (که نماد قهرمان و قدرت است) جان سالم به در ببرد. به عبارتی دیگر، خودت هم نمی‌توانی از توانایی و قدرت او فرار کنی، زیرا دستان او چنان قوی است که هیچ‌کس نمی‌تواند در برابر آن مقاومت کند.
وگرنه به نزدیک دانش پسند
پسندیده کی باشد ای هوشمند
هوش مصنوعی: اگر به دانش و آگاهی نزدیک نشوید، دیگر چه جای پسند و شایستگی وجود دارد، ای خردمند؟
که بیهوده تاراج مردم کنی
متاع کسان نام خود گم کنی
هوش مصنوعی: بی‌خود دارایی دیگران را غارت نکن و نام خود را در این کار ناپسند گم نکن.
به روز جزا گاه رد و قبول
ندانم چه گوئی جواب رسول
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زمانی که انسان‌ها مورد سنجش و قضاوت قرار می‌گیرند، نمی‌دانم باید چه بگویم یا چه پاسخی به پیامبر بدهم.
به غارت بری مال بیچاره خلق
که شیرین و رنگین کنی حلق و دلق
هوش مصنوعی: به دارایی و منابع مردم بی‌گناه آسیب بزن و آنها را از بین ببر تا زندگی و روحیه‌شان را به شکلی شاد و رنگارنگ تغییر دهی.
کسی زآب این دجله لب تر نکرد
که عمری ز غم خاک بر سر نکرد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از آب این دجله استفاده نکرد، زیرا سال‌ها به خاطر غم و اندوه بر سر خاک نشسته بود و غم خود را تحمل کرده بود.
و بال است پیرایه ملک و مال
قناعت بود دولت بی زوال
هوش مصنوعی: قناعت و داشتن رضایت به دارایی‌های کمتر، نشانه‌ و اساس قدرت و ثروت واقعی است و این امر باعث می‌شود که انسان در زندگی پایدار و ماندگار باشد.
اگر مرد راهی قناعت گزین
چو یغما به کنج قناعت نشین
هوش مصنوعی: اگر کسی تصمیم بگیرد که قناعت و ساده‌زیستی را انتخاب کند، باید مثل یغما (که به معنی تسلیم و آرامش در برابر وضعیت موجود است) در گوشه‌ نشیند و از این زندگی خشنود باشد.
ز نیک و بد عالم آزاد باش
زهرچ آید از جمله غم شاد باش
هوش مصنوعی: از خوبی‌ها و بدی‌های دنیا آزاد باش و به هر چیزی که پیش می‌آید، حتی اگر غم‌انگیز باشد، خوشبخت و شاد باش.
که افزایش قسمت از زور نیست
ترا عزل تقدیر مقدور نیست
هوش مصنوعی: افزایش بهره و نصیب تو به خاطر تلاش و زور تو نیست، بلکه تقدیر و سرنوشت تو در این امر نقش دارد و خارج از اراده توست.
اگر خاک فیروز که زر شود
دماوند که لعل و گوهر شود
هوش مصنوعی: اگر خاک فیروز به طلا تبدیل شود و دماوند به جایی پر از لعل و گوهر تبدیل گردد،
همه ریگ صحرای ایوان کیف
شود گوهر و لعل بی کم و کیف
هوش مصنوعی: تمامی ریگ‌های بیابان ایوان به تبدیل به گوهر و لعل می‌شوند، بدون هیچ کم و کاستی.
جو و گندم و ماش و شلتوک خوار
سراسر شود گوهر شاهوار
هوش مصنوعی: محصولات کشاورزی مانند جو، گندم، ماش و شلتوک به هیچ وجه ارزش و ارزشمندی را که مروارید یا جواهرات دارند، ندارند.
کتاب و قلمدان ما بندگان
به قیمت شود مخزن شایگان
هوش مصنوعی: کتاب و قلمدان ما به عنوان ارزشمندترین دارایی‌ها برای بندگان قرار می‌گیرد و بهای آن به اندازه‌ای بالا می‌رود که به گنجینه‌ای از فضل و دانش تبدیل می‌شود.
همه زرع و محصول آن ملک وقف
شود خرمن لعل تا سبز سقف
هوش مصنوعی: تمامی کشت و محصولات این سرزمین باید وقف شود تا گنجینه‌های ارزشمند آن به همگان برسد و زمین را سرسبز و آباد کند.
به رفعت تو بر بگذری از سپهر
فتد در دم تو سنت گوی مهر
هوش مصنوعی: با بلندی و عظمت تو آنقدر بالا می‌روی که آسمان در برابر تو کوچک به نظر می‌رسد، و هنگامیکه به تو نگاه می‌کنند، نور و گرمای خورشید را به یاد می‌آورند.
مجره شود مطبخ خوان تو
طباق فلک ظرف ایوان تو
هوش مصنوعی: آشپزخانه‌ات به حیاط آسمانی تبدیل می‌شود و میزبان آن، ظرفی در ایوان تو خواهد بود.
از آن رزق مقسوم کلک قدم
نگردد یکی لقمه افزون و کم
هوش مصنوعی: هیچ چیزی از روزی مقدر انسان کم و زیاد نخواهد شد، حتی اگر تلاش کند، برای او چیزی بیشتر یا کمتر از آنچه مقدر شده، نخواهد بود.
بخور آنچه دادند با صد سپاس
چه می جوئی از خلق یزدان شناس
هوش مصنوعی: هر چیزی که به تو داده‌اند را با شکرگزاری بخور و به دنبال چه چیز دیگری از بندگان خدا نباش.
ز آه درون الیمان بترس
ز خوناب چشم یتیمان بترس
هوش مصنوعی: از درد و اندوهی که در دل دیگران وجود دارد بترس و از اشک‌های یتیمان که نشان‌دهنده‌ی رنج آن‌هاست دوری کن.
به حال فرومایگان رحمت آر
بیندیش از خشم پروردگار
هوش مصنوعی: به حال انسان‌های نادان و بی‌خبر رحم کن و به عاقبت خشم خداوند فکر کن.
نه آخر از امروز پس محشری است
به پاداش هر نیک و بد داوری است
هوش مصنوعی: امروز آغاز انتظار روزی است بزرگ که در آن، پاسخ اعمال خوب و بد هر انسان داده خواهد شد.
کنونت که تند است رعنا ستور
مشو غافل از حال بیچاره مور
هوش مصنوعی: اکنون که زندگی و شادی‌ات در اوج است، مراقب باش که از وضع و حال کسانی که نابسامان‌اند، غافل نشوی.