بخش ۱۵ - برهان پنجم
تهمتن اگر تاج کاووس برد
به پیشش دو صدره زمین بوس برد
که رسم است مر بنده را از گناه
تمسک به بخشایش پادشاه
تو در عهد سلطان فیروز بخت
خداوند دیهیم و دارای تخت
که کس نان خود خورد نارد زبیم
تو سالوسک زرق دیدن مقیم
به شش قبضه پولادمیل تفنگ
به نه ذرع عمامه سبز رنگ
به تبدیل آقا و سید دو جا
بری صرفه از دفتر پادشا
ازین جرم یک ره پشیمان نه ای
وزین جمع بندی پریشان نه ای
خراج ولایت خوری تا به زرق
متاع کسان تا کنی زیب دلق
گهی سید و گاه آقا شوی
گهی راه زن، گاه ملا شوی
گهی تیغ گیری و گاهی عصا
گهی درع پوشی و گاهی ردا
گهی سبحه گیری به کف گاه جام
گهی طالب ننگی و گاه نام
گهی شیخ گردی، گهی می فروش
گهی زاهد و گاه پیمانه نوش
گهی خود و گه شال بر سر زنی
گهی کاغذ و گاه خنجر زنی
گهی نیزه بر دست و گاهی قلم
گهی جبه بر دوش و گاهی علم
گهت جای بر پایه منبر است
گهت پای بر رخش جنگ آور است
رجز خوان گهی و گهی خطبه گوی
گهی طالب صلح و گه جنگجوی
گهی زخمه بر ساز ماتم زنی
گهی نغمه از زیر و از بم زنی
گهی ذاکر شاه خونین کفن
ز ظلمت گهی عالمی نوحه زن
بهر لحظه نیرنگ دیگر کنی
به سالوس افسانه ای سر کنی
مهیا کنی صلح و جنگ دگر
خوری مال مردم به رنگ دگر
زهی خلق و خوی فسونساز تو
که کس مطلع نیست بر راز تو
اگر سیدی آهنین جامه چیست
وگر رهزن این سبز عمامه چیست
برو طالب صلح یا جنگ باش
نفاق از دورنگی است یکرنگ باش
تهمتن ترا نیست هم برز و یال
به این مکر و فن نیست دستان زال
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تهمتن اگر تاج کاووس برد
به پیشش دو صدره زمین بوس برد
هوش مصنوعی: اگر تهمتن (رستم) تاج کاووس را بیاورد، به خاطر احترام و ارادتش، دو بار زمین را میبوسد.
که رسم است مر بنده را از گناه
تمسک به بخشایش پادشاه
هوش مصنوعی: مرسوم است که بنده از گناهان خود به بخشش و لطف پادشاه چنگ بزند و به آن پناه ببرد.
تو در عهد سلطان فیروز بخت
خداوند دیهیم و دارای تخت
هوش مصنوعی: تو در زمان پادشاهی سلطان فیروز، صاحب تاج و تخت و قدرت هستی.
که کس نان خود خورد نارد زبیم
تو سالوسک زرق دیدن مقیم
هوش مصنوعی: هیچکس زخم و رنج خود را به دیگری نمیدهد، اما تو که ریاکاری و زرق و برق را میبینی، در اینجا سکون و آرامش را تجربه میکنی.
به شش قبضه پولادمیل تفنگ
به نه ذرع عمامه سبز رنگ
هوش مصنوعی: با شش لوله تفنگ از جنس فولاد و با یک عمامه سبز به طول نه ذرع.
به تبدیل آقا و سید دو جا
بری صرفه از دفتر پادشا
هوش مصنوعی: وقتی به مقام و جایگاه افراد توجه کنیم، میتوانیم در دو موقعیت مختلف از احترام و حقایت آنها بهره ببریم و این موضوع باعث میشود که خیلی از مشکلات ما حل شود.
ازین جرم یک ره پشیمان نه ای
وزین جمع بندی پریشان نه ای
هوش مصنوعی: از این گناه هیچگونه پشیمانی ندارید و از این جمع خیالهای نامنظم نیز ناراحت نیستید.
خراج ولایت خوری تا به زرق
متاع کسان تا کنی زیب دلق
هوش مصنوعی: به عنوان حاکم، مالیات دیگران را برداشته و از تجملات و زرق و برقهای آنها بهرهمند میشوی تا لباسهای خود را زیباتر کنی.
گهی سید و گاه آقا شوی
گهی راه زن، گاه ملا شوی
هوش مصنوعی: گاهی مقام والایی پیدا میکنی و گاهی خود را در جایگاه پایینتری میبینی، گاهی در نقش رهزن قرار میگیری و گاهی هم به عنوان عالم شناخته میشوی.
گهی تیغ گیری و گاهی عصا
گهی درع پوشی و گاهی ردا
هوش مصنوعی: گاهی به دستت شمشیر میگیری و گاهی عصا. گاهی لباس جنگ به تن میکنی و گاهی لباس افتخار و احترام.
گهی سبحه گیری به کف گاه جام
گهی طالب ننگی و گاه نام
هوش مصنوعی: گاه انسان با ذکر و عبادت مشغول است، گاه به میگساری و نوشیدن مشغول میشود و گاه به دنبال شهرت و اعتبار میرود. هر زمانی حال و روحیهای متفاوت دارد.
گهی شیخ گردی، گهی می فروش
گهی زاهد و گاه پیمانه نوش
هوش مصنوعی: گاهی به مقام و موقعیت بزرگی میرسی، گاهی به تجارت مشغول میشوی، گاهی نقش یک زاهد را به خود میگیری و گاهی هم به خوشگذرانی و نوشیدن میپردازی.
گهی خود و گه شال بر سر زنی
گهی کاغذ و گاه خنجر زنی
هوش مصنوعی: گاهی خودت را معرفی میکنی و گهگاه خود را در زیر شالی پنهان میکنی، گاهی به نوشتن و گاهی به انتقاد و تندی روی میآوری.
گهی نیزه بر دست و گاهی قلم
گهی جبه بر دوش و گاهی علم
هوش مصنوعی: گاهی در میدان جنگ و با نیزه، و گاهی در مجالس علم و با قلم، و گاهی لباس رزم بر تن و گاهی علم و دانش در دستم.
گهت جای بر پایه منبر است
گهت پای بر رخش جنگ آور است
هوش مصنوعی: گاه فرصتی برای نشستن و سخن گفتن دارید و گاه در میدان جنگ باید به صورت فعال شرکت کنید.
رجز خوان گهی و گهی خطبه گوی
گهی طالب صلح و گه جنگجوی
هوش مصنوعی: شاعر در اینجا به توصیف یک شخصیت چندوجهی میپردازد که در مواقع مختلف از خود کارکردهای متفاوتی نشان میدهد. او گاهی جنگطلب است و گهگاهی دعاگو و طلبکننده صلح. این نشاندهنده تغییر حالات و رفتارهای فرد در موقعیتهای گوناگون است.
گهی زخمه بر ساز ماتم زنی
گهی نغمه از زیر و از بم زنی
هوش مصنوعی: گاهی با نواختن ساز، به حزن و اندوه میپردازی و گاهی هم با آهنگی شاد و خوش، از صداهای مختلف استفاده میکنی.
گهی ذاکر شاه خونین کفن
ز ظلمت گهی عالمی نوحه زن
هوش مصنوعی: گاهی کسی هست که به یاد و ستایش شاهی که در لباس خونین است، در دل شب یادآوری میکند و گاهی دیگران هستند که بر مصیبتها و ظلمها نوحهسرایی میکنند.
بهر لحظه نیرنگ دیگر کنی
به سالوس افسانه ای سر کنی
هوش مصنوعی: در هر لحظه ممکن است نقشه جدیدی بکشی و با فریب و ترفند، داستانی بسازی.
مهیا کنی صلح و جنگ دگر
خوری مال مردم به رنگ دگر
هوش مصنوعی: آمادهسازی برای صلح و جنگ را بر عهده داری و ثروت مردم را به شکل دیگری مصرف میکنی.
زهی خلق و خوی فسونساز تو
که کس مطلع نیست بر راز تو
هوش مصنوعی: عجب رفتار و طرز و ویژگی جذبکنندهای داری که هیچکس از اسرار تو آگاه نیست.
اگر سیدی آهنین جامه چیست
وگر رهزن این سبز عمامه چیست
هوش مصنوعی: اگر کسی که مقام و منزلتی دارد، لباس آهنی به تن کرده باشد، چه فرقی با دزد و راهزنی که لباسی سبز به سر دارد وجود دارد؟
برو طالب صلح یا جنگ باش
نفاق از دورنگی است یکرنگ باش
هوش مصنوعی: به سمت صلح برو یا اگر میخواهی جنگ کن، اما بدان که نفاق نتیجه دو رنگی است؛ بنابراین باید یکرنگ و صادق باشی.
تهمتن ترا نیست هم برز و یال
به این مکر و فن نیست دستان زال
هوش مصنوعی: تهمتن به تو نمیرسد، نه در شجاعت و نه در فریب و مکر، دستان زال نیز در این زمینه به تو نزدیک نمیشود.