بخش ۱۱ - برهان اول
اگر رفت رستم به مازندران
به تیغ و کمند و به گرز و سنان
پس از روزگاران به دیو سفید
سیه کرد چون شام صبح امید
تو بی تیغ و گرز و سنان و کمند
نشستی ببالای رعنا سمند
به فیروز که تاختی ترک تاز
چو بر جرگه مرغکان جره باز
به نیروی سر پنجه زورمند
در آن مرتع از گاو و از گوسفند
هر آنچت به پیش آمد ای نامدار
غنیمت کشیدی به صحرای خوار
زخون شقایق بهر سنگ دشت
نوشته است تاریخ این سرگذشت
چنین بخت فیروز پی جم نداشت
شجاعت به این پایه رستم نداشت
پدر کو که در روز میدان تو
به مژگان کشد گرد جولان تو
کجا مام تا بیندت نیک عهد
بیالایدت لعل شیرین به شهد
نیاکانت گو سر برآرند پاک
چو نرگس به نظاره از تیره خاک
بدین برز و بالا تماشا کنند
ز نو زندگانی تمنا کنند
نپرورد این زال نامهربان
خلف چون تو در مهد نه آسمان
فلک را به عهد تو نازندگی
زمین را به مهدت برازندگی
بخش ۱۰ - خطاب زمین بوس به سید قنبر: الا ای صبا پیک هر نامرادبخش ۱۲ - برهان دوم: اگر رفت رستم به هاماوران
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر رفت رستم به مازندران
به تیغ و کمند و به گرز و سنان
هوش مصنوعی: اگر رستم به مازندران رفت، با شمشیر، چادر، و نیزه و تیر رفت.
پس از روزگاران به دیو سفید
سیه کرد چون شام صبح امید
هوش مصنوعی: پس از گذشت زمان، دیو سفید، سیاهی را پدید آورد که مانند شب تاریک است و صبح امیدی در آن دیده نمیشود.
تو بی تیغ و گرز و سنان و کمند
نشستی ببالای رعنا سمند
هوش مصنوعی: تو بدون هیچ سلاحی و تردیدی، بر آرامش و زیبایی برجستهای نشستهای.
به فیروز که تاختی ترک تاز
چو بر جرگه مرغکان جره باز
هوش مصنوعی: وقتی به فیروز حمله کردی، مانند شکارچیای شدی که در میان گروهی از پرندگان به دنبال شکار است.
به نیروی سر پنجه زورمند
در آن مرتع از گاو و از گوسفند
هوش مصنوعی: با قدرت دست پرتوان خود، در آن مرتع از گاو و گوسفند استفاده میکنم.
هر آنچت به پیش آمد ای نامدار
غنیمت کشیدی به صحرای خوار
هوش مصنوعی: هر چیزی که به سراغت آمده، ای بزرگوار، را چنان بهرهبرداری کردی که گویی در دشت بینصیبان است.
زخون شقایق بهر سنگ دشت
نوشته است تاریخ این سرگذشت
هوش مصنوعی: خون شقایقها در زمین دشت نشانهای از تاریخ پرماجرای این سرزمین را رقم زده است.
چنین بخت فیروز پی جم نداشت
شجاعت به این پایه رستم نداشت
هوش مصنوعی: این بخت خوش و مساعدی که نصیب جم شده، شجاعت و دلیری به اندازه رستم ندارد.
پدر کو که در روز میدان تو
به مژگان کشد گرد جولان تو
هوش مصنوعی: پدر کیست که در روز نبرد، با چشمان نازک خود بر دوش تو و جلوههای زیبایت ببالد و افتخار کند؟
کجا مام تا بیندت نیک عهد
بیالایدت لعل شیرین به شهد
هوش مصنوعی: کجا میرویم تا تو را ببینیم، ای کسی که به وعدهات وفاداری. لبهای شیرینت به مانند عسل میدرخشد.
نیاکانت گو سر برآرند پاک
چو نرگس به نظاره از تیره خاک
هوش مصنوعی: اجداد تو اگر سر برآورند، مانند نرگس از خاک گلی، پاک و زیبا خواهند بود و به تماشا مینگرند.
بدین برز و بالا تماشا کنند
ز نو زندگانی تمنا کنند
هوش مصنوعی: به این بلندی و عظمت نگاه کنید، که دوباره زندگی را آرزو میکنند.
نپرورد این زال نامهربان
خلف چون تو در مهد نه آسمان
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع میپردازد که فردی مانند تو، که به دور از محبت و مهربانی است، نمیتواند از شخصیتی بزرگ و برجسته مثل زال، که خود نماد محبت و بزرگی است، زاده شده باشد. در واقع، اگر فردی در فضای نامهربانی و بیمهری بزرگ شده باشد، طبیعی است که نمیتواند ویژگیهای مثبت و ارزشمند را از خود بروز دهد.
فلک را به عهد تو نازندگی
زمین را به مهدت برازندگی
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر عهد تو زیباست و زمین به خاطر وجود تو دلنشین است.