شمارهٔ ۶
زکلکت یکم ناله آمد به گوش
کزآنم پراکنده شد رای و هوش
چه با فر یزدان برآکنده ای
سزد گر ز فرمان پراکنده ای
تنی رسته ز آسایش جان و دل
چه پاید در آلایش آب و گل
تو آزاده و دام فرمان کمند
کس آزاد هرگز نبیند به بند
برهنه سری اندرین بارگاه
بسی خوشتر از خسروانی کلاه
نهفته است در نیستی زندگی
خداوندی آکنده در بندگی
بزرگی است شب تاز و تیر و سیاه
نه پروین در او پرتو افکن نه ماه
گزین لعل با سنگ خارا یکی است
کمین پشتک با مشک سارا یکی است
نماید خس و لاله همساز و سنگ
می و خون، گل و خار هم آب و رنگ
نشاید جدا یوسف از گرگ ساخت
زهم دشمن و دوست نتوان شناخت
چو نبود به نیک و بد و چند و چون
خرد کار فرما هنر رهنمون
چه داند چه پیش آیدش داوری
کرا رنج باید کرا یاوری
کسی را که نه رای باشد نه هوش
کجا باز دید اهرمن از سروش
تو با آن بر و برز و بالا و ریش
شیار ارتوانی سزی گاو خویش
یکی دیر بخشایش زود خشم
سیه کاسه و سبز پا سرخ چشم
بد و بدگمان و بدآموخته
ز خود تا به آدم پدر سوخته
تو از پشت آدم به صدراه و خیز
چنانی که از کون مردم کمیز
جز آن خنده سرد و تیتال گرم
تهی از شگفتی و بیرون ز شرم
چپ و راست پس پیش، زیر و زبر
ندیدیم هیچ از تو از هیچ در
تنک مایه از گوهر فرهی
کجا داند آئین فرمان دهی
به نرمی و زفتی زسر تا به پای
تو گوئی زکون آفریدت خدای
مگو هره گر خود بود رای تو
توان راندن اندر سراپای تو
سر و ته کنی تا نشیب و فراز
زهر پیشه پیشی گرفتت نماز
چو آن خشت مال دغای درشت
گه خاکبوس ارجهندت به پشت
دراز افکنی ساز و سوز نیاز
دلت نگسلد رای مهر از نماز
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زکلکت یکم ناله آمد به گوش
کزآنم پراکنده شد رای و هوش
هوش مصنوعی: از دهانت صدایی به گوش رسید که باعث شد عقل و هوش من پراکنده شود.
چه با فر یزدان برآکنده ای
سزد گر ز فرمان پراکنده ای
هوش مصنوعی: چقدر شایسته است که با زیبایی و قدرت خداوند آراسته شدهای، اگر از دستورات او پیروی نکنید.
تنی رسته ز آسایش جان و دل
چه پاید در آلایش آب و گل
هوش مصنوعی: اگر جسمی که به آرامش جان و دل رسیده از آلودگیهای دنیوی رها شده، دیگر چه چیز میتواند در این آلودگیها باقی بماند؟
تو آزاده و دام فرمان کمند
کس آزاد هرگز نبیند به بند
هوش مصنوعی: شما آزاد هستید و هیچ چیز نمیتواند شما را به بند بکشد. هیچ کس هرگز نمیتواند آزادی را درک کند در حالی که در قید و بند باشد.
برهنه سری اندرین بارگاه
بسی خوشتر از خسروانی کلاه
هوش مصنوعی: در این مکان، سر برهنه بودن و ساده زندگی کردن، از داشتن تاج و مقام سلطنتی خوشایندتر است.
نهفته است در نیستی زندگی
خداوندی آکنده در بندگی
هوش مصنوعی: در وجود عدم، زندگیای وجود دارد که پر از عبودیت و بندگی خداوند است.
بزرگی است شب تاز و تیر و سیاه
نه پروین در او پرتو افکن نه ماه
هوش مصنوعی: این شب بسیار بزرگ و تاریک است؛ نه ستاره پروین در آن نور میپاشد و نه ماه میتابد.
گزین لعل با سنگ خارا یکی است
کمین پشتک با مشک سارا یکی است
هوش مصنوعی: انتخاب و به دست آوردن لعل (جواهر گرانبها) با سنگ سخت مانند خارا، تفاوتی ندارد. همچنین، کمین کردن پشتک (جنبش ناگهانی) با مشک سارا (عطر خوشبو) نیز مشابه است.
نماید خس و لاله همساز و سنگ
می و خون، گل و خار هم آب و رنگ
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر زیبایی از هماهنگی و همخوانی طبیعت اشاره میشود. گیاهان و گلها به گونهای در کنار هم قرار دارند که هر یک زیبایی و جلوه خاص خود را به نمایش میگذارند. سنگ و می، خون و گل، و خار و رنگ، همه با هم ترکیب شدهاند و نشاندهنده تضادها و همجواریهای زیبای طبیعت هستند. این تفاوتها در عین حال، زیبایی و غنای بیشتری به همراه دارند.
نشاید جدا یوسف از گرگ ساخت
زهم دشمن و دوست نتوان شناخت
هوش مصنوعی: نباید یوسف را از گرگ جدا کرد، زیرا نمیتوان از هم دوست و دشمن را تشخیص داد.
چو نبود به نیک و بد و چند و چون
خرد کار فرما هنر رهنمون
هوش مصنوعی: وقتی که در شناسایی نیکی و بدی و کیفیت امور، عقل و خرد یاری نکند، هنرمند میتواند راهنمای خوبی باشد.
چه داند چه پیش آیدش داوری
کرا رنج باید کرا یاوری
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند چه چیزی برایش پیش میآید؛ کسی که دچار رنج و سختی میشود، نیاز به یاری دارد.
کسی را که نه رای باشد نه هوش
کجا باز دید اهرمن از سروش
هوش مصنوعی: کسی که نه فکر دارد و نه عقل، جایی که اهریمن میتواند از ندا و پیام آسمانی او را ببیند، کجاست؟
تو با آن بر و برز و بالا و ریش
شیار ارتوانی سزی گاو خویش
هوش مصنوعی: تو با آن قامت زیبا و ریش بلند، شبیه یک گاو سلطنتی هستی.
یکی دیر بخشایش زود خشم
سیه کاسه و سبز پا سرخ چشم
هوش مصنوعی: بعضی افراد صلاحیت دارند که به راحتی ببخشند، در حالی که زود عصبانی میشوند. آنها ممکن است به ظاهری خوشایند و آرام بیایند، اما در باطن دارای خشم و تندخویی هستند.
بد و بدگمان و بدآموخته
ز خود تا به آدم پدر سوخته
هوش مصنوعی: انسانی که بدگمان و ناپخته باشد، حتی به دیگران نیز آسیب میزند و درکی نادرست از دنیا و اطراف خود دارد.
تو از پشت آدم به صدراه و خیز
چنانی که از کون مردم کمیز
هوش مصنوعی: تو به گونهای رفتار میکنی که گویی از پشت آدم نگریسته میشوی، و این چنان است که به سمت هدفهای مختلف میروی، مثل اینکه از قامت مردم کمیز میکشی.
جز آن خنده سرد و تیتال گرم
تهی از شگفتی و بیرون ز شرم
هوش مصنوعی: به جز لبخند سرد و خندهای بیروح که هیچ هیجان و شگفتی در آن نیست و خارج از احساس شرم است.
چپ و راست پس پیش، زیر و زبر
ندیدیم هیچ از تو از هیچ در
هوش مصنوعی: در اطراف خود، نه چیز راست و صادق دیدیم و نه چیز نادرست و غلط. از تو، هیچ نشانی به چشم نمیخورد.
تنک مایه از گوهر فرهی
کجا داند آئین فرمان دهی
هوش مصنوعی: کسی که از بنیادی نادیده و ضعیف برخوردار باشد، چگونه میتواند هنر فرمانروایی و رهبری را درک کند؟
به نرمی و زفتی زسر تا به پای
تو گوئی زکون آفریدت خدای
هوش مصنوعی: به آرامی و لطافت از سر تا پا، انگار که خدا تو را با دقت و زیبایی خلق کرده است.
مگو هره گر خود بود رای تو
توان راندن اندر سراپای تو
هوش مصنوعی: نگو اگر خودت نظر و عقل نداری، نمیتوانی در تمام وجودت به درستی عمل کنی.
سر و ته کنی تا نشیب و فراز
زهر پیشه پیشی گرفتت نماز
هوش مصنوعی: اگر در زندگی خود به خوبیها و نکات مثبت توجه کنی و با تمرین و کوشش بالا و پایینهای آن را مدیریت کنی، میتوانی در برابر مشکلات و سختیها برتری پیدا کنی و به آرامش دست یابی.
چو آن خشت مال دغای درشت
گه خاکبوس ارجهندت به پشت
هوش مصنوعی: وقتی که آن خشتهای سنگین و بزرگ به زمین میافتند، خاک را به آسمان میپاشند و تو را به دردسر میاندازند.
دراز افکنی ساز و سوز نیاز
دلت نگسلد رای مهر از نماز
هوش مصنوعی: اگر درنگ کنی و به نیازهای قلبیات توجه کنی، محبت و عشق واقعی را از دست نده؛ زیرا که وصل با معشوق و نماز بههمپیوستهاند.