گنجور

شمارهٔ ۴

زنی پارسا پیشه در مرز کاش
به پرهیز آوازه در پرده فاش
شبی دیده بر بست و خوابش ربود
یکی زن به خواب اندرش رخ نمود
بر آورد کیر خری ز آستین
که ای از هوس رسته راستین
تو دانی که این گنج آراسته
که گیتی از او کام دل خواسته
زن و مرد مردانه خرد و درشت
بر او دشمنانند از پیش و پشت
به زوروزر وزاری و هر چه هست
نه آسان که دشوار آید به دست
شکاری فزون از کمند من است
نگین سلیمان و اهریمن است
نه آسوده از دشمنم نی زدوست
که چشم جهانی به دنبال اوست
مرا تاب و توش نگهداشت نیست
اگر شام باشد همی چاشت نیست
تو نیکو نشستی و پاکیزه رو
به پاکی و پرهیزگاری گرو
چو پرهیزگار آن بدید این شنفت
چو باغ گل اندر بهاران شکفت
در او نیک و بد آشکار و نهان
زبر زیرش دریا شد و ناودان
به نرمی سندان دراز و درشت
که از گندگی در نگنجد به مشت
شره دیده آشنایی بدوخت
هوس خرمن پارسایی بسوخت
ستان اندر افتاد و پس داد پیش
روان در سپردش به زهدان خویش
پریشان پشیمان خداوند تیر
در او دوخت بینندگان خیر خیر
که این پیشه کیش نگهداشت نیست
سپارنده را آنچه پنداشت نیست
برآن شد که از دل بر آرد خروش
سپو زنده گفتش چه نالی خموش
یکی را که چشم جهان در پی است
جز این گونه پاس آتش اندر پی است

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زنی پارسا پیشه در مرز کاش
به پرهیز آوازه در پرده فاش
هوش مصنوعی: در مرز کاش، زنی با دیانت و پاک‌دامنی زندگی می‌کند که آرزو دارد تا از شهرت و آوازه خود به دور باشد و در خفا و پنهانی، زندگی کند.
شبی دیده بر بست و خوابش ربود
یکی زن به خواب اندرش رخ نمود
هوش مصنوعی: شب، چشم‌هایش را بست و خوابش گرفت. در خواب، زنی درون خوابش نمایان شد.
بر آورد کیر خری ز آستین
که ای از هوس رسته راستین
هوش مصنوعی: در این بیت، به نمادی از نادرستی و فریبندگی اشاره شده که به نوعی از ظاهر فریبنده و باطنی ناکارآمد حکایت دارد. مجازاً نشان می‌دهد که برخی افراد با وجود ظاهری معصوم، در واقع دارای نیت‌های ناپاک و ناپسندی هستند.
تو دانی که این گنج آراسته
که گیتی از او کام دل خواسته
هوش مصنوعی: تو می‌دانی که این گنج ارزشمند به نحوی آراسته شده است که تمام دنیا از آن خواسته و آرزو دارد.
زن و مرد مردانه خرد و درشت
بر او دشمنانند از پیش و پشت
هوش مصنوعی: زنان و مردان با شجاعت و عزم راسخ، با هر اندازه‌ای از قدرت و ضعف، در برابر دشمنانشان که از جلو و پشت آنها را تهدید می‌کنند، ایستادگی می‌کنند.
به زوروزر وزاری و هر چه هست
نه آسان که دشوار آید به دست
هوش مصنوعی: به راحتی و بدون زحمت نمی‌توان به ثروت و قدرت دست یافت، هر چیزی که باشد. رسیدن به آن‌ها نیازمند تلاش و کوشش است.
شکاری فزون از کمند من است
نگین سلیمان و اهریمن است
هوش مصنوعی: شکار من بیشتر از دام من است، او مانند نگین سلیمان و در عین حال دشمنی خطرناک است.
نه آسوده از دشمنم نی زدوست
که چشم جهانی به دنبال اوست
هوش مصنوعی: نه در آرامش از وجود دشمنم هستم و نه از دوستی راحتی دارم، زیرا نگاه همه به او دوخته شده است.
مرا تاب و توش نگهداشت نیست
اگر شام باشد همی چاشت نیست
هوش مصنوعی: من دیگر تاب و توان ادامه دادن ندارم، حتی اگر شب باشد، باز هم شایسته نیست که چیزی خورده شود.
تو نیکو نشستی و پاکیزه رو
به پاکی و پرهیزگاری گرو
هوش مصنوعی: تو به خوبی نشسته‌ای و چهره‌ات از پاکی می‌درخشد و به سوی پاکدامنی و پرهیزکاری گرایش داری.
چو پرهیزگار آن بدید این شنفت
چو باغ گل اندر بهاران شکفت
هوش مصنوعی: وقتی انسان پرهیزکار آن را دید، به آرامی و با شادی به مانند شکوفه‌های گل در بهار، جان گرفت.
در او نیک و بد آشکار و نهان
زبر زیرش دریا شد و ناودان
هوش مصنوعی: در او، خوبی‌ها و بدی‌ها هم در ظاهر و هم در باطن به وضوح دیده می‌شود. زیر این ظاهر، عمق و وسعتی وجود دارد که مانند دریا است و او به شدت احساسات و تجربیات متنوعی را در خود جای داده است.
به نرمی سندان دراز و درشت
که از گندگی در نگنجد به مشت
هوش مصنوعی: به آرامی و لطافت، مانند یک سندان بزرگ و سنگین که به خاطر کثیفی و زباله‌ها به کوچک‌ترین جاها هم نمی‌تواند جا بگیرد.
شره دیده آشنایی بدوخت
هوس خرمن پارسایی بسوخت
هوش مصنوعی: نگاه آشنا به معشوقه، آرزو و اشتیاقی را در دل به وجود آورده که باعث شده حس پاکی و پرهیزگاری از بین برود.
ستان اندر افتاد و پس داد پیش
روان در سپردش به زهدان خویش
هوش مصنوعی: در زمان بارداری، جنین به درون بدن مادر می‌رود و او به آرامی آن را در رحم خود نگه می‌دارد.
پریشان پشیمان خداوند تیر
در او دوخت بینندگان خیر خیر
هوش مصنوعی: آدمی با حسرت و ناامیدی به یاد خداوند است و در دلش احساس می‌کند که دیگران بر او آهسته و با نیک‌خواهی نظاره‌گرند.
که این پیشه کیش نگهداشت نیست
سپارنده را آنچه پنداشت نیست
هوش مصنوعی: این کار و شیوه‌ای که در پیش داریم، دائمی و پایدار نیست. نمی‌توان به چیزی که در نظر داریم، اعتماد کرد و آن را به کسی واگذار کرد.
برآن شد که از دل بر آرد خروش
سپو زنده گفتش چه نالی خموش
هوش مصنوعی: او تصمیم گرفت تا از دل خود فریاد کند، اما روح زنده به او گفت که چرا زاری می‌کنی، ساکت باش.
یکی را که چشم جهان در پی است
جز این گونه پاس آتش اندر پی است
هوش مصنوعی: آنکه مورد توجه و نگاه همه است، جز این که به حفظ و نگهداری آتش (شعله‌ی شور و شوق) بپردازد، کار دیگری ندارد.