شمارهٔ ۸
آشوب بهم برزده ذرات جهان را
کامشب شب قتل است
هنگامه حشر است زمین را و زمان را
کامشب شب قتل است
با آنکه در این منظره کآن طارم علوی است
و از رنج نشان نیست
آورده ببین دیده کیوان یرقان را
کامشب شب قتل است
برجیس که آمد ز ازل قاضی مطلق
زین فتوی ناحق
بیم است که تبدیل کند نام و نشان را
کامشب شب قتل است
در پهنه میدان فلک فارس بهرام
چون ترک عدوکام
بر فرق زند پنجه نیروی و توان را
کامشب شب قتل است
رسم است به هنگام سحر خنده خورشید
از شرم نخندید
یا ظلمتش از قیر برآکنده دهان را
کامشب شب قتل است
ناهید که در بزم شهود آمده با چنگ
بربط زده بر سنگ
و از پرده دل ره زده آهنگ فغان را
کامشب شب قتل است
تیر آنکه به طومار نهد دفتر کیهان
ز آن دست پریشان
کز بهت تمیزی نکند سود و زیان را
کامشب شب قتل است
مه را که جهان گر همه پرماتم و شور است
او را شب سور است
بر کرده به تن کسوت ماتم زدگان را
کامشب شب قتل است
زیر و زبر چرخ و زمین و آنچه در او هست
یکباره شد از دست
امکان تمکن چه مکین را چه مکان را
کامشب شب قتل است
در سینه و چشم آتش آه اشک جگرگون
چه عالی و چه دون
از ماهی و مه در گذرد پیر و جوان را
کامشب شب قتل است
ترسم که ز اشراق تو تا روز قیامت
خورشید امامت
غارب شود ای صبح نگهدار عنان را
کامشب شب قتل است
گفتم به فلک منطقه برج دو پیکر
هست از پی زیور
گفتا نه پی نظم عزا بسته میان را
کامشب شب قتل است
اجرام فلک را که به اعدا سر یاری است
بس ذلت وخواری است
بر ماه رسد پرده دری دست کتان را
کامشب شب قتل است
شاید که نگردد شب امید فلک روز
ای آه فلک سوز
بر خیز که آتش زنم این تخت روان را
کامشب شب قتل است
ای دیده بخت ار چه ندیدم کم و بسیار
خود چشم تو بیدار
شرمی کن و از سر بنه این خواب گران است
کامشب شب قتل است
تن خانه اندوه چه ویران و چه آباد
چه بنده چه آزاد
دل جایگه درد چه پیدا چه نهان را
کامشب شب قتل است
پوشیده و پیداست در این صبح سیه روز
بس شام غم افروز
ای مرغ سحر خیز فروبند زبان را
کامشب شب قتل است
ای جسم گران جان من ای جان سبکبار
زی پهنه پیکار
در تاز و مهیای فدا شو تن و جان را
کامشب شب قتل است
در معرکه راندن نتوانی به جدل خون
ز اشک جگرگون
سیل سیه انگیز کران تا به کران را
کامشب شب قتل است
کار دو جهان بود اگر افزود و اگر کاست
از دولت و دین راست
آوخ که خلل خاست هم این را و هم آن را
کامشب شب قتل است
سردار بست اسلحه بالای خمیده
وین آه کشیده
مردانه به چالش بکش این تیغ و سنان را
کامشب شب قتل است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آشوب بهم برزده ذرات جهان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب شب زمینلرزه و اختلال در تمام عناصر جهان است.
هنگامه حشر است زمین را و زمان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب دنیای هستی پر از هیاهو و اضطراب است، و این شب، شب مهمی است که سرنوشتهایی در آن رقم میخورد.
با آنکه در این منظره کآن طارم علوی است
و از رنج نشان نیست
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در این تصویر زیبای بهشتی، هیچ نشانی از رنج و دردی وجود ندارد.
آورده ببین دیده کیوان یرقان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب شب مهمی است و حوادثی در حال وقوع است که باید به دقت مشاهده شود.
برجیس که آمد ز ازل قاضی مطلق
زین فتوی ناحق
هوش مصنوعی: برجیس که از آغاز وارد شد، قاضی مطلقی است که برای این حکم نادرست رأی صادر کرده است.
بیم است که تبدیل کند نام و نشان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب ممکن است نام و نشانی سرنوشتساز تغییر کند و معلوم نیست چه اتفاقی خواهد افتاد.
در پهنه میدان فلک فارس بهرام
چون ترک عدوکام
هوش مصنوعی: در گستره آسمان، بهرام مانند جوانمردی از ترکهای جنگجو به میدان میآید و با قدرت و شجاعت ظاهر میشود.
بر فرق زند پنجه نیروی و توان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب شب سرنوشت و قضا است، جایی که قدرت و توان، بر اوج خود نمایان میشود.
رسم است به هنگام سحر خنده خورشید
از شرم نخندید
هوش مصنوعی: در هنگام سحر، خورشید به خاطر زیبایی و شکوهی که دارد خجالتزده میشود و نمیخندد.
یا ظلمتش از قیر برآکنده دهان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب شب وحشت و تاریکی است، گویی دهان این شب از قیر پر شده و هیچ نوری در آن نمیتابد.
ناهید که در بزم شهود آمده با چنگ
بربط زده بر سنگ
هوش مصنوعی: ناهید، که در مجلس آگاهی و شناخت حاضر شده، با چنگی در دستش بر سنگ نواخته است.
و از پرده دل ره زده آهنگ فغان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب شب مهمی است و دل از درون به فریاد آمده، گویی در حال آمادهشدن برای بیان دردها و ناگفتههاست.
تیر آنکه به طومار نهد دفتر کیهان
ز آن دست پریشان
هوش مصنوعی: وقتی که تیر به طوماری بیفتد که سرنوشت جهان را در آن نوشتهاند، آن دست که آن تیر را رها کرده، پریشان و بینظم میشود.
کز بهت تمیزی نکند سود و زیان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب شب مهمی است که در آن دیگر سود و زیان برای کسی اهمیت ندارد و در دل ما هرگونه شفافیتی از بین رفته است.
مه را که جهان گر همه پرماتم و شور است
او را شب سور است
هوش مصنوعی: مه که در دنیا همه جا در حال ماتم و هیجان است، برای او شب جشن و شادمانی است.
بر کرده به تن کسوت ماتم زدگان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب شب غم و اندوه و سوگواری است، گویی که لباس عزاداران بر تن کسی پوشیده شده است.
زیر و زبر چرخ و زمین و آنچه در او هست
یکباره شد از دست
هوش مصنوعی: هرچه در آسمان و زمین وجود دارد، ناگهان و به سرعت از دست رفت.
امکان تمکن چه مکین را چه مکان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امکانی برای استقرار و سکون وجود ندارد؛ چه در وجود خود انسان، چه در مکانهای دیگر. امشب شبی است که در آن باید به سرنوشت و پایان کار فکر کرد.
در سینه و چشم آتش آه اشک جگرگون
چه عالی و چه دون
هوش مصنوعی: در دل و چشمانش آتش و اشک جاری است، که هم زشت و رنج آور است و هم زیبا و با ارزش.
از ماهی و مه در گذرد پیر و جوان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب شبی است که برای هر دو نسل، بزرگ و کوچک، سرنوشتساز خواهد بود و همه از تأثیرات آن تجربه خواهند کرد.
ترسم که ز اشراق تو تا روز قیامت
خورشید امامت
هوش مصنوعی: نگرانی من این است که تابش نور الهی تو تا روز قیامت بر روشنایی رهبری و امامت سایه افکند.
غارب شود ای صبح نگهدار عنان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: ای صبح، لطفاً بر reins (تدابیر و کنترلها) خود مسلط باش، چون امشب شب خطرناک و مرگباری است.
گفتم به فلک منطقه برج دو پیکر
هست از پی زیور
هوش مصنوعی: به آسمان گفتم که در منطقه برج دو پیکر، زیباییهایی وجود دارد که باید به دنبال آنها بود.
گفتا نه پی نظم عزا بسته میان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: گفت اگرچه به خاطر عزاداری آمدم، ولی امشب شب قتل است و باید در این شرایط باشم.
اجرام فلک را که به اعدا سر یاری است
بس ذلت وخواری است
هوش مصنوعی: اجرام آسمانی که به دشمنان کمک میکنند، نشانهای از ذلت و خفت هستند.
بر ماه رسد پرده دری دست کتان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب شب مهمی است و قرار است اتفاقی بزرگ بیفتد؛ پردهای که بر روی ماه کشیده شده به زودی کنار میرود و رازهایی فاش خواهد شد.
شاید که نگردد شب امید فلک روز
ای آه فلک سوز
هوش مصنوعی: شاید شب پر امیدی که به انتظارش هستیم، هرگز به پایان نرسد، ای آهی که درد دل میکنی.
بر خیز که آتش زنم این تخت روان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: بیدار شو که امشب میخواهم این تخت را بسوزانم، زیرا امشب شب بزرگ و مهمی است.
ای دیده بخت ار چه ندیدم کم و بسیار
خود چشم تو بیدار
هوش مصنوعی: ای چشم خوشبختی، هر چند من چیزهای زیادی را ندیدم، اما چشمان تو همیشه بیدار و متوجه هستند.
شرمی کن و از سر بنه این خواب گران است
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: شرم کن و این خواب سنگین را رها کن، امشب شب خطرناکی است.
تن خانه اندوه چه ویران و چه آباد
چه بنده چه آزاد
هوش مصنوعی: خانهی دل انسان، چه ویران باشد و چه پر از شادی، پر از غم است؛ فرقی نمیکند که شخص در قید بندگی باشد یا آزاد.
دل جایگه درد چه پیدا چه نهان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: دل جایگاهی است برای دردها، چه آنهایی که به وضوح دیده میشوند و چه آنهایی که پنهان ماندهاند. امشب شبی است که حس غم و اندوه به اوج رسیده است.
پوشیده و پیداست در این صبح سیه روز
بس شام غم افروز
هوش مصنوعی: در این صبح تاریک، احساسات پنهان و در عین حال نمایان هستند، و از آن شبهای پر از غم خبر میدهند.
ای مرغ سحر خیز فروبند زبان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: ای پرندهی صبحگاه، امروز زبانت را ببند؛ زیرا امشب شب خطرناک و دردناکی است.
ای جسم گران جان من ای جان سبکبار
زی پهنه پیکار
هوش مصنوعی: ای جسم سنگین من، جانم، ای روح سبک و آزاد در عرصهی نبرد.
در تاز و مهیای فدا شو تن و جان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب شب سرنوشتسازی است، پس آماده شو و جان و تن خود را فدای هدفی بزرگ کن.
در معرکه راندن نتوانی به جدل خون
ز اشک جگرگون
هوش مصنوعی: اگر نتوانی در یک نبرد به جدل و بحث بپردازی، بهتر است به یاد داشته باشی که خون به اشکی از جگر برخواهد خواست.
سیل سیه انگیز کران تا به کران را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب، تاریکی و وحشت در سراسر زمین فراگیر شده و به نظر میرسد که این شب، شب مرگ و نابودی است.
کار دو جهان بود اگر افزود و اگر کاست
از دولت و دین راست
هوش مصنوعی: اگر بر نعمت و قدرت دنیا افزوده شود یا اگر کاسته گردد، این موضوع هیچ تأثیری بر دین و اعتقادات واقعی نخواهد داشت.
آوخ که خلل خاست هم این را و هم آن را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: متاسفم که مشکلی پیش آمده و هم این موضوع و هم آن یکی دشواریهایی را به وجود آورده است. امشب شبی است که به وقوع حوادث ناگوار میانجامد.
سردار بست اسلحه بالای خمیده
وین آه کشیده
هوش مصنوعی: سردار، اسلحهاش را بر روی نیکوی خمیده گذاشته و آهی عمیق کشیده است.
مردانه به چالش بکش این تیغ و سنان را
کامشب شب قتل است
هوش مصنوعی: امشب شب خطرناک و سرنوشتسازی است؛ پس با شجاعت به رویارویی این مشکلات و دشمنیها برو.