گنجور

شمارهٔ ۷۸

عباس عمو جان تو مرو جانب میدان
در فرقت خود جان من زار مسوزان
دور فلک از مرگ برادر جگرم سوخت
دیگر تو مسوزان دلم از آتش هجران
سقای خرم آب نداریم تمنا
از سوز عطش گرچه رسیده است به لب جان
بنشین به حرم روی مکن جانب اعدا
زین غایله مشکن دل پر خون پریشان
ترسم که لوای تو فتد بر زبر خاک
وافراخته گردد علم از آه یتیمان
دست من و دامان وصالت بگسل باز
در دشت بلاخیز مرا دست ز دامان
گر رفتن میدان ز پی قطره آبی است
عمان ز بصر راه دهم دجله ز مژگان
بر باره مکش رخت، سوی رزم مکن تاز
هر چند که هستیم از این گونه پریشان
آه جگر از تفته دلی شعله آذر
سیل مژه از تشنه لبی موجه طوفان
یغما بست این نوحه که ترسم فتد آتش
بر خامه و بر دفتر و دل‌های محبان

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عباس عمو جان تو مرو جانب میدان
در فرقت خود جان من زار مسوزان
هوش مصنوعی: عباس جان، تو به میدان نرو، در این جدایی، جان من را بیشتر درد آور نکن.
دور فلک از مرگ برادر جگرم سوخت
دیگر تو مسوزان دلم از آتش هجران
هوش مصنوعی: دوران زندگی برادر من را به شدت غمگین کرده و دلم به خاطر جدایی از تو آتش می‌زند، پس تو هم دل مرا بیشتر نسوزان.
سقای خرم آب نداریم تمنا
از سوز عطش گرچه رسیده است به لب جان
هوش مصنوعی: ما دیگر آب خرم نداریم و با وجود اینکه عطش جان‌سوزی داریم، هیچ خواهشی نمی‌کنیم.
بنشین به حرم روی مکن جانب اعدا
زین غایله مشکن دل پر خون پریشان
هوش مصنوعی: در حرم بنشین و به دشمنان فکر نکن؛ از این ماجرا دل مضطرب و پر از دردت را نشکن.
ترسم که لوای تو فتد بر زبر خاک
وافراخته گردد علم از آه یتیمان
هوش مصنوعی: می‌ترسم که پرچم تو بر زمین بیفتد و علم و دانش از گریه‌های یتیمان بلند شود.
دست من و دامان وصالت بگسل باز
در دشت بلاخیز مرا دست ز دامان
هوش مصنوعی: دست من را از دامان وصال تو جدا کن، تا در ناامیدی و مصیبت، به راحتی از دامن تو دور شوم.
گر رفتن میدان ز پی قطره آبی است
عمان ز بصر راه دهم دجله ز مژگان
هوش مصنوعی: اگر میدان را ترک کنم به خاطر یک قطره آب، عمان را از چشمانم می‌رسانم و دجله را از مژگانم به راه می‌اندازم.
بر باره مکش رخت، سوی رزم مکن تاز
هر چند که هستیم از این گونه پریشان
هوش مصنوعی: به چادر مجید خود نزن، به میدان نبرد نرو، هرچند که ما هم در این حالت آشفته هستیم.
آه جگر از تفته دلی شعله آذر
سیل مژه از تشنه لبی موجه طوفان
هوش مصنوعی: این بیت به عمق احساسات انسانی اشاره دارد. بیانگر حالتی از درد و زبانه کشیدن عشق است که دل را می‌سوزاند. همچنین نشان‌دهنده اشک‌ها و غم‌های ناشی از بی‌توجهی یا دوری محبوب است که به مانند طوفانی مخرّب می‌گریزد. در مجموع، این عبارت توصیفی از اضطراب، longing، و ناامیدی در عشق را به تصویر می‌کشد.
یغما بست این نوحه که ترسم فتد آتش
بر خامه و بر دفتر و دل‌های محبان
هوش مصنوعی: این نوحه به قدری جذاب و تاثیرگذار است که نگرانم آتش عشق و احساسات را بر روی کاغذ و دل‌های عاشقان برانگیزد.