شمارهٔ ۷۳
تا زچمن خانه زین بر زمین
نخل برازنده اکبر فتاد
جلوه گری رفت ز بالای سرو
رعشه بر اندام صنوبر فتاد
شبه رسول امین
شست به خون تا جبین
از دم ششمیر کین
خفت به روی زمین
گرد برآمد ز مزار حبیب
رفت برون پای ظفر از رکیب
چهره ناهید به خون شد خضیب
روشنی از دیده اختر فتاد
عرش برین شد نگون
گشت افق غرق خون
ماند ز ره چرخ دون
گشت زمین بی سکون
قائمه عرش معلا شکست
شیشه نه منظر مینا شکست
ماهچه رایت بیضا شکست
از سر مهر فلک افسر فتاد
ریخت زتاثیر غم
نظم کواکب زهم
چهره مه شد دژم
صبح فرو برد دم
گشت چو آن کاکل مشکین رسن
از نم خون نافه مشک ختن
باز شد از طره سنبل شکن
رایحه از طبله عنبر فتاد
زد به فضای چمن
چتر عزا نسترن
خفت به خونین کفن
غنچه نازک بدن
سد شد از این واقعه بر ممکنات
عرصه امکان و طریق جهات
بازی شطرنج فلک گشت مات
مهره خورشید به ششدر فتاد
شام ز غم مو برید
صبح گریبان درید
گشت به عالم پدید
فتنه یوم الوعید
ناله یغما شد اگر پرده در
ناید از این پرده عجب در نظر
کز حرکات فلک پرده در
پرده ز اوضاع جهان برفتاد
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا زچمن خانه زین بر زمین
نخل برازنده اکبر فتاد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که وقتی گیاهانی از چمن و دیگر عناصر طبیعی به زمین میافتند، به ظاهر زیبایی و شکوه خاصی میبخشند. این بیان میتواند نمادی از زیبایی و شکوه در طبیعیترین شکلهای آن باشد.
جلوه گری رفت ز بالای سرو
رعشه بر اندام صنوبر فتاد
هوش مصنوعی: زیبایی و نمایشی که از درخت سرو دیده میشود، باعث شده که درخت صنوبر به لرزه بیفتد.
شبه رسول امین
شست به خون تا جبین
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی به شدت میکوشد و مبارزه میکند، به طوری که شستش به خاطر تلاش و فداکاریاش به خون آغشته شده است و این نشاندهندهی عمق احساسات و نیتهای اوست. در این حالت، جبین یا پیشانی او نیز به عنوان نمادی از مقام و اعتبارش مطرح میشود.
از دم ششمیر کین
خفت به روی زمین
هوش مصنوعی: از دم شیر به زمین افتاد و به خواب رفت.
گرد برآمد ز مزار حبیب
رفت برون پای ظفر از رکیب
هوش مصنوعی: غبار از سر مزار دوست بلند شد و پای پیروزی از اسب بیرون آمد.
چهره ناهید به خون شد خضیب
روشنی از دیده اختر فتاد
هوش مصنوعی: چهره ناهید به رنگ خون درآمد و روشنی اشک از چشم ستارهها افتاد.
عرش برین شد نگون
گشت افق غرق خون
هوش مصنوعی: عرش آسمان به پایین آمد و افق پر از خون شد.
ماند ز ره چرخ دون
گشت زمین بی سکون
هوش مصنوعی: زمین با چرخش خود، به حالتی ناپایدار و بیثبات درآمده است.
قائمه عرش معلا شکست
شیشه نه منظر مینا شکست
هوش مصنوعی: رزق و روزی که در آسمانها تقسیم شده، گویی از تکهتکه شدن شیشه به هم میریزد و زیباییهای زمین تحت تأثیر قرار میگیرد.
ماهچه رایت بیضا شکست
از سر مهر فلک افسر فتاد
هوش مصنوعی: ماه را که سپید و روشن است، از بالای سر خورشید، پرچم زرد و درخشانش به زمین افتاد.
ریخت زتاثیر غم
نظم کواکب زهم
هوش مصنوعی: بر اثر غم، نظم و ترتیب ستارهها به هم ریخته است.
چهره مه شد دژم
صبح فرو برد دم
هوش مصنوعی: چهرهی ماه غمگین شد و صبح به آرامی آن را در خود فرو برد.
گشت چو آن کاکل مشکین رسن
از نم خون نافه مشک ختن
هوش مصنوعی: وقتی که آن موهای سیاه و خوشبو به خاطر خون مشک ختن به هم میپیچد.
باز شد از طره سنبل شکن
رایحه از طبله عنبر فتاد
هوش مصنوعی: وزن مو و زیبایی یاسمن، عطر و بویی را به مشام میرساند که از عطر دلانگیز عنبر به فضا پخش میشود.
زد به فضای چمن
چتر عزا نسترن
هوش مصنوعی: گل نسترن در میدان چمن، با چتر عزا پوشیده شده است.
خفت به خونین کفن
غنچه نازک بدن
هوش مصنوعی: غنچهای که به آرامی و لطافت در حال رشد است، به وقت مرگش به زیبایی و شکوهی سرخ و خونین میرسد.
سد شد از این واقعه بر ممکنات
عرصه امکان و طریق جهات
هوش مصنوعی: این واقعه به گونهای رخ داد که همهی امکانات و مسیرهای ممکن را تحت تأثیر قرار داد و مانع از ادامهی آن شد.
بازی شطرنج فلک گشت مات
مهره خورشید به ششدر فتاد
هوش مصنوعی: بازی شطرنجی که در آن آسمان نقش دارد، به پایان رسید و خورشید، مانند مهرهای، در گوشهای افتاد.
شام ز غم مو برید
صبح گریبان درید
هوش مصنوعی: شام به خاطر غم، موهایش را کوتاه کرد و صبح، لباسش را پاره کرد.
گشت به عالم پدید
فتنه یوم الوعید
هوش مصنوعی: در روز قیامت، آشفتگی و فتنهای در دنیا به وجود خواهد آمد.
ناله یغما شد اگر پرده در
ناید از این پرده عجب در نظر
هوش مصنوعی: اگر صدای یغما (آواز غمانگیز) به گوش برسد، اما از پردهای که بر افراشته است چیزی نمایان نشود، در اینجا چه شگفتی است در نظر؟
کز حرکات فلک پرده در
پرده ز اوضاع جهان برفتاد
هوش مصنوعی: از حرکات آسمان و تغییرات آن، پردهای از وضعیتهای مختلف جهان کنار رفته است.

یغمای جندقی