شمارهٔ ۷۲
پا منه بر طاق این فیروزه منظر آفتاب
آفتاب باز کش سر آفتاب
شرم کن از آفتاب روز محشر آفتاب
آفتاب بازکش سر آفتاب
تا نگردد از هلاک خسرو گردون مقام
شادکام داور اقلیم شام
موکب خود بازمان در سمت خاور آفتاب
آفتاب بازکش سر آفتاب
از پی خون ریز ماه برج خورشید نجف
بسته صف خیل ظلم از هر طرف
بر میاور از نیام امروز خنجر آفتاب
آفتاب بازکش سر آفتاب
جام سرمستان صهبای عطش با صد فسون
دهردون کرد خواهد پر زخون
هوشیاری کن مزن بر سنگ ساغر آفتاب
آفتاب بازکش سر آفتاب
زورق زرین مکش زین لجه زنهار خوار
بر کنار تا نگردد حوت وار
ناخدای بحر دین در خون شناور آفتاب
آفتاب بازکش سر آفتاب
گر نخواهی جامه آل پیمبر همچو شام
نیل فام بر مکش از روی بام
تا قیامت پرده از شام معنبر آفتاب
آفتاب بازکش سرآفتاب
گیرمت دل می نسوزد بر شهنشاه عرب
ای عجب گردهد جان تشنه لب
رحم کن بر نامرادی های اکبر آفتاب
آفتاب بازکش سرآفتاب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پا منه بر طاق این فیروزه منظر آفتاب
آفتاب باز کش سر آفتاب
هوش مصنوعی: پا روی لبه این فیروزه نگذار، ای آفتاب، آفتاب را از پشت این پرده به درآور.
شرم کن از آفتاب روز محشر آفتاب
آفتاب بازکش سر آفتاب
هوش مصنوعی: از آفتاب روز قیامت شرم کن، ای آفتاب، سر خود را از آفتاب بلند کن.
تا نگردد از هلاک خسرو گردون مقام
شادکام داور اقلیم شام
هوش مصنوعی: برای اینکه وضعیت خوب و خوشبختی داور در زمین شام حفظ شود، باید خسرو گردون از خطر و نابودی در امان بماند.
موکب خود بازمان در سمت خاور آفتاب
آفتاب بازکش سر آفتاب
هوش مصنوعی: کاروان خود را در سمت مشرق آفتاب برپا کن تا نور آفتاب را به درستی بازتاب کند.
از پی خون ریز ماه برج خورشید نجف
بسته صف خیل ظلم از هر طرف
هوش مصنوعی: در پی کشتارهای ماه، ستارهی خورشید نجف با صفی از ظلم و ستم احاطه شده است.
بر میاور از نیام امروز خنجر آفتاب
آفتاب بازکش سر آفتاب
هوش مصنوعی: امروز از غلاف بیرون بیاور خنجر خورشید، خورشید خود را از پشت ابرها به نمایش بگذار.
جام سرمستان صهبای عطش با صد فسون
دهردون کرد خواهد پر زخون
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف حال و هوای سرمستان میپردازد که از شراب عشق و عطش سیراب میشوند. جامی که آنها در دست دارند، نماد شوق و آرزوست و حالتی پر از جادو و زیبایی را به تصویر میکشد. این احساسات عمیق و پرشور میتواند به نوعی رنج و شوق درونی اشاره داشته باشد، که با تمام وجود شخص را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوشیاری کن مزن بر سنگ ساغر آفتاب
آفتاب بازکش سر آفتاب
هوش مصنوعی: احتیاط کن و به چیزهای فریبنده توجه نکن. نور خورشید را از نو به نمایش بگذار و زیباییهای آن را به نمایش بگذار.
زورق زرین مکش زین لجه زنهار خوار
بر کنار تا نگردد حوت وار
هوش مصنوعی: بهتر است از این دریا (لجه) قایق طلایی خود را نکشی، چون ممکن است به خطر بیفتد و غرق شود.
ناخدای بحر دین در خون شناور آفتاب
آفتاب بازکش سر آفتاب
هوش مصنوعی: راهنمای زندگی معنوی در دریای دین غوطهور است، و خورشید حقیقت را بازتاب میدهد. ای خورشید، دوباره درخشان خود را نمایان کن.
گر نخواهی جامه آل پیمبر همچو شام
نیل فام بر مکش از روی بام
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی لباس آل پیامبر را بپوشی، مانند رنگ آبی نیل در شب، از روی بام خود را به خطر نینداز.
تا قیامت پرده از شام معنبر آفتاب
آفتاب بازکش سرآفتاب
هوش مصنوعی: تا پایان دنیا، پرده از چهرهی درخشان آفتاب برمیداریم و نور حقیقت را نمایان میکنیم.
گیرمت دل می نسوزد بر شهنشاه عرب
ای عجب گردهد جان تشنه لب
هوش مصنوعی: من تو را در آغوش میگیرم و دلسوزی نمیکنم برای شاه عرب، چه عجیب است که جان تشنهای در گرداب غم است.
رحم کن بر نامرادی های اکبر آفتاب
آفتاب بازکش سرآفتاب
هوش مصنوعی: به او رحم کن که در زندگی اش نامرادی های زیادی را تجربه کرده است. ای خورشید، سرانجام نور خود را بر او بتابان و بر مشکلاتش روشنایی بده.

یغمای جندقی