شمارهٔ ۵
زهی از دست سوگت چاک تا دامن گریبانها
ز آب دیده از سودای لعلت دجله دامانها
چه خسبی تشنه لب از خاک هان برخیز تا بینی
به هر سو موج زن صد دجله از سیلاب مژگانها
تو خود لب تشنه یک جرعه آب و بارها از سر
جهان را اشک خون بگذشت خونآلوده طوفانها
نزیبد جان پاکی چون تو زیر خاک آسوده
برآور سر ز خاک تیرهای خاک رهت جانها
ز شرح تیر بارانت مرا سوفار هر مژگان
به چشم اندر کند تاثیر زهرآلوده پیکانها
کس آن روز ار نکردت جان فدا اکنون سرت گردم
برون نه پا که جانها بر کف دستند قربانها
فکندی گوی سر تا در خم چوگان جانبازی
ز سیلیها چه سرها گوی سان غلتد به چوگانها
فتاد از جلوه تا رعنا سمندت خاست از هر سو
ز گلگون سرشک خیل ماتم گرد جولانها
دریغ آموختم تا نکتههای رزم جانبازی
ز جان بازان کویت باز پس ماندم به میدانها
به تاب از رشک آنانم که در خمخانه عهدت
ز خون پیمانهها خوردند و نشکستند پیمانها
تو یغما از کجا و باسگانش لاف همچشمی
ز سگ تا آدمی فرق است فرق ای من سگ آنها
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی از دست سوگت چاک تا دامن گریبانها
ز آب دیده از سودای لعلت دجله دامانها
هوش مصنوعی: چقدر زیباست که برای عشق تو، گریه و اشک من به قدری زیاد شده که دامن و گریبانها از آن پر آب شدهاند، مثل دجله که به خاطر عشق تو به این حال درآمده است.
چه خسبی تشنه لب از خاک هان برخیز تا بینی
به هر سو موج زن صد دجله از سیلاب مژگانها
هوش مصنوعی: ای خوابآلود! به پا خیز و از خواب بیدار شو، چرا که میخواهی ببینی در هر سمت و سو، جریانهایی از دجله را که مانند سیلاب از چشمان انسانها میریزد.
تو خود لب تشنه یک جرعه آب و بارها از سر
جهان را اشک خون بگذشت خونآلوده طوفانها
هوش مصنوعی: تو خود در جستجوی یک جرعه آب هستی، اما بارها از درد و رنج زندگی عبور کردهای و در دل طوفانهای خونین، اشکهای خود را ریختهای.
نزیبد جان پاکی چون تو زیر خاک آسوده
برآور سر ز خاک تیرهای خاک رهت جانها
هوش مصنوعی: نمیارزد که وجود پاکی مانند تو در زیر خاک دفن شود. سر بلند کن و از آن خاک تیره بیرون بیا. مسیر تو برای جانها روشن و سرشار از زندگی است.
ز شرح تیر بارانت مرا سوفار هر مژگان
به چشم اندر کند تاثیر زهرآلوده پیکانها
هوش مصنوعی: از توضیحات تیر محبت تو، اشکهایم با هر پلک به چشمانم تأثیر میگذارد، گویی که به خاطر زهر پیکانهاست.
کس آن روز ار نکردت جان فدا اکنون سرت گردم
برون نه پا که جانها بر کف دستند قربانها
هوش مصنوعی: اگر کسی در آن روز برای تو جان نداد، حالا من آمادهام تا سرم را در راه تو فدا کنم و این فقط به خاطر این نیست که جانها در دست ما هستند، بلکه قربانیان واقعی هستند که میخواهند جانشان را برای تو بدهند.
فکندی گوی سر تا در خم چوگان جانبازی
ز سیلیها چه سرها گوی سان غلتد به چوگانها
هوش مصنوعی: تو گوی را در میدان چوگان رها کردی و به یاد جانبازی، سرها به خاطر سیلیها و ضربهها همچون گوی در میدانها میغلتند.
فتاد از جلوه تا رعنا سمندت خاست از هر سو
ز گلگون سرشک خیل ماتم گرد جولانها
هوش مصنوعی: منظور از این بیت این است که از زیبایی و جلوهای که وجود دارد، سمند زیبای تو با سرخی اشکها و غمها به اطراف میتازد و میدرخشد. بهعبارتی، زیبایی و شگفتی تو موجب ایجاد حالتی غمانگیز و در عین حال جذاب در اطراف شده است.
دریغ آموختم تا نکتههای رزم جانبازی
ز جان بازان کویت باز پس ماندم به میدانها
هوش مصنوعی: متأسفانه، هر چه تلاش کردم تا نکات و مهارتهای جنگ و نبرد را از جوانمردان دیار تو بیاموزم، اما در میدانها و عرصههای نبرد از آنها جا ماندم.
به تاب از رشک آنانم که در خمخانه عهدت
ز خون پیمانهها خوردند و نشکستند پیمانها
هوش مصنوعی: من به خاطر حسادت به آن کسانی که در خمخانه عهد تو از نوشیدنیهای سرخ بر پیمانهها میزنند و پیمانهایشان را نشکستهاند، دچار درد و رنج میشوم.
تو یغما از کجا و باسگانش لاف همچشمی
ز سگ تا آدمی فرق است فرق ای من سگ آنها
هوش مصنوعی: تو از کجا آمدهای و با چه کسانی همنشین هستی، اگر بخواهی با ما (انسانها) رقابت کنی باید بدانی که ما با سگها تفاوت داریم. من سگ آنها هستم.