شمارهٔ ۴
کمر بستی به خون ای پیر گردون نوجوانی را
بخواری بر زمین افکندی آخر آسمانی را
به دام فتنه از منقار تیر و مخلب خنجر
شکستی پر همایون طایر عرش آشیانی را
بهار آید همی تا خار بومی را خزان کردی
ز صرصر خیزی باد مخالف گلستانی را
ز منع آب جان سوز آتشی افروختی وز وی
زدی سر بر فلک دود مصیبت دودمانی را
زکین دندان گزای ناب پیکان سگان کردی
بشیر مهر زهرا مغز پرورد استخوانی را
غذا ز الوان خون آوردی آب از چشمه پیکان
جزاک الله نکو کردی رعایت میهمانی را
ندانم تا چه کردی با جهان جان همی دانم
که از غم تا قیامت سوختی جان جهانی را
دل از قتل شهیدی بر کنارم دجله بگشاید
بطرف جان سپاری بسته بینم چون میانی را
کنم یاد از اسیری چند و خاک شام چون بینم
غریب خسته آواره بی خانمانی را
تبم گیرد ز رنج طفل بیماری به ویرانی
چو سر بر خشت حسرت خفته بینم ناتوانی را
زاشک دیده یغما بیاد آور درین ماتم
روان سیلاب خون بینی چو بر در آستانی را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کمر بستی به خون ای پیر گردون نوجوانی را
بخواری بر زمین افکندی آخر آسمانی را
هوش مصنوعی: ای پیر زمانه، تو با کمر بستن به خون، جوانی را به ذلت بر زمین انداختی، اما در نهایت آسمانی را به زمین آوردهای.
به دام فتنه از منقار تیر و مخلب خنجر
شکستی پر همایون طایر عرش آشیانی را
هوش مصنوعی: به دام مشکلات و چالشها، تو با تیر و خنجر بر من حمله کردی و من را از اوج و بلندیها به زمین افتاندی.
بهار آید همی تا خار بومی را خزان کردی
ز صرصر خیزی باد مخالف گلستانی را
هوش مصنوعی: بهار از راه میرسد و باعث میشود که علفهای هرز و خاردار که در پاییز خشک شدهاند، دوباره زنده شوند، در حالی که باد سرد و مخالف باعث میشود که باغهای گل همچنان تحت تأثیر قرار بگیرند.
ز منع آب جان سوز آتشی افروختی وز وی
زدی سر بر فلک دود مصیبت دودمانی را
هوش مصنوعی: تو به خاطر محرومیت از آب جانسوز، آتشی به پا کردی و از آن آتش، دودی بلند کردهای که به آسمان میرود و نشانهای از مصیبت و رنجی است که بر خانوادهات رفته است.
زکین دندان گزای ناب پیکان سگان کردی
بشیر مهر زهرا مغز پرورد استخوانی را
هوش مصنوعی: به نظر میرسد در این بیت، شاعر از زشتیها و آزارهایی که از سوی افراد بدخواه به انسان تحمیل میشود، سخن گفته است. او به تصویری از آسیبها و چالشهایی اشاره دارد که ممکن است در زندگی با آن مواجه شویم. همچنین به مهر و محبت حضرت زهرا (س) اشاره میشود که میتواند به عنوان منبعی از امید و قدرت در برابر سختیها و مشکلات مطرح شود. در نهایت، نکتهای از صمیمیت و دوستی نیز در این متن نهفته است که دوری از آسیب و جستوجو برای محبت و حمایت را بیان میکند.
غذا ز الوان خون آوردی آب از چشمه پیکان
جزاک الله نکو کردی رعایت میهمانی را
هوش مصنوعی: تو برای میهمانی، غذایی خوشمزه و رنگارنگ فراهم کردهای و آب از چشمهای پر احساس آوردهای. خدا تو را جزای خوب بدهد که میهماننوازی را به خوبی رعایت کردهای.
ندانم تا چه کردی با جهان جان همی دانم
که از غم تا قیامت سوختی جان جهانی را
هوش مصنوعی: نمیدانم با جهان چه کردی، اما میدانم که به خاطر غم و اندوه، تا روز قیامت جان خود را فدای دیگران کردی.
دل از قتل شهیدی بر کنارم دجله بگشاید
بطرف جان سپاری بسته بینم چون میانی را
هوش مصنوعی: دل من به خاطر شهادت یک شهید همچون دجلهای است که برای آرامش و زندگی دوباره، به سمت جان سپردن و مرگ، حرکت میکند. من در این میان، احساس میکنم که در حال گذر از یک مرحله مهم هستم.
کنم یاد از اسیری چند و خاک شام چون بینم
غریب خسته آواره بی خانمانی را
هوش مصنوعی: زمانی که یاد اسیرانی را میکنم که در خاک شام به سر میبرند، احساس ناراحتی میکنم وقتی غریبی خسته و بیخانمان را میبینم.
تبم گیرد ز رنج طفل بیماری به ویرانی
چو سر بر خشت حسرت خفته بینم ناتوانی را
هوش مصنوعی: من از درد و رنج کودکی بیمار به شدت ناراحت میشوم و وقتی ناتوانی را میبینم که سرش را روی سنگ حسرت گذاشته، دلدردم بیشتر میشود.
زاشک دیده یغما بیاد آور درین ماتم
روان سیلاب خون بینی چو بر در آستانی را
هوش مصنوعی: به یاد بیاور در این روزهای غمانگیز که اشکهایم به مانند سیلابی از خون از چشمانم سرازیر میشود، گویی در آستانه در ورودی یک محفل سوگواری نشستهام.