شمارهٔ ۴۶
دل کان آتش رخ رود جیحون
در دامن دشت بر طرف هامون
با چهر کاهی با اشک گلگون
افتاد بر خاک غلطید در خون
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
جسم از تعب پر جان از طرب پاک
گردون همه بیم کیهان همه باک
دل پاره از تیر، تن از سنان چاک
رخها پر از گرد، لب ها پر از خاک
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
دل رو به خیمه رخ سوی میدان
تن رهن خنجر جان وقف پیکان
سر بر کف دست پا بر سر جان
بر هر چه جز دوست افشانده دامان
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
بی طاقت و تاب بی یار و یاور
لب از عطش خشک چشم از بکا تر
چون صید مجروح چون مرغ بی پر
افتاد از پای غلطید بر سر
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
گردون جفا جوی اختر ستم کار
گیتی امل سوز کیهان امان خوار
نز بخت یاری نز خصم زنهار
رزم است ناکام قتل است ناچار
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
دام تعلق از جان گشاده
داغ احبا بر دل نهاده
در خیل اعدا تنها ستاده
از هرخیالی جز مرگ ساده
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
در طرف وادی آن صید بسته
از ناف تا حلق مجروح و خسته
صد قبضه تیغش بر دل نشسته
صد جعبه تیرش در تن شکسته
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
داغ عزیزان بر سینه ریش
بعد از شهیدان آماده خویش
زاهل حریمش خاطر به تشویش
یک گام از پس یک گام از پیش
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
چون خشک لب جست در خون اقامت
یغما نخواهد دیگر سلامت
خواهد فدا ساخت جان بی غرامت
تا گیردش دست روز قیامت
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
اطلاعات
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل کان آتش رخ رود جیحون
در دامن دشت بر طرف هامون
هوش مصنوعی: دل مانند آتش است که زیبایی چهرهات به مانند جیحون در دامن دشت در کنار هامون میدرخشد.
با چهر کاهی با اشک گلگون
افتاد بر خاک غلطید در خون
هوش مصنوعی: با چهرهای زرد و اشکهایی به رنگ گل، بر خاک افتاد و در خون غلتید.
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
هوش مصنوعی: جهان با زیباییهای آسمان زینت یافته است و این جلال از وجود سلطان برتر خلیج فارس ناشی میشود.
جسم از تعب پر جان از طرب پاک
گردون همه بیم کیهان همه باک
هوش مصنوعی: بدن خسته و روح شاداب، آسمان پاک و بدون دغدغه، تمام عالم پر از ترس و نگرانی است.
دل پاره از تیر، تن از سنان چاک
رخها پر از گرد، لب ها پر از خاک
هوش مصنوعی: دل به درد آمده از تیر، بدن زخم خورده و چهرهها غبارآلود، لبها پر از خاک و نشان رنج و سختی است.
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
هوش مصنوعی: آسمانها و دنیاها به خاطر این پادشاه بزرگ زیبا و دلنواز شدهاند.
دل رو به خیمه رخ سوی میدان
تن رهن خنجر جان وقف پیکان
هوش مصنوعی: دل به خیمه دارد، در حالی که چهرهاش به سوی میدان است. تن را به خاطر جان مانند خنجر فدا کرده و آمادهٔ جنگ است.
سر بر کف دست پا بر سر جان
بر هر چه جز دوست افشانده دامان
هوش مصنوعی: سر بر کف دست و پا بر سر، یعنی تمام وجود و جان خود را در راه دوست قرار دادهام و هر چیزی دیگری را که جز اوست، رها کردهام.
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
هوش مصنوعی: جهان به لطف وجود این پادشاه زیبا و بزرگ، جاذبهای خاص و زیبایی خیرهکننده پیدا کرده است.
بی طاقت و تاب بی یار و یاور
لب از عطش خشک چشم از بکا تر
هوش مصنوعی: درد و رنج زیادی را تجربه میکند و به شدت نیازمند حمایت و همراهی دیگران است. لبهایش از شدت تشنگی خشک شده و چشمانش پر از اشک و اندوه است.
چون صید مجروح چون مرغ بی پر
افتاد از پای غلطید بر سر
هوش مصنوعی: در این بیت، به وضعیت دشوار و آسیبدیده یک موجود اشاره شده است که مانند پرندهای بیپر، ناتوان و ناتوان بر زمین افتاده است و به نوعی در حال غلتیدن و تلاش برای جستن دوباره است. این تصویر نمایانگر حسی از ناامیدی و ضعف است.
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
هوش مصنوعی: آسمانها و افقها را زیب و زینت بخشیده است این پادشاه بزرگ خلیج فارس.
گردون جفا جوی اختر ستم کار
گیتی امل سوز کیهان امان خوار
هوش مصنوعی: آسمان بیرحم به ستاره ستمگری اشاره دارد که دنیا را به آتش امیدها میسوزاند و کیهان را بیرحمانه تحت فشار قرار میدهد.
نز بخت یاری نز خصم زنهار
رزم است ناکام قتل است ناچار
هوش مصنوعی: یاری از سرنوشت نیست و دشمن نیز نمیتواند نجات بخش باشد، چون در جنگ شکیبایی و پیروزی ممکن نیست و ناچار به شکست و مرگ دچار میشویم.
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
هوش مصنوعی: کائنات را به زیبایی آراسته و آسمانها را به زیبایی این پادشاه بزرگ، حاکم بحرین، زینت داده است.
دام تعلق از جان گشاده
داغ احبا بر دل نهاده
هوش مصنوعی: رهایی از وابستگیها و دلبستگیها، در حالی که عشق و یاد عزیزان بر دل سنگینی میکند.
در خیل اعدا تنها ستاده
از هرخیالی جز مرگ ساده
هوش مصنوعی: او در میان دشمنان به تنهایی ایستاده است و جز فکر مرگ، به هیچ چیزی دیگر نمیاندیشد.
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
هوش مصنوعی: زیبایی جهان به خاطر حکومت این پادشاه است و آسمانها نیز به خاطر او زینت گرفتهاند. او خاقانی است که بر بحرین سلطنت میکند.
در طرف وادی آن صید بسته
از ناف تا حلق مجروح و خسته
هوش مصنوعی: در گوشه وادی، شکارچی صیدی را گرفته که از ناحیه کمر تا گردن زخمی و بیمار است.
صد قبضه تیغش بر دل نشسته
صد جعبه تیرش در تن شکسته
هوش مصنوعی: او با هزاران شمشیر بر دل کسی نشسته و با جعبهای از تیرها در بدن او زخم ایجاد کرده است.
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
هوش مصنوعی: آسمانها و دنیای اطراف را زیبایی و جلال این پادشاه بزرگ فرا گرفته است و دریای بحرین نیز از این عظمت بهرهمند شده است.
داغ عزیزان بر سینه ریش
بعد از شهیدان آماده خویش
هوش مصنوعی: سوگواری بر دل شکسسته و داغدار است که پس از شهیدان، آماده تحمل سختیها و غمهاست.
زاهل حریمش خاطر به تشویش
یک گام از پس یک گام از پیش
هوش مصنوعی: در فضای او، ذهنم همواره در اضطراب است و هر قدمی که برمیدارم، با تردید و نگرانی همراه است.
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
هوش مصنوعی: در اینجا به زیباییهای فراگیر جهان و آسمانها اشاره شده است که به خاطر وجود یک سلطان بزرگ و قدرتمند در بحرین است. این شخصیت برجسته باعث رونق و جذابیت این سرزمین و فضای اطراف آن شده است.
چون خشک لب جست در خون اقامت
یغما نخواهد دیگر سلامت
هوش مصنوعی: وقتی که لبهای خشک برای نوشیدن آب به خون روی بیاورند، دیگر امیدی به سلامت نخواهد بود.
خواهد فدا ساخت جان بی غرامت
تا گیردش دست روز قیامت
هوش مصنوعی: شخصی آماده است که جان خود را بدون هیچگونه چشمداشتی فدای دیگری کند تا در روز قیامت از او حمایت ببیند.
آفاق را زیب افلاک را زین
سلطان برین خاقان بحرین
هوش مصنوعی: جهان با زیباییهای آسمانها زینت یافته است و این شکوه از سلطان بزرگ خالص بحرین میآید.