گنجور

شمارهٔ ۴۴

شهسوار دین فکندی از تکاور آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
آسمانی با زمین کردی برابر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
محشری بینم بپا در هفت کشور آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
شام عاشوراست این یا صبح محشر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
این تطاول ها که در پاس مراد مشرکین
خود زکین می کنی با شاه دین
کافرستم گر کند کافر به کافر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
آفتابی را که شاه اختران زیبد غلام
زاهتمام صبح آوردی به شام
جاودان بر گشته بادت دور اختر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هر طرف خصمی پی خونریز بر کف درکمین
تیغ کین مانده تنها شاه دین
شرمی آخر یکتن و یک دشت لشکر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
حنجری کآزرده بود از بوسه خیرالانام
تشنه کام بر مراد اهل شام
گوش تا گوشش بفرسودی به خنجر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
شیشه آمد ساقی بزم شهادت را به سنگ
مست رنگ شیشه و جامت به چنگ
خاکت اندر شیشه و خونت به ساغر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
یوسف مصر ولایت را درافکندی به چاه
آه آه در جزای این گناه
جاودان بشکسته بادت چرخ و چنبر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
چند چند از چنگل زاغان کهسار خلاف
در مصاف از تطاول و اعتساف
طایران قدس را می بشکنی پر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
کام طفلان خشک و چشم لجه رحمت پر آب
ز اضطراب قلزمت گردد سراب
شرم از آن لب های خشک و دیده تر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
ناله لب تشنگان می بشنو از منع فرات
در فلات دست شسته از حیات
زیبقت در گوش باد آخر نه ای کر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
بانوان ستر عصمت را که آمد ز افتخار
برده وار شخص حرمت پرده دار
رخ گشاده می بری کشور به کشور آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
در بیابانی که ناید وحشی آنجا زالتهاب
دل کباب از پی یک جرعه آب
می بری صید حرم را بی گنه سر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
ساقیان بزم کوثر را جگر از قحط آب
زالتهاب همچو بر آتش کباب
می نگردی آب بادت خاک بر سر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
آهوان چین عزت بین به صد خواری اسیر
خیر خیر از سگان شیرگیر
چند گرگی شرمی از روی غضنفر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
ذره آهن دلت از آه یغما نرم نیست
شرم نیست یک جوت آزرم نیست
شرمی آخر آسمان آزرمی آخر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شهسوار دین فکندی از تکاور آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف فردی می‌پردازد که در عرصه دین و معنویت به مانند یک پهلوان و قهرمان عمل می‌کند. او از توانایی‌ها و صفات نیکو بهره‌مند است و به نوعی تحت تأثیر و قدرت آسمانی قرار دارد. در نهایت، این فرد به آسمان و عالم بالا نگاهی دارد که به او حس شرم و فروتنی می‌دهد.
آسمانی با زمین کردی برابر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: تو آسمانی را با زمین برابر قرار داده‌ای، و آسمان، آسمان را برای خودش شرمنده می‌داند.
محشری بینم بپا در هفت کشور آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: من در هفت سرزمین آسمانی، صحنه‌ای شگفت‌انگیز و پرهیاهو می‌بینم؛ این آسمان به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و تا آخرین لحظه، به خود می‌بالد.
شام عاشوراست این یا صبح محشر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: این وقت شب، آیا شب عاشورا است یا صبح روز قیامت؟ آسمان، آسمان است و سرانجام، آسمان شرمنده است.
این تطاول ها که در پاس مراد مشرکین
خود زکین می کنی با شاه دین
هوش مصنوعی: این ترفندها و کوشش‌ها که به خاطر رضایت و خواسته‌های کافران انجام می‌دهی، در حقیقت تو را از حقیقت دین دور می‌کند.
کافرستم گر کند کافر به کافر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: من بی‌دين هستم اگر آسمان به کافرها رحم نکند. آسمان باید یک کم شرم کند!
آفتابی را که شاه اختران زیبد غلام
زاهتمام صبح آوردی به شام
هوش مصنوعی: خورشیدی را که برای ستاره‌های بزرگ مناسب است، تو با زحمت و تلاش در صبح به شام رسانده‌ای.
جاودان بر گشته بادت دور اختر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: همیشه باد تغییرات را به همراه دارد؛ دوری ستاره‌های آسمان، آخرین نشانه‌ای از شرم آسمان است.
هر طرف خصمی پی خونریز بر کف درکمین
تیغ کین مانده تنها شاه دین
هوش مصنوعی: در هر سو دشمنی آماده مبارزه است و به طرز وحشیانه‌ای خون می‌ریزد، اما من تنها مانده‌ام و از دین دفاع می‌کنم.
شرمی آخر یکتن و یک دشت لشکر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: سرانجام، یک نفر و گروهی از سپاهیان در آسمان‌ها و زمین، در حالتی از شرم و خجالت به سر می‌برند. این نشان‌دهنده حالتی عمیق و معنوی در این فضا است.
حنجری کآزرده بود از بوسه خیرالانام
تشنه کام بر مراد اهل شام
هوش مصنوعی: حنجری که از بوسه محبت‌آمیز بهترین مخلوق خدا آسیب دیده بود، اکنون برای آرزوی اهل شام تشنه است.
گوش تا گوشش بفرسودی به خنجر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: آسمان به شدت تحت تأثیر فشارهای آسمانی قرار دارد، به طوری که نداشته‌ها و خشم‌ها در آن فریاد می‌زنند. این حس شرم و نگاهی به آسمان در نهایت نمایان می‌شود.
شیشه آمد ساقی بزم شهادت را به سنگ
مست رنگ شیشه و جامت به چنگ
هوش مصنوعی: ساقی، به محفل شهادت شیشه‌ای را آورد که به رنگ مستی و خرمی است و جام تو را در دست دارم.
خاکت اندر شیشه و خونت به ساغر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: این شعر به وضوح به احساس عمیق نگه‌داری از انسانیت و تعلق به خاک و سرزمین اشاره دارد. شاعر در پیوند جادویی میان خاک و آسمان، نشان می‌دهد که عشق و احساس او به سرزمینش چقدر عمیق و ناب است. او از شیشه به عنوان نماد نگه‌داری و از خون به عنوان نشانه‌ای از وجود و زندگی یاد می‌کند، و با اشاره به آسمان، نوعی احساس شرم یا احساس مسئولیت نسبت به سرزمین و هویت خود را بیان می‌کند. در کل، احساس عمیق عشق، تعلق و احترام به سرزمین و زندگی در این متن به خوبی حس می‌شود.
یوسف مصر ولایت را درافکندی به چاه
آه آه در جزای این گناه
هوش مصنوعی: یوسف مصر به خاطر کاری که انجام داد به چاه انداخته شد و در این درد و رنج، نتیجه این اشتباه را می‌چشد.
جاودان بشکسته بادت چرخ و چنبر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: اینگونه به نظر می‌رسد که تقدیر و سرنوشت در هیچ زمانی ثابت و بی‌تغییر نمی‌ماند و انسان همیشه باید در برابر آن شکایت کند. در نهایت، آسمان همواره از رفتارها و ناپسندی‌های انسان شرمنده است.
چند چند از چنگل زاغان کهسار خلاف
در مصاف از تطاول و اعتساف
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که نباید انتظار داشته باشیم که در مقابل مشکلات و چالش‌ها، نتایج منفی یا ناعادلانه به دست آوریم. به‌ویژه زمانی که با موانع و سختی‌ها مواجه هستیم، باید قدرت و استقامت خود را حفظ کنیم و از پیشرفت در برابر ناملایمات ناامید نشویم.
طایران قدس را می بشکنی پر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: پرندگان قدس را می‌شکنی و در آسمان گسترده پرواز می‌کنی؛ اما در نهایت، آسمان هم از این کار شرمنده است.
کام طفلان خشک و چشم لجه رحمت پر آب
ز اضطراب قلزمت گردد سراب
هوش مصنوعی: ای کاش که خوشحالی و سعادتی برای بچه‌ها فراهم شود و چشمان پر از اشک و غم به دریاچه‌ای مملو از رحمت تبدیل گردد. در این حال، سختی و نگرانی بدل به آرامش و زیبایی خواهد شد.
شرم از آن لب های خشک و دیده تر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: این شعر به حس شرم و عاطفه اشاره دارد. شاعر از لب‌های خشک خود و چشمان اشک‌آلود آسمان صحبت می‌کند، به نوعی احساس تنهایی و غم را بیان می‌کند. آسمان هم به عنوان نماد احساسات بلند و عمیق در نظر گرفته شده که همواره تحت تأثیر آنچه در روی زمین می‌گذرد، قرار دارد.
ناله لب تشنگان می بشنو از منع فرات
در فلات دست شسته از حیات
هوش مصنوعی: صدای ناله و گریه تشنگان را بشنو، چرا که آب فرات در دشت به آنها دسترسی ندارد و از زندگی محروم شده‌اند.
زیبقت در گوش باد آخر نه ای کر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: زیبایی تو در گوش باد طنین‌انداز است، آیا دیگر آسمان شنوا نیست؟ ای آسمان، کمی شرم کن.
بانوان ستر عصمت را که آمد ز افتخار
برده وار شخص حرمت پرده دار
هوش مصنوعی: زنان با وقار و پاکدامن که از مقام والای خود به افتخار و عظمت دست یافته‌اند، مانند پرده‌ای محافظ برای شخصیت و حرمت خویش عمل می‌کنند.
رخ گشاده می بری کشور به کشور آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: چهره‌ات را می‌نمایی و با زیبایی‌ات دل‌ها را در سفر می‌بری، به طوری که آسمان‌ها هم از زیبایی تو شرمنده‌اند.
در بیابانی که ناید وحشی آنجا زالتهاب
دل کباب از پی یک جرعه آب
هوش مصنوعی: در بیابانی که هیچ جنبنده‌ای حضور ندارد، دل‌تنگی و ناراحتی انسان به قدری زیاد می‌شود که به خاطر یک جرعه آب، زنده می‌ماند.
می بری صید حرم را بی گنه سر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: تو با خود صیدی از حرم را به آسمان می‌بری، بی‌گناه و بدون عیب، و در نهایت، آسمان هم شرمنده می‌شود.
ساقیان بزم کوثر را جگر از قحط آب
زالتهاب همچو بر آتش کباب
هوش مصنوعی: ساقیان در میخانه کوثر با کمبود آب دچار خستگی و تشنگی هستند، مانند کبابی که بر روی آتش می‌پزد و به شدت در حال سوختن است.
می نگردی آب بادت خاک بر سر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: تو به چشمانت نگاه می‌کنی و می‌بینی که آب چشمانت بر سر زمین می‌ریزد و آسمان در برابر این صحنه شرمنده است.
آهوان چین عزت بین به صد خواری اسیر
خیر خیر از سگان شیرگیر
هوش مصنوعی: آهوهای چین با زیبایی و وقار خود به نمایش گذاشته می‌شوند، اما در میان سختی‌ها و ذلت، در مقابل سگان و گرگ‌هایی قرار دارند که به راحتی آن‌ها را می‌خورند.
چند گرگی شرمی از روی غضنفر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: تعدادی از گرگ‌ها از چهره غضنفر آسمان خجالت می‌کشند، در حالی که آسمان نیز در نهایت به خجالت می‌آید.
ذره آهن دلت از آه یغما نرم نیست
شرم نیست یک جوت آزرم نیست
هوش مصنوعی: دل تو به اندازه یک ذره آهن هم نرم و منعطف نیست. از گریه و زاری یغما هیچ شرمی نداری و حتی یک ذره هم آزرم و حیایی در تو نیست.
شرمی آخر آسمان آزرمی آخر آسمان
آسمان شرمی آخر آسمان
هوش مصنوعی: در نهایت، آسمان با مهربانی و زیبایی، حس شرمی دارد که ما را به آشقایی دعوت می‌کند. آسمان گویی به ما می‌گوید که در این دنیا، لذت‌ها و زیبایی‌ها وجود دارند که می‌توانیم از آن‌ها بهره‌مند شویم.