گنجور

شمارهٔ ۴۳

می رسد خشک لب از شط فرات اکبر من
نوجوان اکبر من
سیلانی بکن ای چشمه چشم تر من
نوجوان اکبر من
کسوتِ عمرِ تو تا این خُمِ فیروزه نگون،
لعلی آورد به خون
گیتی از نیل عزا ساخت سیه معجر من
نوجوان اکبر من
تا ابد داغ تو ای زاده آزاده نهاد
نتوان برد زیاد
از ازل کاش نمی زاد مرا مادر من
نوجوان اکبر من
تا ز شست ستم خصم خدنگ افکن تو
شد مشبک تن تو
بیخت پرویزن غم خاک عزا بر سر من
نوجوان اکبر من
کرد تا لطمه باد اجل ای نخل جوان
باغ عمر تو خزان
ریخت از شاخ طراوات همه برگ و برمن
نوجوان اکبر من
دولت سوگ توام ای شه اقلیم بها
خسروی کرد عطا
سینه طبل است و علم آه و الم لشکر من
نوجوان اکبر من
چرخ کز داغ غمت سوخت بر آتش چوخسم
تا به دامانت رسم
کاش بر باد دهد توده خاکستر من
نوجوان اکبر من
تا تهی جام باقیات ز مدار مه و مهر
دور مینای سپهر
ساخت لبریز ز خوناب جگر ساغر من
نوجوان اکبر من
تا مه روی تو ای بدر عرب شمس عراق
خورد آسیب محاق
تیره شد روز پدر گشت سیه اختر من
نوجوان اکبر من
بر به شاخ ارم ای باز همایون فر و فال
تا گشودی پر و بال
ریخت در دام حوادث همه بال و پر من
نوجوان اکبر من
گر بر این باطله یغما کرم شبه رسول
نکشد خط قبول
خاک بر فرق من و کلک من و دفتر من
نوجوان اکبر من

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می رسد خشک لب از شط فرات اکبر من
نوجوان اکبر من
هوش مصنوعی: لب‌های خشک من از آب فرات در می‌رسد، من نوجوان اکبر هستم.
سیلانی بکن ای چشمه چشم تر من
نوجوان اکبر من
هوش مصنوعی: ای چشمان همیشه جوان و پرشور من، سرازیر شو و جاری شو مانند سیلاب.
کسوتِ عمرِ تو تا این خُمِ فیروزه نگون،
لعلی آورد به خون
هوش مصنوعی: لباس عمر تو تا این لحظه، مانند خمی فیروزه‌ای به زمین افتاده و رنگ لعل (مروارید) آن به خون آغشته شده است.
گیتی از نیل عزا ساخت سیه معجر من
نوجوان اکبر من
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر فقدان عزیزانم، به رنگ سیاه درآمده و من، جوانمردی را در خود می‌بینم که در حال جوانی و شکوفایی است.
تا ابد داغ تو ای زاده آزاده نهاد
نتوان برد زیاد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که داغ و یاد تو، ای فرزند آزاده، همواره در دل باقی خواهد ماند و هیچ کس نمی‌تواند آن را از یاد ببرد.
از ازل کاش نمی زاد مرا مادر من
نوجوان اکبر من
هوش مصنوعی: ای کاش مادر من از ابتدا مرا نمی‌زایید، تا در دوران جوانی، حسرتی به نام اکبر را تجربه نمی‌کردم.
تا ز شست ستم خصم خدنگ افکن تو
شد مشبک تن تو
هوش مصنوعی: تا زمانی که دشمن تو تیر پرتاب می‌کند، تو همچنان به صورت مشبک و آسیب‌پذیر باقی مانده‌ای.
بیخت پرویزن غم خاک عزا بر سر من
نوجوان اکبر من
هوش مصنوعی: غمی سنگین و سوگ بر سر من نشسته است، مانند خاکی که بر سر کسی می‌پاشند. من جوانی دارم به نام اکبر که دلشاد و پُرم انرژی است.
کرد تا لطمه باد اجل ای نخل جوان
باغ عمر تو خزان
هوش مصنوعی: چون باد مرگ به تو آسیب رساند، ای نخل جوان، عمر تو به پاییز نزدیک می‌شود.
ریخت از شاخ طراوات همه برگ و برمن
نوجوان اکبر من
هوش مصنوعی: همه برگ‌ها از شاخ و برگ جوانی و طراوت ریخته و من در عین حال جوان و شاداب هستم.
دولت سوگ توام ای شه اقلیم بها
خسروی کرد عطا
هوش مصنوعی: ای پادشاه که ملک و دولت در اختیار توست، به خاطر غم و سوگ تو، حکمرانی و نعمت به من بخشیده شده است.
سینه طبل است و علم آه و الم لشکر من
نوجوان اکبر من
هوش مصنوعی: دل همانند طبل می‌زند و ناله و فریاد من به‌عنوان علم و نشانه‌ای از درد و رنج لشکر، از جوانی اکبر من است.
چرخ کز داغ غمت سوخت بر آتش چوخسم
تا به دامانت رسم
هوش مصنوعی: چرخ که به خاطر غم تو مرا سوزانده است، به آتش دل می‌سوزم تا به تو برسم.
کاش بر باد دهد توده خاکستر من
نوجوان اکبر من
هوش مصنوعی: ای کاش وزش باد، خاکستر من را با خود ببرد و من به دوران جوانی و سرزندگی خود بازگردم.
تا تهی جام باقیات ز مدار مه و مهر
دور مینای سپهر
هوش مصنوعی: تاکنون که جام خالی از توده نور ماه و خورشید است، مینا و زیبایی آسمان باقی مانده است.
ساخت لبریز ز خوناب جگر ساغر من
نوجوان اکبر من
هوش مصنوعی: به خاطر درد و رنجی که در دل دارم، جامی پر از آن می‌سازم. این جام نماد جوانی و شور و شوق من است.
تا مه روی تو ای بدر عرب شمس عراق
خورد آسیب محاق
هوش مصنوعی: ای ماه زیبای عرب، چهره‌ات درخشان است، اما خورشید عراق (شمس عراق) تحت‌تأثیر محاق قرار گرفته و دچار نقصان و کمبود نور شده است.
تیره شد روز پدر گشت سیه اختر من
نوجوان اکبر من
هوش مصنوعی: روز پدر به ناگهان تاریک شد و ستاره شومی بر سر من جوان روشن شد.
بر به شاخ ارم ای باز همایون فر و فال
تا گشودی پر و بال
هوش مصنوعی: بر روی درخت ارم ای پرنده‌ی شگفت‌انگیز، وقتی که بال و پر خود را باز کردی، نشانه‌ای از آینده را به نمایش می‌گذاری.
ریخت در دام حوادث همه بال و پر من
نوجوان اکبر من
هوش مصنوعی: در اثر حوادث مختلف، تمامی انرژی و توانایی من تحت تأثیر قرار گرفته است. من جوانی به نام اکبر دارم که متوجه سختی‌ها و چالش‌های زندگی شده است.
گر بر این باطله یغما کرم شبه رسول
نکشد خط قبول
هوش مصنوعی: اگر بر این زباله، کرم شبه رسول خط تأیید نگذارد، یعنی چیزی که ارزشش را ندارد، مورد توجه قرار نخواهد گرفت.
خاک بر فرق من و کلک من و دفتر من
نوجوان اکبر من
هوش مصنوعی: من نسبت به خودم و نوشتن‌هایم هیچ ارزشی قائل نیستم، چرا که نوجوانی همچون اکبر را از دست داده‌ام.

حاشیه ها

1403/04/15 09:07
حمید سیاوشی

یا سلام و احترام در بند دوم عبارت فیروزه نمون اشتباه است. عبارت درست "فیروزه نگون" است.

کسوت عمر تو تا این خم فیروزه نگون

لعلی آورد به خون

با تشکر

1403/04/15 15:07
سیدمحمد جهانشاهی

کسوتِ عمرِ تو تا این خُمِ فیروزه نگون،

1403/04/15 15:07
سیدمحمد جهانشاهی

تا تهی جام  ■ باقیات ■ ز مدار مه و مهر،

باقیات نمی تواند باشد

 

1403/06/25 08:08
محمود بیانی

آقای احمدیان این شعر را در قالب نوحه سروده

واقعا نوحه سوزناک و دلنشینی است.توصیه میکنم از گوگل سرچ کنید و گوش کنید

1403/07/14 16:10
احمد رحمت‌بر

جواد بدیع‌زاده که خود در فضایی مذهبی رشد پیدا و در کتاب خاطرات خود بارها از این فضاها یاد کرده است روی شعری از یغمای جندقی با عنوان "نوجوان اکبر من"، خط ملودی‌ای در دستگاه همایون می‌سازد که در فاصله‌ای کوتاه و همانند ساخته‌های دیگرش چون شد خزان، با اقبال عمومی روبرو می‌شود.

 

چندی بعد محمد احمدیان که از خوانندگان سنتی موسیقی مذهبی است این قطعه را در قالب سینه زنی خوانده آن را ماندگار می‌کند.