شمارهٔ ۳۴
افراخت چو در ماریه سبط شه لولاک
خرگاه اقامت
از هفت زمین تا نهمین خیمه افلاک
برخاست قیامت
ز اندیشه این رنج طرب کاه غم انگیخت
کز چرخ فرو ریخت
سر زیر زمین ساخت نهان از زبر خاک
سامان سلامت
صف صف سپه از کوفه در آن دشت روان سفت
با کاوش و کین جفت
نز خوی خود آزرم و نه از روز جزا باک
جستند مقامت
ممنوع ز آب آمد و دل تفته به خواری
با خیل سراری
می جست و نمی یافت به جز دیده نمناک
دریای کرامت
زاین گل که فلک داد به آب از در پیکار
پنهان و پدیدار
فرسوده خاک آمد و آلوده خاشاک
گلزار امامت
خواهر نه برادر نه در آن دشت بلاخیز
مادر نه پدر نیز
از خاک که بردارد و از خون که کند پاک
آن عارض و قامت
خود سنگدلی بین که به خونریز گشودند
صد دست و نسودند
یک ره ز پی معذرت بازوی چالاک
انگشت ندامت
آن تن که نه در پای تو بر راه رضا چست
دست از سر و جان شست
چون پرده بدخواه تو سر تا به قدم چاک
از تیر ملامت
صد ره اگر ایام کشد جان دو کیهان
در معرض قربان
نرهد به ازای دیه خون تو حاشاک
از قید غرامت
از کوی تو صد صرصر اگر چرخ براند
بردن نتواند
روزی که نماند به جهان غیر کفی خاک
از خسته علامت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
افراخت چو در ماریه سبط شه لولاک
خرگاه اقامت
هوش مصنوعی: چون درختی که بر افراشت، مانند ماریه، ناز و زیبایی تو، ای شاه، مانند جایی است که محل استقرار و زندگی است.
از هفت زمین تا نهمین خیمه افلاک
برخاست قیامت
هوش مصنوعی: همهچیز از عمق زمین تا بالاترین آسمانها دگرگون شد و نشانههای روز قیامت ظهور کرد.
ز اندیشه این رنج طرب کاه غم انگیخت
کز چرخ فرو ریخت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از تفکر و اندیشهام، شادی و خوشحالی کم شده و غم بر من غلبه کرده است، انگار که از دوران سختیها و مشکلات رهایی یافتهام.
سر زیر زمین ساخت نهان از زبر خاک
سامان سلامت
هوش مصنوعی: زیر زمین، به دور از چشم و از سطح خاک، ساختاری برای حفظ و نگهداری سلامت به وجود آوردهاند.
صف صف سپه از کوفه در آن دشت روان سفت
با کاوش و کین جفت
هوش مصنوعی: سربازان از کوفه صفبهصف به سمت دشت حرکت میکنند، با هدف و عزم راسخ، آماده برای نبرد و انتقام.
نز خوی خود آزرم و نه از روز جزا باک
جستند مقامت
هوش مصنوعی: نه از حقیقت خود شرم دارم و نه از روز قیامت هراسی دارم.
ممنوع ز آب آمد و دل تفته به خواری
با خیل سراری
هوش مصنوعی: به دلیل ممنوعیت ورود به آب، دل آدمی در حسرت و ناراحتی قرار گرفت و در پی چیزهای دیگر به راه افتاد.
می جست و نمی یافت به جز دیده نمناک
دریای کرامت
هوش مصنوعی: او در جستجوی چیزی بود، اما جز چشمانی پر از اشک و دریای بزرگی از مهربانی و بخشش نیافت.
زاین گل که فلک داد به آب از در پیکار
پنهان و پدیدار
هوش مصنوعی: از این گل که آسمان به ما داده، همیشه در جنگی نهان و آشکار وجود دارد.
فرسوده خاک آمد و آلوده خاشاک
گلزار امامت
هوش مصنوعی: خاک کهنه و فرسوده به همراه علفهای خشک و بیکیفیت، نشاندهنده ناهمخوانی و ناپاکی در زمینهای است که به عنوان گلزار امامت شناخته میشود.
خواهر نه برادر نه در آن دشت بلاخیز
مادر نه پدر نیز
هوش مصنوعی: در آن دشت پرخطر، هیچ کس جز من نیست؛ نه خواهری دارم، نه برادر، و نه حتی مادری یا پدری.
از خاک که بردارد و از خون که کند پاک
آن عارض و قامت
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت طبیعی اشاره دارد. از خاک و خون، که نماد زندگی و حیات هستند، چیزی زیبا و دلربا به وجود میآید. به عبارتی، زیبایی و قامت کسی که جذاب است، از زندگی و تلاشهای هستی برمیخیزد و از ناپاکیها و سختیها پاک میشود.
خود سنگدلی بین که به خونریز گشودند
صد دست و نسودند
هوش مصنوعی: خودت ببین چه سنگدلانه عمل کردند که برای به خونریزی کشاندن، صدها دست را به کار گرفتند و با این وجود هیچ سودی هم نبردند.
یک ره ز پی معذرت بازوی چالاک
انگشت ندامت
هوش مصنوعی: یک مسیر برای عذرخواهی وجود دارد و آن اینکه با دست چالاک و فعال، نشان ندامت و پشیمانی خود را به نمایش بگذاری.
آن تن که نه در پای تو بر راه رضا چست
دست از سر و جان شست
هوش مصنوعی: آن کسی که در مسیر رضایت تو قدم نمیزند و از تمام وجودش برای تو فداکاری نمیکند، باید از زندگی و استفاده از جان و اندیشهاش دست بردارد.
چون پرده بدخواه تو سر تا به قدم چاک
از تیر ملامت
هوش مصنوعی: وقتی که دشمنان تو، از سر تا پا، با تیرهای سرزنش به تو آسیب رساندهاند...
صد ره اگر ایام کشد جان دو کیهان
در معرض قربان
هوش مصنوعی: اگر هزار بار زمان بگذرد و جان من را در برابر دو جهان قربانی کند، باز هم این کار را انجام میدهم.
نرهد به ازای دیه خون تو حاشاک
از قید غرامت
هوش مصنوعی: از نظر او، گرفتن دیه یا غرامت برای خون تو قابل قبول نیست و او به خاطر تو نمیخواهد تحت هیچ شرایطی در قید پرداخت بماند.
از کوی تو صد صرصر اگر چرخ براند
بردن نتواند
هوش مصنوعی: هرچند که بادهای تند از کوی تو بوزند و آسمان به هم بریزد، نمیتواند مرا از آنجا دور کند.
روزی که نماند به جهان غیر کفی خاک
از خسته علامت
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که تنها نشانهای از زندگی در دنیا باقی نخواهد ماند و آن هم فقط مقدار کمی خاک خواهد بود که از خستگی و تنهایی بر جای مانده است.