شمارهٔ ۳۵
همه زانداز توام بهره غم افتاد فلک
از تو فریاد فلک
سال و ماه و شب و روز از تو نیم شاد فلک
از تو فریاد فلک
صرصر قهر تو در ماریه از آل زیاد
آتشی ریخت که داد
خاک اولاد پیمبر همه بر باد فلک
از تو فریاد فلک
روزی آبستن شب های غم و آتش و دود
ترسم آید به وجود
کاش اندیشه صحبت شود از یاد فلک
از تو فریاد فلک
هم پلنگان حجاز از دم گرگ تو به رم
هم غزالان حرم
شیر و آهو همه صیداند و تو صیاد فلک
از تو فریاد فلک
خاندانی که بدو یافت عمارت گل و آب
دورت ای خانه خراب
ساخت ویران به ستم خانه ات آباد فلک
از تو فریاد فلک
بر مراد عدمی چند کنی نفی وجود
از در غیب و شهود
آنکه آمد همه را موجب ایجاد فلک
از تو فریاد فلک
چند پوئی به غلط از در اعزاز لئام
راه ایذای کرام
در پی بنده مجو خواری آزاد فلک
از تو فریاد فلک
کرده ای راست در این معرکه غایله زار
فتنه حادثه بار
خواهد این فتنه بلای عجبی زاد فلک
از تو فریاد فلک
صبر سندان به چنین سخت بلاسنگ و سبوی
تو همان آهن و روی
شرمی آخر نه ای از خاره و پولاد فلک
از تو فریاد فلک
مرد و زن پیر و جوان دخت و پسر عبدو امیر
کشته گشتند و اسیر
با شش و پنج تو چه هفت و چه هفتاد فلک
از تو فریاد فلک
تشنه لب تفته دل از خون بنین و اشک بنات
راندی از نیل فرات
سوی جیحون و ارس دجله بغداد فلک
از تو فریاد فلک
تشنگی سوختگی خسته دلی خون جگری
بی کسی در بدری
بر تنی نیست روا این همه بیداد فلک
از تو فریاد فلک
دل و دیده همه را تا زحل از تخته گل
پی آن دیده و دل
جاودان عهد سرشک آمد و فریاد فلک
از تو فریاد فلک
مصطفی مات و علی محو و خدا تعزیه دار
روز محشر شب تار
از ستم های تو پیش که برم داد فلک
از تو فریاد فلک
والی از سینه و چشم آذر و نیسان آورد
تا زند از سر درد
آه زن اشک فشان بهمن و مرداد فلک
از تو فریاد فلک
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همه زانداز توام بهره غم افتاد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: همه از تو بهرهوری دارند و به خاطر تو غمگین شدهاند، از ناراحتی تو آسمان نیز فریاد میزند.
سال و ماه و شب و روز از تو نیم شاد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: زمان شامل سال و ماه و شب و روز بدون تو هیچ شادی ندارد و آسمان از غم تو ناله سر میدهد.
صرصر قهر تو در ماریه از آل زیاد
آتشی ریخت که داد
هوش مصنوعی: طوفان خشم تو در قهر و غضب، چنان آتشی به پا کرد که جنایت و بیرحمی را بر افراشت.
خاک اولاد پیمبر همه بر باد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: خاک فرزندان پیامبر زیر بادها پراکنده شده و آسمان از این وضعیت نگران و فریاد میکشد.
روزی آبستن شب های غم و آتش و دود
ترسم آید به وجود
هوش مصنوعی: روزی میآید که شبهایی پر از غم و آتش و دود به دنیا میآید و من از این بابت نگرانم.
کاش اندیشه صحبت شود از یاد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: ای کاش که افکار و عقاید ما از یاد آسمان و آتش فریاد تو سخن بگویند.
هم پلنگان حجاز از دم گرگ تو به رم
هم غزالان حرم
هوش مصنوعی: حتی پلنگان حجاز نیز از سایهی تو میترسند و در رم، غزالان حرم به تو احترام میگذارند.
شیر و آهو همه صیداند و تو صیاد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: همهٔ موجودات در دنیا در دام افتادهاند و تو مانند شکارچی آسمانها هستی که از تو کمک و نجات میطلبد.
خاندانی که بدو یافت عمارت گل و آب
دورت ای خانه خراب
هوش مصنوعی: خانهای که به آب و گل آراسته و زیبا بود، حالا در خرابی به سر میبرد.
ساخت ویران به ستم خانه ات آباد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: بلایی که بر سرت آمده، باعث شده که خانهات خراب شود، اما در عوض آسمان به خاطر تو فریاد میکشد.
بر مراد عدمی چند کنی نفی وجود
از در غیب و شهود
هوش مصنوعی: به چیزی که وجود ندارد، به چه صورت میتوانی وجود را از عالم پنهان و آشکار نفی کنی؟
آنکه آمد همه را موجب ایجاد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: کسی که به دنیا آمد، موجب شکلگیری عالم وجود شد و به نوعی صدای عالم را ایجاد کرد.
چند پوئی به غلط از در اعزاز لئام
راه ایذای کرام
هوش مصنوعی: چند بار به اشتباه از در بزرگمنشان عذر خواهی میکنی و به نادرست از آنها دوری میکنی.
در پی بنده مجو خواری آزاد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: به دنبال من نباش که در بند و استضعاف هستم، چون آسمان از تو ناله میکند.
کرده ای راست در این معرکه غایله زار
فتنه حادثه بار
هوش مصنوعی: تو در این میدان پر آشوب، به درستی عمل کردهای و در میان این فتنه و حادثه، مثل یک قهرمان درخشیدهای.
خواهد این فتنه بلای عجبی زاد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: این بحران و آشفتگی که به وجود آمده، به طور عجیبی نتیجه کارهای تو است و آسمان از تو فریاد میزند.
صبر سندان به چنین سخت بلاسنگ و سبوی
تو همان آهن و روی
هوش مصنوعی: صبر تو مانند سندانی است که در برابر سنگهای سخت تاب میآورد و دلش نمیلرزد، در حالی که خود تو مثل آهن میمانی و همچنان استقامت میکنی.
شرمی آخر نه ای از خاره و پولاد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: تو از خاری و تیرگیهای آسمان شرم نمیکشی و آسمان هم از نالهها و فریادهای تو در عذاب است.
مرد و زن پیر و جوان دخت و پسر عبدو امیر
کشته گشتند و اسیر
هوش مصنوعی: مردان و زنان، پیران و جوانان، دختران و پسران، در نبرد کشته شدند و یا به اسیری درآمدند.
با شش و پنج تو چه هفت و چه هفتاد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: با وجود شش و پنج، چه حسی از هفت و چه از هفتاد میتوان داشت، آسمان از تو داد و فریاد میزند.
تشنه لب تفته دل از خون بنین و اشک بنات
راندی از نیل فرات
هوش مصنوعی: لبهای تشنه، دل پر از اندوه و خون فرزندان و اشک دختران را از رود نیل تا فرات راندهای.
سوی جیحون و ارس دجله بغداد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: به سمت رودهای جیحون و ارس و دجلهی بغداد، آسمان از تو ناله و فریاد میزند.
تشنگی سوختگی خسته دلی خون جگری
بی کسی در بدری
هوش مصنوعی: تشنگی و آتش درون، دل زخمخورده و خستگی، همراه با افسردگی و بیکسی، همه نشاندهنده یک حال خراب و احساس درد و رنج است.
بر تنی نیست روا این همه بیداد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: تن آدمی را شایسته این همه ظلم و ستم آسمان نیست و این فریاد و ناله از درد و رنجی است که بر او روا داشتهاند.
دل و دیده همه را تا زحل از تخته گل
پی آن دیده و دل
هوش مصنوعی: دل و چشم همه افراد، تا سیاره زحل، از تخته گلی که دیده و دل را میسازد، پیروی میکنند. این جمله به نوعی به تأثیر احساسات و عواطف بر زندگی انسانها اشاره دارد و نشان میدهد که انسانها تحت تأثیر دل و چشم خود، به دنبال چیزهایی هستند که ممکن است در دوردستها وجود داشته باشند.
جاودان عهد سرشک آمد و فریاد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: در اینجا به موضوعی اشاره میشود که شاید بر اثر یک یادآوری یا تلخی، اشک و فریاد به وجود آمده است. به نظر میرسد که این احساسات عمیق و همیشگی تحت تأثیر یک تعهد یا قول قرار دارند که در گذشته بوجود آمده است. در واقع، مرور زمان و یادآوری آنچه در گذشته بوده، موجب بروز این حالتهای عاطفی میشود.
مصطفی مات و علی محو و خدا تعزیه دار
روز محشر شب تار
هوش مصنوعی: در روز قیامت، وقتی که همه چیز در تاریکی و غم و اندوه است، پیامبر خطرناک و علی در آثارشان غرق هستند و خداوند نقش آفرین این صحنه بزرگ و غمانگیز است.
از ستم های تو پیش که برم داد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: از ظلمها و ستمهای تو به کجا پناه ببرم؟ آسمان از تو داد و فریاد میزند.
والی از سینه و چشم آذر و نیسان آورد
تا زند از سر درد
هوش مصنوعی: والی از درون خود و از نگاهش نشانههایی از آتش و شوق بهار به همراه دارد تا بتواند از رنج و درد خود بگوید و آن را تحمل کند.
آه زن اشک فشان بهمن و مرداد فلک
از تو فریاد فلک
هوش مصنوعی: زن آهی از دل کشیده و اشکهایی را نثار میکند که نشاندهندهٔ درد و رنج اوست. در این حین، آسمان نیز به حال او میگرید و از وضعیت او فریاد میزند.