گنجور

شمارهٔ ۳۱

نوری که در لطافت از سایه تن بتابش
کوکب فکند عریان پیکر در آفتابش
در پهنه بعد کشتن بر نی پس از بریدن
سر رفت بر سپهرش تن سود بر ترابش
آن تن که خاک او عرش پامال بی حسابان
بر فرق آسمان خاک و این طرفه احتسابش
در تاب تشنه کامی و از اشک تشنه کامان
چون پا نهاد در خون از سر گذشت آبش
از خون حلق ابطال بحری روان که در وی
افلاک کمترین موج انجم کمین حبابش
از برق آه اطفال شیب و فراز کیهان
چون جان تشنه کامان پیکر در التهابش
در حجله گر عروسی دامادی ار به تختی
خاکش به دیده سرمه دستان به خون خضابش
آن کش ز مزرع سور نامد نصیب مشتی
از خرمن مصیبت خروارها نصابش
گردون کینه پرورد در مهر این درنگش
بدخواه مهر پرداخت بر کین آن شتابش
آن سیل اشک بر خاک جاری تر از فراتش
این تیر آه بر چرخ پران تر از شهابش
گر محملی شکستند در یکدگر ستونش
ور خیمه ای گسستند بر یکدگر طنابش
گر دختری به زنجیر گیسو حفاظ گردن
ور مادری به چنبر کف ها به رخ نقابش
گر بسته ای سواره ور خسته ای پیاده
آن لطمه عنانش و این صدمه رکابش
آن آه شعله خیزش در سینه آتش صرف
این اشک دجله انگیز در دیده خون نابش
آن کآشناش از دور چشم مشاهدت کور
نزدیک دید و روشن بیگانه بی حجابش
گر بسته ای بلاسنج از رنج رحلت آزاد
بار اقامت افتاد چون گنج در خرابش
در آن خرابه محتاج بیماری ار به درمان
از پاره جگر قوت وز خون دل شرابش
از خواب و خورد گوید گر بینوا یتیمی
بر خاک و خون فراهم سامان خورد و خوابش
یغما به حشر نارد هیچ از محاسبت باک
چون محتسب تو باشی چه اندیشه از حسابش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوری که در لطافت از سایه تن بتابش
کوکب فکند عریان پیکر در آفتابش
هوش مصنوعی: نوری که به لطافت خاصی از سایه‌ی وجود او می‌تابد، باعث می‌شود که ستاره‌ها از زیبایی او خجالت بکشند و در برابر تابش آفتابش، خود را بی‌پوشش نشان دهند.
در پهنه بعد کشتن بر نی پس از بریدن
سر رفت بر سپهرش تن سود بر ترابش
هوش مصنوعی: پس از کشتن، سر را روی نیزه می‌زنند و بدن را به آسمان می‌برند تا از خاکش بهره‌ای ببرند.
آن تن که خاک او عرش پامال بی حسابان
بر فرق آسمان خاک و این طرفه احتسابش
هوش مصنوعی: بدن او به قدری عظیم و با ارزش است که خاکش بر روی عرش خداوند قرار گرفته و در برابر آسمان قرار دارد. این افراد به قدری قابل توجه و مهم هستند که هیچ حساب و کتابی نمی‌تواند ارزش واقعی آن‌ها را بیان کند.
در تاب تشنه کامی و از اشک تشنه کامان
چون پا نهاد در خون از سر گذشت آبش
هوش مصنوعی: در گرما و عطش، وقتی که شیرینی و لذت زندگی را جستجو می‌کرد، با پا گذاشتن روی زمین خونین، خود را از مشکلات و گرفتاری‌ها عبور داد.
از خون حلق ابطال بحری روان که در وی
افلاک کمترین موج انجم کمین حبابش
هوش مصنوعی: از خون حلقه‌های باطل، دریاهایی در حال جاری است که در آن، آسمان‌ها کمترین موج ستاره‌ها را در حباب خود پنهان می‌کنند.
از برق آه اطفال شیب و فراز کیهان
چون جان تشنه کامان پیکر در التهابش
هوش مصنوعی: از صدای ناله و آه کودکان، جغرافیای آسمان و زمین به شور و هیجان می‌آید، مانند جان‌هایی که از تشنگی در التهاب هستند.
در حجله گر عروسی دامادی ار به تختی
خاکش به دیده سرمه دستان به خون خضابش
هوش مصنوعی: اگر در اتاق عروسی، دامادی بر تختی خاکی بخوابد، دستانش که به خون خضاب شده، در چشم‌ها همچون سرمه نمایان خواهد شد.
آن کش ز مزرع سور نامد نصیب مشتی
از خرمن مصیبت خروارها نصابش
هوش مصنوعی: کسی که از زمین سوخته چیزی نصیبش نمی‌شود، به همان اندازه که در سختی‌ها و مصیبت‌ها با او روبرو می‌شود.
گردون کینه پرورد در مهر این درنگش
بدخواه مهر پرداخت بر کین آن شتابش
هوش مصنوعی: آسمان در حال پرورش کینه است و در برابر عشق، این تأخیر او باعث ایجاد دشمنی می‌شود و عجله او در کینه و دشمنی، نتیجه‌ای ناخوشایند به همراه دارد.
آن سیل اشک بر خاک جاری تر از فراتش
این تیر آه بر چرخ پران تر از شهابش
هوش مصنوعی: آن اشک‌ها به‌قدری زیاد و روان است که از آب فرات هم بیشتر است و این آه به قدری شدید و پرقدرت است که از پرتاب شهاب‌سنگ‌ها هم سریع‌تر و قوی‌تر به‌نظر می‌رسد.
گر محملی شکستند در یکدگر ستونش
ور خیمه ای گسستند بر یکدگر طنابش
هوش مصنوعی: اگر باربری در هم بشکند، پایه‌اش از هم جدا می‌شود و اگر چادر یا خیمه‌ای پاره شود، طناب‌هایش از هم می‌افتند.
گر دختری به زنجیر گیسو حفاظ گردن
ور مادری به چنبر کف ها به رخ نقابش
هوش مصنوعی: اگر دختری با گیسوانش به زنجیر کشیده شود و یا مادری با دستانش چهره‌اش را بپوشاند، این وضعیت نشان‌دهنده‌ی محدودیت‌ها و تحفظ‌هایی است که در جامعه وجود دارد.
گر بسته ای سواره ور خسته ای پیاده
آن لطمه عنانش و این صدمه رکابش
هوش مصنوعی: اگر سوار بر اسبی هستی و خسته‌ای، یا پیاده‌روی و در حال راه رفتن، هر دو آسیب‌هایی دارند. یکی به خاطر سهولت و سرعت ممکن است به زین آسیب برسد و دیگری، به خاطر پیاده‌روی، ممکن است به پاهایش فشار بیفتد.
آن آه شعله خیزش در سینه آتش صرف
این اشک دجله انگیز در دیده خون نابش
هوش مصنوعی: آن آهی که از دل برمی‌خیزد، چون شعله‌ای آتشین است و آن اشکی که از چشمان به دلیل دلتنگی و اندوه می‌ریزد، گویی سرچشمه‌ای از خون و درد است.
آن کآشناش از دور چشم مشاهدت کور
نزدیک دید و روشن بیگانه بی حجابش
هوش مصنوعی: آن کسی که آشنایش را از دور نمی‌تواند ببیند و وقتی نزدیک می‌شود، با چشم دل روشن او را می‌بیند؛ اما بیگانه را بدون حجاب و پوشش می‌بیند.
گر بسته ای بلاسنج از رنج رحلت آزاد
بار اقامت افتاد چون گنج در خرابش
هوش مصنوعی: اگر از رنج مرگ به آرامش رسیده‌ای، آزادی و آسایش تو در این دنیا مانند گنجی در ویرانه‌هاست.
در آن خرابه محتاج بیماری ار به درمان
از پاره جگر قوت وز خون دل شرابش
هوش مصنوعی: در آن ویرانه، اگر کسی بیمار باشد و به درمان نیاز داشته باشد، می‌تواند از قوت جگر پاره و خون دل به او نوشیدنی قوی و دلنشینی بدهند.
از خواب و خورد گوید گر بینوا یتیمی
بر خاک و خون فراهم سامان خورد و خوابش
هوش مصنوعی: اگر یتیمی بیچاره در وضعیت سختی روی زمین و در میان خون و خاک به سر می‌برد، حتی خواب و خوراکش نیز تحت تاثیر همین شرایط نامناسب است.
یغما به حشر نارد هیچ از محاسبت باک
چون محتسب تو باشی چه اندیشه از حسابش
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اگر تو خود قاضی باشی، نگران محاسبه اعمال دیگران نخواهی بود.